۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

غرب از جان ایران چه می خواهد؟ - بخش چهارم

بخش پیشین

دشمنی ایران و غرب، بر خلاف آنچه که در نگاه نخست به چشم می آید، از همان آغاز انقلاب برای غرب، نه یک تهدید بلکه فرصتی بی نظیر بود.

غرب با بکارگیری این فرصت نه تنها توانست فروپاشی بلوک شرق را کنترل شده انجام دهد و نتایج ناشی از آن را با منافع خود هماهنگ سازد، بلکه دوره ای از شکوفایی اقتصادی را نیز برای خود و هم پیمانانش به همراه بیاورد. غرب پس از انقلاب ایران و فروپاشی شوروی به یکی از شکوفاترین دوران اقتصادی خود دست یافت.

آیا غرب، آن گونه که بسیاری می پندارند، شب و روز در اندیشه ضربه زدن به ماست؟ یا این که دید و برداشت ما نسبت به روابط جهانی درست نیست؟
آیا بخش (بزرگی) از شرایط ناخوشایند کنونی، به رفتار خود ما در برابر دیگران و به ویژه غرب باز نمی گردد؟

غرب نه تبها خود از این فرصت طلایی استفاده کرد، بلکه به نوکران منطقه ای اش نیز اجازه داد تا از این خوان بیکران بهره ببرند.

به بهای کمبود کالا و کوپنی شدن شکر و روغن برای شهروندان ایرانی، همسایگان ایران به نان و نوا رسیدند و ترک ها و تازی ها، با دلالی و فروش کالاهای غربی به چند برابر قیمت به ایرانیان، روزبروز چاق و چله تر شدند و روزبروز ساختمانهای بلندتر و فروشگاههای بزرگتری ساختند.

از سوی دیگر، دشمنی غرب و ایران، بهانه ای شده بود (و هنوز هم هست) تا غرب با آن، همسایگان ایران بویژه تازی ها را ترسانده و آنها را مجبور کند میلیاردها دلار جنگ افزارهای کهنه و از رده خارج شده را از کارخانه های غربی خریداری نمایند.

غرب و بویژه آمریکا، به خوبی از جهان تک قطبی برآمده از فروپاشی شوروی، بهره برداری کرد. کار به جایی رسید که آمریکا حتی با وجود مخالفت سازمان ملل، به عراق لشکر کشید و زیر نام مبارزه با سلاح های کشتار جمعی، خود را به چاه های نفت عراق رساند. بدون این که کسی هم بتواند بگوید بالای چشمانش ابروست!

ولی همان گونه که بارها در تاریخ نیز دیده شده است و به آسانی می شد آن را پیش بینی کرد، دنیا آرام آرام رو به تغییر گذاشت. جنگ افروزی های غرب و بویژه آمریکا، کار به دست آنها داده بود. کم کم می شد برآمدن قدرت های دیگر را دید.

نه تنها کشورهایی مانند چین و برزیل، با تکیه بر توان اقتصادی خود وارد میدان شده بودند، و غرب را مجبور می کردند که آنها را در محاسبات جهانی به عنوان پارامترهایی مهم به شمار آورند، بلکه روسیه نیز، دیگر آن کشور ورشکسته سالهای ٩٠ نبود و سیاست های خردمندانه پوتین، این کشور را دوباره به یک قدرت مطرح جهانی تبدیل کرده بود.

دشمنی حساب شده غرب و ایران نیز، با این که همچنان در مرحله قابل کنترل خود قرار داشت، ولی از درون حکومت اسلامی ایران نواهای تازه ای بر می خاست که چندان به گوش غرب آشنا نبود و آنان را روزبروز نگران تر می کرد. از درون حاکمیت اسلامی کسانی سر بر آورده بودند که سخنی تازه داشتند. آنها برخلاف آخوندهای سنتگرا، نه تنها همه هم و غم خود را صرف پیاده کردن قوانین اسلامی از جمله حجاب اجباری نمی کردند، بلکه بر این باور بودند که با تکیه بر مکتب و فرهنگ ایرانی می توان کشور را از نابسامانی ها نجات داد.

آنها نه تنها بر روی عدالت اجتماعی و تقسیم عادلانه ثروت ملی پافشاری می کردند، بلکه آشکارا آخوندهای آلوده به فساد و دزدان دانه درشتی که بر پایه های اقتصاد کشور چنگ انداخته بودند، را به چالش می گرفتند.

البته در آغاز از نظر غرب، احمدی نژاد بهترین کسی بود که در پست ریاست جمهوری می توانست غیر مستقیم به اهداف آنان یاری برساند. احمدی نژاد هم تندگویی های ضد اسرائیلی را داشت، هم رک گویی های نه چندان مرسوم در دنیای سیاست، و هم از نظر ظاهری کاندیدای مناسبی برای برنامه های غرب بود.

غرب تصمیم داشت با بزرگنمایی سخنان تند احمدی نژاد، چهره ایران را در دنیا خرابتر کرده و زمینه پیشبرد سیاست های خود را در منطقه، گسترده تر نماید. به همین دلیل نیز در یکی دو سال نخست، غرب خود به تبلیغ برای احمدی نژاد می پرداخت و در این دوره تا دلتان بخواهد، می توانید در رسانه های غربی، مصاحبه و مقاله در مورد احمدی نژاد پیدا کنید.

ولی سرانجام غرب دریافت که احمدی نژاد و دوستانش آنهایی نیستند که می پنداشتند. آنها با آخوندهایی که در پایتخت های غربی تا کمر خم می شدند تفاوت دارند. آنها نه تنها از آخوندهای دست کج و دزدان دانه درشت ترسی ندارند، که حتی تابوی ایران گرایی را نیز به چالش گرفته اند.

از نظر سیاست خارجی نیز آنها نه تنها روی دشمنی های بیهوده با غرب، که تنها به زیان ایران بود، پافشاری نمی کردند، بلکه آشکارا هم می گفتند که حاضرند بدون واسطه با آمریکا به گفتگو بنشینند و روابط خود را با غرب بهبود بخشند. البته به شرطی که این روابط و گفتگوها بر پایه احترام متقابل باشند.

در اینجا یادآوری یک نکته، مهم و ضروری به نظر می رسد و آن این است که بر آمدن کسانی مانند احمدی نژاد و مشایی از درون حاکمیت اسلامی، بیش از هر چیز نتیجه تغییر و تحولاتی است که در افکار عمومی ایرانیان ایجاد شده است. این افکار عمومی ملت ایران است که زمینه و بستر مناسب برای پیدایش چنین کسانی را هموار کرده است و نه چیز دیگر!

واقعییت این است که روحانیت اسلام در ایران، به فساد آلوده شده است. ملت هر روز با چشم خود می بینند که کسانی که تا دیروز دم از ساده زیستن می زدند، امروز با در اختیار گرفتن واردات کالا، به ثروتهای بادآورده دست یافته اند. در حالی که کسانی از همین ملت، برای برطرف کردن نیازهایشان، مجبورند کلیه خود را بفروشند!

دروغ، دزدی، اعتیاد، خیانت، بی اعتمادی و هزار و یک درد دیگر دامن کشور را گرفته است و نابسامانی ها روز به روز گسترده تر می شوند. به کسی نیز اجازه اعتراض داده نمی شود.

نتیجه این شده است که ملت نه تنها از آخوند و طبقه روحانیت بیزار گشته است، بلکه نشانه های بدبینی ملت نسبت به دین اسلام نیز روز به روز آشکارتر می گردد. حق هم دارند! آخر اسلام در همه جوانب زندگی ایرانیان، از اتاق خواب گرفته تا سیاست خارجی و اداره کشورشان دخالت کرده و دستور می دهد. ناگفته پیداست که ملت نیز، اسلام و آخوند را سرچشمه همه نابسامانی های کشور دانسته و روز به روز بیشتر از آنها فاصله می گیرد.

نسل جوان ایران، بیش از هر زمان دیگری به تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام رو آورده است. شگفت آور هم نیست که در چنین فضایی، کسانی بپا خیزند و از تاریخ و مکتب ایرانی در برابر مکتب آخوندی دفاع کنند. ریشه ایرانگرایی نه در افراد، بلکه در جریانی است که در رودخانه پویای ایران در حال گسترش است.

به همین دلیل نیز گفته می شود که حتی با سرکوب و از میان برداشتن افراد، پدیده ایرانگرایی از میان نخواهد رفت و همچنان به گسترش خود ادامه خواهد داد. احمدی نژاد نباشد، مشایی است، مشایی نباشد، دوست مشایی است، او هم نباشد، یک ایرانی دیگر از گوشه ای از این خاک سر بر خواهد آورد و این جریان را نمایندگی خواهد کرد. این روند، بارها در تاریخ این سرزمین رخ داده و به نتیجه رسیده است. این بار نیز غیر از این نیست و سرانجام به نتیجه خواهد رسید.

این را غربی ها نیز، شاید بسیار بهتر از خود ما، می دانند! به همین دلیل هم، در پایان دوره نخست ریاست جمهوری احمدی نژاد، غربی ها بویژه آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که بهبود روابط با ایران به سود آنها خواهد بود. حتی گفته می شود که مقدمات این کار نیز فراهم شده بود. ولی شوربختانه، رویدادهای پس از انتخابات سال ١٣٨٨ همه چیز را به زیان ملت ایران، به هم ریخت.

در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، دشمنی ایران و غرب همچنان ادامه یافت و حتی دامنه آن گسترده تر نیز شد. رویدادهای پس از انتخابات سال ٨٨ سبب دودستگی ایرانیان شده و به چهره ایران نزد جهانیان، خدشه بزرگی وارد آورده بود. غرب با توجه به این رویدادها، تصمیم گرفت سیاست بهبود روابط را کنار گذاشته و به جای آن سیاست سخت تر کردن بایکوت ها را در پیش بگیرد.

llustration by Sally Thurer
همه جوانب اقتصاد ایران مورد بایکوت غرب قرار گرفت. هر چند ماه یکبار این بایکوت ها سخت تر شده و فشار بیشتری را به ملت وارد می کرد. غرب می پنداشت که با سخت تر کردن زندگی بر ملت ایران، آنها را تشویق خواهد کرد تا بر ضد حکومتشان شورش کنند. در حالی که این گونه بایکوت های کور تنها سبب می شود که دید ایرانیان نسبت به غرب روزبروز بدتر گردد.

این که به ایرانیان، به دلیل آن که پارسی با یکدیگر سخن می گفته اند، آنهم در آمریکا، آی پد فروخته نشود، نه تنها دید ایرانیان را نسبت به آمریکا و غرب بهتر نخواهد کرد، بلکه سبب خواهد شد تا ملت، سخنان آقای خامنه ای و احمدی نژاد مبنی بر این که آمریکا نه بدنبال دمکراسی، بلکه به دنبال منافع خود می باشد، را بیشتر باور کنند.

نشانه هایی در دست است که حتی ایرانیانی که بطور سنتی هوادار غرب هستند، نسبت به اهداف اصلی غرب و بایکوت ها، روز به روز تردید بیشتری پیدا می کنند. آنها از خود می پرسند غرب چگونه می خواهد با در آوردن ایران به روز سومالی، برای ما دمکراسی بیاورد؟!

به نظر می رسد که سخنان سخنان آقای خامنه ای و احمدی نژاد در مورد اهداف غرب، بیش از آن که ناشی از کینه و دشمنی ایشان نسبت به غرب باشد، برخاسته از دید درست و روشن آنها از تغییر و تحولاتی است که هم اکنون در دنیا در حال انجام می باشد.

البته گسترده تر شدن دشمنی ایران و غرب، سبب شده است که کمپانی های غربی روز بروز جنگ افزارهای بیشتری به همسایگان ایران بفروشند و پول بیشتری به جیب بزنند!

با این حال به نظر می رسد که سیاست سخت تر کردن بایکوت ها، به پایان خط خود نزدیک شده است. غرب کم کم دارد به این نتیجه می رسد که بایکوت های بیشتر می تواند در دراز مدت به زیان خود آنها نیز بیانجامد.

آنها اکنون منتظر این هستند که ببینند چه کسی بر کرسی ریاست جمهوری ایران می نشیند تا هماهنگ با آن، سیاستهای خود را تغییرات لازم داده و به روز کنند.

اکنون بر می گردیم به پرسشی که در آغاز این نوشته آمد: براستی غرب از جان ایران چه می خواهد؟
آیا غرب، آن گونه که بسیاری می پندارند، شب و روز در اندیشه ضربه زدن به ماست؟ یا این که دید و برداشت ما نسبت به روابط جهانی درست نیست؟
آیا بخش (بزرگی) از شرایط ناخوشایند کنونی، به رفتار خود ما در برابر دیگران و به ویژه غرب باز نمی گردد؟

بخش پنجم و پایانی

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Gharb az jāne Irān che mikhāhad?
Bakhshe chahārom

Bakhshe pishin

Doshmaniye Irān va Gharb, bar khalāfe ānche ke dar negāhe nokhost be chashm miāyad, az hamān āghāze enqelāb barāye Gharb, na yek tahdid balke forsati binazir bud.

Gharb bā be kārgiriye in forsat, na tanhā tavānest forupāshiye Bloke Sharq rā kontorol shode anjām dahad va natāyeje nāshi az ān rā bā manāfeye khod hamāhang konad, balke doureyi az shokufāyiye eqtesādi rā niz barāye khod va hampeymānānash be hamrāh biāvarad. Gharb pas az enqelābe Irān va forupāshiye Shouravi be yeki az shokufātarin dourāne eqtesādiye khod dast yāft.

Āyā Gharb, ān gune ke besyāri mipendārand, shabo ruz dar andisheye zarbe zadan be māst? Yā in ke did va bardāshte mā nesbat be ravābete jahāni dorost nist?
Āyā bakhshe (bozorgi) az sharāyete nākhoshāyande konuni, be raftāre khode mā dar barābare digarān va beviĵe Gharb bāz namigardad?

Gharb na tanhā khod az in forsate talāyi estefāde kard, balke be noukarāne mantaqeyiash niz ejāze dād tā az in khāne bikarān bahre bebarand.

Be bahāye kambude kālā va kuponi shodane shakar va roughan barāye shahrvandāne Irāni, hamsāyegāne Irān be nānonavā residand va Torkhā va Tāzihā, bā dallāli va forushe kālāhāye Gharbi be chand barābare qeymat be Irāniān, ruz be ruz chāqo chellatar shodand va ruz be ruz sākhtemānhāye bolandtar va forushgāhhāye bozorgtari sākhtand.

Az suye digar, doshmaniye Gharb va Irān, bahāneyi shode bud (va hanuz ham hast) tā Gharb bā ān, hamsāyegāne Irān beviĵe Tāzihā rā tarsānde va ānhā rā majbur konad miliārdhā dolār jangafzārhāye kohne va az rade khārej shode rā az kārkhānehāye Gharbi kharidāri nemāyand.

Gharb va beviĵe Āmrikā, be khubi az jahāne takqotbiye barāmade az forupāshiye Shouravi, bahrebardāri kard. Kār be jāyi resid ke Āmrikā hattā bā vojude mokhālefate Sāzmāne Melal, be Erāq lashkar keshid va zire nāme mobāreze bā selāhe koshtār jamyi, khod rā be chāhhāye nafte Erāq resānd. Bedune in ke kasi ham betavānad beguyad bālāye chashmānash abrust!

Vali hamān gune ka bārhā dar tārikh niz dide shode ast va be āsāni mishod ān rā pishbini kard, donyā ārām ārām ru be taghyir gozāāsht. Jangafruzihāye Gharb va beviĵe Āmrikā, kār be daste ānhā dāde bud. Kam kam mishod barāmadane qodrathāye digar rā did.

Na tanhā keshvarhāyi mānande Chin va Berzil, bā takye bar tavāne eqtesādiye khod vārede meydān shode budand, va Gharb rā majbur mikardand ke ānhā rā dar mohāsebāte jahānibe onvāne pārāmetrhāye mohem be shomār āvarand, balke Rusiye niz, digar ān keshvare varshekasteye sālhāye 90 nabud va siāsathāye kheradmandāney Putin, in keshvar rā dobāre be yek qodrate matrahe jahāni tabdil karde bud.

Doshmaniye hesāb shodeye Gharb va Irān niz, bā in ke hamchonān dar marhaleye qābele kontorole khod qarār dāsht, vali az darune hokumate Eslāmi navāhāye tāzeyi barmikhāst ke chandān be gushe Gharb āshnā nabud va ānhā rā ruz be ruz negarāntar mikard. Az darune hākemiyate Eslāmi kasāni sar barāvarde budand ke sokhani tāze dāshtand. Ānhā barkhalāfe ākhundhāye sonnatgerā, na tanhā hameye hammoghamme khod rā sarfe piāde kardane qavānine eslāmi az jomle hejābe ejbāri namikardand, balke bar in bāvar budand ke bā takye bar maktab va farhange Irāni mitavān keshvar rā az nābesāmānihā nejāt dād.

Ānhā na tanhā bar ruye edālate ejtemāyi va taqsime ādelāneye servate melli pāfeshāri mikardand, balke āshkārā ākhundhāye ālude be fesād va dozdāne dāne doroshti ke bar pāyehāye eqtesāde keshvar chang andākhte budand, rā be chālesh migereftand.

Albatte dar āghāz az nazare Gharb, Ahmadineĵād behtarin kasi bud ke dar poste riāsate jomhuri mitavānest gheyre mostaqim be ahdāfe ānān yāri beresānad. Ahmadineĵād ham tondguyihāye zedde Esrāili rā dāsht, ham rokguyihāye na chandān marsum dar donyāye siāsat va ham az nazare zāheri kāndidāye monāsebi barāye barnāmehāye Gharb bud.

Gharb tasmim dāsht bā bozorgnamāyiye sokhanāne tonde Ahmadineĵād, chehreye Irān rā dar donyā kharābtar karde va zamineye pishborde siāsathāye khod rā dar mantaqe gostardetar namāyad. Be hamin dalil niz dar yeki do sāle nokhost, Gharb khod be tabligh barāye Ahmadineĵād mipardākht va dar in doure tā deletān bekhāhad, mitavānid dar resānehāye Gharbi, mosāhebe va maqāle dar mourede Ahmadineĵād peydā konid.

Vali saranjām Gharb daryāft ke Ahmadineĵād va va dustānash ānhāyi nistand ke mipendāshtand. Ānhā bā ākhundhāyi ke dar pāytakhthāye Gharbi tā kamar kham mishodand tafāvot dārand. Ānhā na tanhā az ākhundhāye dastkaj va dozdāne dāne dorosht tarsi nadārand, ke hattā tābuye Irāngerāyi rā niz be chālesh gerefteand.

Az nazare siāsate khāreji niz ānhā na tanhā ruye doshmanihāye bihude bā Gharb, ke tanhā be ziāne Irān bud, pāfeshāri namikardand, balke āshkārā ham migoftand ke hāzerand bedune vāsete bā Āmrikā be gogtogu beneshinand va ravābet khod rā bā Gharb behbud bakhshand. Albatte be sharti ke in ravābet va goftoguhā bar pāyeye ehterāme motaqābel bāshand.

Dar injā yādāvariye yek nokte, mohem va zaruri be nazar miresad va ān in ast ke barāmadane kasāni mānande Ahmadineĵād va Mahāyi az darune hākemiyate Eslāmi, bish az har chiz natijeye taghyir va tahawolāti ast ke dar afkāre omumiye Irāniān ijād shode ast. In afkāre omumiye mellate Irān ast ke zamine va bestare monāseb barāye peydāyeshe chonin kasāni rā hamvār karde ast va na chize digar!

Vāqeiyat in ast ke rouhāniyate Eslām dar Irān, be fesād ālude shode ast. Mellat har ruz bā chashme khod mibinand ke kasāni ke tā diruz dam az sāde zistan mizadand, emruz bā dar ekhtiār gereftane vāredāte kālā, be servathāye bād āvarde dast yāfteand. Dar hāli ke kasāni az hamin mellat, barāye bartaraf kardan niāzhāyeshān, majburand kolyeye khod rā beferushand!

Dorugh, dozdi, eetiād, khiānat, bieetemādi va hezāro yek darde digar dāmane keshvar rā gerefte ast va nābesāmānihā ruz be ruz gostardetar mishavand. Be kasi niz ejāzeye eeterāz dāde namishavad.

Natije in shode ast ke mellat na tanhā az ākhund va tabaqeye rouhāniyat bizār gashte ast, balke neshānehāye badbiniye mellat nesbat be dine Eslām niz ruz be ruz āshkārtar migardad. Haq ham dārand!
Ākher Eslām dar hameye javānebe zendegiye Irāniān, az otāqe khāb gerefte tā siāsate khāreji va edāreye keshvareshān dekhālat karde va dastur midahad. Nāgofte peydāst ke mellat niz, Eslām va ākhund rā sarchashmeye hameye nābesāmānihāye keshvar dāneste va ruz be ruz bishtar az ānhā fāsele migirad. Nasle javāne Irān, bish az har zamāne digari be tārikh va farhange Irāne pish az Eslām ru āvarde ast. Shegeftāvar ham nizt ke dar chonin fazāyi, kasāni bepā khizand va az tārikh va maktabe Irāni dar barābare maktabe ākhundi defā konand. Risheye Irāngerāyi na dar afrād, balke dar jaryāni ast ke dar rudkhāneye puyāye Irān dar hāle gostaresh ast.

Be hamin dalil niz gofte mishavad ke hattā bā sarkub va az miān bardāshtane afrād, padideye Irāngerāyi az miān nakhāhad raft va hamchonān be gostareshe khod edāme khāhad dād. Ahmadineĵād nabāshad, Mashāyi ast, Mashāyi nabāshad, duste mashāyi ast, u ham nabāshad, yek Irāniye digar az gusheyi az in khāk sar bar khāhad āvard va in jaryān rā namāyandegi khāhad kard. In ravand, bārhā dar tārikhe in sarzamin rokh dāde va be natije reside ast. In bār niz gheyr az in nist va saranjām be natije khāhad resid.

In rā niz Gharbihā, shāyad besyār behtar az khode mā, midānand! Be hamin dalil ham, dar pāyāne doureye nokhoste riāsate jomhuriye Ahmadineĵād, Gharbihā beviĵe Āmrikā be in natije reside budand ke behbude ravābet bā Irān be sude ānhā khāhad bud. Hattā gofte mishavad ke moqaddamāte in kār niz farāham shode bud. Vāli shurbakhtāne, ruydādhāye pas az entekhābāte sāle 1388 hame chiz rā be ziāne mellate Irān, be ham rikht.

Dar doureye dowome riāsate jomhuriye Ahmadineĵād, doshmaniye Irān va Gharb hamchonān edāme yāft va hattā dāmaneye ān gostardetar niz shod. Ruydādhāye pas az entekhābāte sāle 88 sababe dodastegiye Irāniān shode va be chehreye Irān nazde jahāniān, khadsheye bozorgi vāred āvarde bud. Gharb bā tavajjoh be in ruydādhā, tasmim gereft siāsate behbude ravābet rā kenār gozāshte va be jāye ān siāsate sakhttar kardane bāykothā rā dar pish begirad.

llustration by Sally Thurer
Hameye javānebe eqtesāde Irān mourede bāykote Gharb qarār gereft. Har chand māh yekbār in bāykothā sakhttar shode va feshāre bishtari rā be mellat vāred mi kard.
Gharb mipendāsht ke bā sakhttar kardane zendegi bar mellate Irān, ānhā rā tashviq khāhad kard tā bar zedde hokumateshān shuresh konand. Dar hāli ke in gune bāykothāye kur tanhā sabab mishavad ke dide Irāniān be Gharb ruz be ruz badtar gardad.

In ke be Irāniān, be dalile ān ke Pārsi bā yekdigar sokhan migofteand, ān ham dar Āmrikā, iPad forukhte nashavd, na tanhā dide Irāniān rā nesbat be Āmrikā va Gharb behtar nakhāhad kard, balke sabab khāhad shod tā mellat, sokhanāne āqāye Khāmeneyi va Ahmadineĵād mabni bar in ke Āmrikā na be donbāle demokrāsi, balke be donbāle manāfeye khod mibāshad, rā bishtar bāvar konand.

Neshānehāyi dar dast ast ke hattā Irāniāni ke betoure sonnati havādāre Gharb hastand, nesbat be ahdāfe asliye Gharb va bāykothā, ruz be ruz tardide bishtari peydā mikonand. Ānhā az khod miporsand Gharb chegune mikhāhad bā darāvardane Irān be ruze Sumāli, barāye mā demokrāsi biāvarad?!

Be nazar miresad ke sokhanāne āqāye Khāmeneyi va Ahmadineĵād dar mourede ahdāfe Gharb, bish az ān ke nāshi az kine va doshmaniye ishān nesbat be Gharb bāshad, barkhāste az dide dorost va roushane ānhā az taghyir va tahawolāti ast ke hamaknun dar donyā dar hāle anjām mibāshad.

Albatte gostardetar shodane doshmaniye Irān va Gharb, sabab shode ast ke kompānihāye Gharbi ruz be ruz jangafzārhāye bishtari be hamsāyegāne Irān beferushand va pule bishtari be jib bezanand!

Bā in hāl be nazar miresad ke siāsate sakhttar kardane bāykothā, be pāyāne khatte khod nazdik shode ast. Gharb kam kam dārad be in natije miresad ke bāykothāye bishtar mitavānad dar derāzmoddat be ziāne khode ānhā niz bianjāmad.

Ānhā aknun montazer in hastand ke bebinand che kasi bar korsiye riāsate jomhuriye Irān mineshinad, tā hamāhange bā ān, siāsathāye khod rā taghyirāte lāzem dāde va beruz konand.

Aknun barmigardim be porseshi ke dar āghāze in neveshte āmad: Be rāsti Gharb az jāne Irān che mikhāhad?
Āyā Gharb, ān gune ke besyāri mipendārand, shabo ruz dar andisheye zarbe zadan be māst? Yā in ke did va bardāshte mā nesbat be ravābete jahāni dorost nist?
Āyā bakhshe (bozorgi) az sharāyete nākhoshāyande konuni, be raftāre khode mā dar barābare digarān va beviĵe Gharb bāz namigardad?

Bakhshe panjom va pāyāni

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

گزینه نام / آدرس اینترنتی را زده و نام خود را وارد کنید.