۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

مشایی با کیست

روزنامه ایران در شماره ٥٣٨٧ مورخه بیست و دوم خرداد ١٣٩٢ خود، نوشته ای بالابلند، با عنون "مشایی کیست" را در دو صفحه آورده است که در آن یک روحانی می کوشد "چهره راستین" مشایی را به خوانندگان خود بنمایاند.

البته توضیحات این حجت السلام که بیشتر به درد طلبه های حوزه علمیه و دانشجویان رشته الهیات می خورد، چیز تازه ای برای گفتن ندارد.

این که مشایی ناسیونالیست نیست و یا این واقعیت که مشایی و یارانش می کوشند با بهره گیری از "کتاب آسمانی قرآن، تمدن نوین اسلامی را پایه ریزی کنند" شگفتی کسی را بر نخواهد انگیخت. آنچه شگفت انگیز است این است که این روحانی از مشایی نقل قول می کند که " ايران به دليل سابقه تمدنی اش، اسلام را با کمال اشتياق پذيرفته است .... "!

در این باره باید گفت که یا ایشان خواب تشریف دارند و یا آقای مشایی تاریخ را خوب نخوانده اند. وگرنه جنایاتی که سپاه تازیان بر مردم این آب و خاک روا داشتند، دیگر بر کسی پوشیده نیست.

تازه خود این آقا (و یا آن یکی آقای دیگر) هیچگاه از خودشان نپرسیده اند که اگر ملت ایران "اسلام را با کمال اشتياق پذيرفته است"، پس چرا هنوز پس از هزارو چهارصد سال باید با چوب و چماق احکام اسلامی را بر آنان حاکم کنند؟ و یا با گشت های ریز و درشت و کمیته های اسلحه به دست، آنها را مجبور کنند تا دستورات اسلام را رعایت نمایند؟

اگر زنان و دختران ایرانی با کمال اشتياق اسلام را پذیرفته بودند که دیگر لازم نبود با تیغ موکت بری به جان آنها بیفتند و آنها را زیر فشار بگذارند تا حجاب اسلامی را بپذیرند! اصلا اگر این حجاب و دستورات مربوط به آن، از سوی زنان ایرانی، با اشتیاق پذیرفته شده بود که دیگر، نام آن را حجاب اجباری نمی گذاشتند!

توضیحات دیگر این روحانی نیز، همه برای گفتن این مطلب است که مشایی نه تنها با اسلام سر دشمنی ندارد بلکه با همه تلاش خود برای پیشبرد اسلام می کوشد. تنها تفاوت وی در این است که او برای رسیدن به اهداف خود، به جای زور از "قدرت نرم" استفاده می کند.

این نوشته هر چند که نکته تازه ای ندارد ولی یک بار دیگر، ضرورت مرزبندی مشخص و روشن را به ما گوشزد می کند. درست است که در رویارویی مشایی-احمدی نژاد با آخوندها، به سود ملت ایران است که از آنها پشتیبانی کنند، ولی این به هیچ روی بدین معنی نیست که باید پشت سر آنها قرار بگیریم.

اگر ملت ایران "اسلام را با کمال اشتياق پذيرفته است"، پس چرا هنوز پس از هزارو چهارصد سال باید با چوب و چماق احکام اسلامی را بر آنان حاکم کنند؟ و یا با گشت های ریز و درشت و کمیته های اسلحه به دست، آنها را مجبور کنند تا دستورات اسلام را رعایت نمایند؟

پشتیبانی ملت از احمدی نژاد به این دلیل بود که او، تاریخ ایران پیش از اسلام را بزرگ می داشت و نه به این دلیل که ایشان، به نام ملت ایران، چند دقیقه نخست سخنرانی هایش در سازمان ملل را به زبانی که برای ملت ایران گنگ بود، به زبان تازی بلغور می کرد.

از مشایی پشتیبانی می شد، به این دلیل که او از ایرانگرایی سخن می گفت و نه به این دلیل که می خواهد "تمدن نوین اسلامی" بسازد. وگرنه هم در حوزه علمیه قم و هم در نجف زرنگتر و سازنده تر از او فراوان هستند.

باید بهوش باشیم و به روشنی مرزها را ببینیم. پشتیبانی از مشایی-احمدی نژاد تا زمانی شایسته است که کارهای آنها در جهت منافع ملی و آینده ایران باشد. فرقی هم نمی کند که آنها در قدرت باشند و یا نباشند!

نکته قابل توجه در این نوشته این است که این حجت الاسلام در بخش پایانی گفتگو می گوید:

"گاهي اوقات انديشه ها با نبودن قدرت بهتر رشد می کنند، چون قدرت منتقل شده است. این اندیشه زیبایی خودش را نشان می دهد، هوادار و طرفدار بیشتری پیدا می کند و بعد کار خودش را خواهد کرد."

شاید مشایی-احمدی نژاد نیز به این نتیجه رسیده باشند که حاکمیت در ایران به صورت کنونی روز به روز به بن بست خود نزدیک تر می شود. در این صورت آنها ترجیح می دهند که در قالب مخالف، اندیشه های خود را گسترش داده و برای آینده برنامه ریزی کنند.

در این حالت نیز شرط پشتیبانی از آنان همانی است که پیش تر آمد: تا زمانی که کارهای آنها در جهت منافع ملی است شایسته پشتیبانی هستند. ضمن این که آشکارا و بدون کوچکترین رودربایستی، باید در برابر اندیشه های اسلامگرایانه آنها مرزبندی کرد.

هر چند که این کار برای ما ایرانیها، کمی دشوار به نظر می رسد. آخر ما ایرانیها، ملت سیاه-سپید بین هستیم و تنها دو رنگ را بیشتر نمی شناسیم!

نباید فراموش کرد که بزرگترین ایراد وارد بر اندیشه های مشایی-احمدی نژاد که همان، وارد کردن باورهای دینی و امور فرازمینی در سیاست و اداره کشور است، همچنان می تواند بزرگترین خطر برای آینده ایران باشد!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Mashāyi bā kist?

Ruznāmeye IRĀN dar shomāreye 5387 movarrekheye 22 Khordād 1392 khod, neveshteyi bālāboland, bā onvāne “Mashāyi Kist” rā dar do safhe āvarde ast ke dar ān yek rouhāni mikushad “chehreye rāstine” Mashāyi rā be khānandegāne khod benamāyānad.

Albatte touzihāte in hojjatoleslām ke bishtar be darde talabehāye Houzeye Elmiye va dāneshjuyāne reshteye Elāhiyāt mikhorad, chize tāzeyi barāye goftan nadārad.

In ke Mashāyi nāsionālist nist va yā in vāqeiyat ke Mashāyi va yārānash mikushand bā bahregiri az “ketābe āsmāniye Qorān, tamaddone novine Eslāmi rā pāyerizi konand”, shegeftiye kasi rā barnakhāhad angikht. Ānche shegeftangiz ast in ast ke in rouhāni az Mashāyi naqle qoul mikonad ke “Irān be dalile sābeqeye tamaddoniash, Eslām rā bā kamāle eshtiāq pazirofte ast …”!

Dar in bāre bāyad goft ke yā ishān khāb tashrif dārand va yā āqāye Mashāyi tārikh rā khub nakhāndeand. Vagarna jenāyāti ke sepāhe Tāziān bar mardome in ābokhāk ravā dāshtand, digar bar kasi pushide nist.

Tāze khode in āqā (yā ān āqāye digar) hichgāh az khod naporsideand ke agar mellate Irān “Eslām rā bā kamāle eshtiāq pazirofte ast”, pas cherā hanuz pas az hezāro chahārsad sāl bāyad bā chubo chomāq ahkāme Eslāmi rā bar ānān hākem konand? Va yā ba gashthāye rizo dorosht va komitehāye aslahe bedast, ānhā rā majbur konand tā dasturāte Eslām rā reāyat nemāyand?

Agar zanān va dokhtarāne Irāni bā kamāle eshtiāq Eslām rā pazirofte budand ke digar lāzem nabud bā tighe muketbori be jāne ānhā bioftand va ānhā rā zire feshār begozārand tā hejābe Eslāmi rā bepazirand! Aslan agar in hejāb va dasturāte marbut be ān, az suye zanāne Irāni, bā eshtiāq pazirofte shode bud ke digar, nāme ān rā hejābe ejbāri namigozāshtand!

Touzihāte digar in rouhāni niz, hame barāye goftane in matlab ast ke Mashāyi na tanhā bā Eslām sare doshmani nadārad balke bā hameye talāshe khod barāye pishborde Eslām mikushad. Tanhā tafāvote vey dar in ast ke u barāye residane be ahdāfe khod, be jāye zur az “qodrate narm” estefāde mikonad.

In neveshte harchand ke nokteye tāzeyi nadārad vali yek bāre digar, zarurate marzbandiye moshakhas va roushan rā be mā gushzad mikonad. Dorost ast ke dar ruyāruyiye Mashāyi-Ahmadineĵād bā ākhundhā, be sude mellate Irān ast ke az ānhā poshtibāni konand, vali in be hich ruy bedin maani nist ke bāyad poshte sare ānhā qarār begirim.

Agar mellate Irān “Eslām rā bā kamāle eshtiāq pazirofte ast”, pas cherā hanuz pas az hezāro chahārsad sāl bāyad bā chubo chomāq ahkāme Eslāmi rā bar ānān hākem konand? Va yā ba gashthāye rizo dorosht va komitehāye aslahe bedast, ānhā rā majbur konand tā dasturāte Eslām rā reāyat nemāyand?

Poshtibāniye mellat az Ahmadineĵād be in dalil bud ke u, tārikhe Irāne pish az Eslām rā bozorg midāsht va na be in dalil ke ishān, be nāme mellate Irān, chand daqiqye nokhoste sokhanrānihāyash dar Sāzmāne Melal rā be zabāni ke barāye mellate Irān gong bud, be zabāne Tāzi balghur mikard.

Az Mashāyi poshtibāni mishod, be in dalil ke u az Irāngerāyi sokhan migoft va na be in dalil ke mikhāhad “tamaddone novine Eslāmi” besāzad. Vagarna ham dar Houzeye Elmiyeye Qom va ham dar Najaf, zerangtar va sāzandetar az u farāvān hastand.

Bāyad behush bāshim va be roushani marzhā rā bebinim. Poshtibāni az Mashāyi-Ahmadineĵād tā zamāni shāyeste ast ke kārhāye ānhā dar jahate manāfeye melli va āyandeye Irān bāshad. Farqi ham namikonad ke ānhā dar qodrat bāshand va yā nabāshand!

Nokteye qābele tavajjoh dar in neveshte in ast ke in hojjatoleslām dar bakhshe pāyāniye goftogu miguyad:

“Gāhi ouqāt andishehā bā nabudane qodrat behtar roshd mikonand, chum qodrat montaqel shode ast. In andishe zibāyiye khod rā neshān midahad, havādār va tarafdāre bishtari peydā mikonad va baad kāre khodash rā khāhad kard.”

Shāyad mashāyi-Ahmadineĵād niz be in natije reside bāshand ke hākemiyat dar Irān be surate konuni, ruz be ruz be bonbaste khod nazdiktar mishavad. Dar in surat ānhā tarjih midahand ke dar qālebe mokhālef, andishehāye khod rā gostaresh dāde va barāye āyande barnāmerizi konand.

Dar in hālat niz sharte poshtibāni az ānān hamāni ast ke pishtar āmad: tā zamāni ke kārhāye ānhā dar jahate manāfeye melli ast, shāyesteye poshtibāni hastand. Zemne in ke āshkārā va bedune kuchaktarin rudarbāyesti, bāyad dar barābare andishehāye Eslāmgerāyāneye ānhā marzbandi kard.

Harchand ke in kār barāye mā Irānihā, kami doshvār be nazar miresad. Ākher mā Irānihā, mellate siāh-sepid bin hastim va tanhā do rang rā bishtar namishenāsim.

Nabāyad farāmush kard ke bozorgtarin irāde vāred bar andishehāye Mashāyi-Ahmadineĵād ke hamān, vāred kardane bāvarhāye dini va omure farāzamini dar siāsat va edāreye keshvar ast, hamchonān mitavānad bozorgtarin khatar barāye āyandeye Irān bāshad!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

گزینه نام / آدرس اینترنتی را زده و نام خود را وارد کنید.