۱۳۹۵ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

رضا پهلوی، تهدیدی برای یکپارچگی خاک ایران

رضا پهلوی و شلدون ادلسون
ادلسون همان کسی است که بارها خواهان بمباران اتمی ایران شده است
برای دیدن ویدئوی ادلسون و پیشنهاد بمباران اتمی ایران اینجا را کلیک کنید
تا مدتها پس از انقلاب شوم ۵۷ گروهی از ایرانیان چشم امید به خاندان پهلوی دوخته بودند و بر این گمان بودند که رضا پهلوی، به عنوان فرزند شاه می تواند ملت را متحد کرده و سرانجام جبهه ای منسجم بر ضد آخوندهای جهان وطن پدید آورد و راه را برای یک حکومت غیردینی در کشورمان هموار سازد.

ولی هرچه بیشتر می گذشت، این امید کمرنگ تر می شد. هرچه ایرانیان بیشتر به کاراکتر رضا پهلوی پی می بردند، بیشتر در گمان خود مبنی بر شایسته بودن رضا پهلوی تجدید نظر می کردند و آشکارتر می دیدند که از این امامزاده معجزه ای بر نمی آید.

از همان آغاز هم پیدا بود که وی نه تنها دارای برنامه مشخصی نیست، بلکه با زیگزاگ های حساب نشده اش هم نشان می داد که بازیگری خام و ناپخته است. البته این را در آن زمان می شد به حساب کم سن و سال بودن نسبی او گذاشت و به این امید دلخوش بود که سرانجام او نیز از رویدادها درس گرفته و تجربه خواهد اندوخت.

ولی شوربختانه این امید نه تنها به واقعیت نپیوست بلکه سیاست های گرفته شده توسط او و همکارانش روز به روز خامتر و ناسنجیده تر هم می گشت. بویژه پس از درگذشت برادر وی (که گفته می شود شایستگی بیشتری داشته است) چپ و راست زدن های رضا پهلوی به گونه چشمگیری افزایش یافت. این روند نه تنها نشانه سردرگمی روزافزون او و یارانش بود بلکه دلالت بر این داشت که کسانی ناشایسته و نابخرد گرد او را فراگرفته بودند و به او خط و جهت می دادند.

شگفت آور هم نبود که هرچه سیاست های اشتباه رضا پهلوی و یارانش افزایش می یافت، از شمار هواداران او کاسته می شد و در میدان سیاست او را کمتر جدی می گرفتند. واقعیت این است که سخنان و کارهای او از وی چهره ای بی خطر ساخته بود که هرچند امیدی به او نمی رفت ولی آزار و آسیب چندانی هم به کسی (نه به آخوندها و نه به مخالفان آخوندها) نمی رساند.

ولی به نظر می رسد که این روند رو به تغییر گذاشته است. سخنان اخیر وی در مورد فدرالی کردن ایران بیش از آن که نشانه ساده انگاری و ناپختگی او باشد نشانه ای از زرنگ بازی های ناشیانه آلوده به خیانت است. سخن گفتن از فدرالیزه کردن ایران، دیگر نابخردی و ساده انگاری نیست. بلکه نمونه روشنی از نابکاری و خیانت به منافع ملی کشور است! آن گونه که پیداست کسانی نابکار او را مشاوره می دهند و برایش راه و روش تعیین می کنند. ولی در هر صورت شخص وی مسئول اصلی در این سیاست های ضدایرانی خواهد بود.

همان گونه که گفته شد رضا پهلوی نقش چندانی در میدان سیاست ایران بازی نمی کند و سخنان او به خودی خود نمی تواند خطری ایجاد کند. ولی آنچه که می تواند سخنان او را خطرناک سازد و به تهدیدی برضد یکپارچگی خاک کشور تبدیل کند این است که این سخنان و سیاست ها در ذهن ملت بویژه آنهایی که دید مثبتی نسبت به دوران شاه دارند ایجاد اشتباه می کند و دوران پیش از انقلاب و کارهای مثبت شاه و رضاه شاه را به مقوله فدرالی کردن کشور پیوند می زند و از بار منفی فدرالی کردن کشور نزد مردم می کاهد و آن را قابل پیاده کردن می انگارد. چیزی که می تواند نتایجی بس ویرانگر و خطرناک داشته باشد.

به عنوان یک شهروند عادی ایرانی که نزدیک به بیست ماه از جوانیش را در جبهه های جنگ عراق برضد ایران گذرانده است (و به آن نیز همواره افتخار کرده و می کند) از رضا پهلوی می پرسم به چه حقی به خود اجازه می دهد که از فدرالی کردن ایران سخن به میان آورد؟ آیا ایشان نمی دانند که برای هر وجب از خاک این کشور چه فداکاری ها که نشده و چه خونها که بر زمین نریخته است؟ نکند ایشان می پندارند چون در برخی از کشورهای غربی فدرالیزه کردن حکومت بدون دردسر انجام گرفته است، پس در ایران نیز می توانیم آن را چشم بسته به کار بگیریم؟ گویی که ایشان تفاوتی میان ایران و سویس نمی بینند!

او به گونه ای از فدرالی کردن کشور سخن می گوید که انگار دارد از نقل و نبات تعریف می کند. او نمی بیند (و یا نمی خواهد ببیند) که در پشت این سخنان خطرناک، تهدیدهایی از جمله افزایش تنش های قومی، برادرکشی، جنگ داخلی و سرانجام فروپاشی ایران نهفته است!

او بارها پیش از این هم نشان داده بود که درک و برداشت درستی از رویدادهای ایران و جهان ندارد و بویژه در مورد ایران توانایی این را ندارد که رویدادهای این کشور را در یک تصویر و گستره گسترده ببیند و آن را به تاریخ و پیشینه این سرزمین پیوند بزند و لینک منطقی و بس مهم میان آنها را تعریف کند. تصویر او از رویدادهای ایران، گسیخته، نارسا و در موارد بسیاری نادرست بوده است.

اما آنچه که اخیرا روی داده است و سخنان و سیاست هایی که او اخیرا به کار گرفته است نشان از چیز دیگری دارد. دیگر نمی توان همه "اشتباهات" او رابه حساب نادانی و خام بودنش گذشت. اینجا دیگر سخن از خیانت آشکار به منافع ملی است! دست گدایی دراز کردن در پیش تازی هایی که یکپارچگی خاک ایران را هدف گرفته اند و حتی از تغییر نام شاخاب پارس هم کوتاهی نمی کنند، تنها می تواند دلیلی بر میهن فروشی رضا پهلوی، آن هم از پست ترین و چندش آورترین گونه ش باشد!

کرنش و دولا شدن در برابر شلدون ادلسون که بارها خواستار بمباران اتمی ایران شده است چیزی نیست مگر روسپیگری سیاسی و فروختن ملت و میهن به بیگانگانی که چشم دیدن ایران و ایرانی را ندارند! آنگاه چنین آدمی می خواهد که ایران را از دشواری های کنونی رهایی بخشد و در شرایط پیچیده کنونی، ایران را رهبری کند؟!

رضا پهلوی به جای یکپارچه کردن ملت ایران به تهدیدی برای یکپارچگی خاک کشور تبدیل شده است. این آدم ناشایسته به ابزاری در دست ضدایرانی ترین کانون های دسیسه گر درآمده است و با سخنان و کارهای چندش آورش، خدمات شاه و رضاشاه به این کشور را نیز لکه دار نموده است.

او با کارهایش ثابت کرده است که نه تنها آدم بی عرضه و ناشایسته ای است، بلکه کسی است که به آسانی نیز بازی می خورد و به عامل دست دیگران تبدیل می شود. چنین آدمی حتی شایستگی مدیریت شهرستانی کوچک در ایران را ندارد، چه رسد به این که بخواهد ایران را در شرایط بسیار پیچیده کنونی در منطقه و جهان رهبری نماید. باور کنید، ایران را بر باد می دهد!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!
 
_____________________________


____________________________________________________

Rezā Pahlavi,
tahdidi barāye yekpārchegiye khāke Irān

Rezā Pahlavi va Sheldon Adelson
Adelson hamān kasi ast ke bārhā khāhāne bombārāne
atomiye Irān shode ast. Barāye didane videoye Adelson
va pishnahāde bombārāne atomiye Irān injā rā klik konid
Tā moddathā pas az enqelābe shume 57 goruhi az Irāniān chashme omid be khāndāne Pahlavi dukhte budand va bar in gomān budand ke Rezā Pahlavi, be onvāne farzande Shāh mitavānad mellat rā mottahed karde va saranjām jebheyi monsajem bar zedde ākhundhāye jahānvatan padid āvarad va rāh rā barāye yek hokumate gheyredini dar keshvaremān hamvār sāzad.

Vali harche bishtar migozasht, in omid kamrangtar mishod. Harche Irāniān bishtar be kārāktere Rezā Pahlavi pey mibordand, bishtar dar gomāne khod mabni bar shāyeste budane Rezā Pahlavi tajdide nazar mikardand va āshkārtar mididand ke az in emāmzāde moejezeyi barnamiāyad.

Az hamān āghāz ham peydā bud ke vey na tanhā dārāye barnāmeye moshakhasi nist balke bā zigzāghāye hesāb nashodeash ham neshān midād ke bāzigari khām va nāpokhte ast. Albatte in rā dar ān zamān mishod be hesābe kamsenn o sāl budane nesbiye u gozāsht va be in omid delkhosh bud ke saranjām u niz az ruydādhā dars gerefte va tajrobe khāhad andukht.

Vali shurbakhtāne in omid na tanhā be vāqeiyat napeyvast balke siāsathāye gerefte shode tavassote u va hamkārānash ruz be ruz khāmtar va nāsanjidetar ham migasht. Beviĵe pas az dargozashte barādare vey (ke gofte mishod shāyestegiye bishtari dāshte ast) chap o rāst zadanhāye Rezā Pahlavi be guneye chashmgiri afzāyesh yāft. In ravand na tanhā neshāneye sardargomiye ruzafzune u va yārānash bud balke delālat bar in dāsht ke kesāni nāshāyeste va nābekhrad gerde u rā farāgerefte budand va be u khatt o jahat midādand.

Shegeftāvar ham nabud ke harche siāsathāye eshtebāhe Rezā Pahlavi va yārānash afzāyesh miyāft, az shomāre havādārāne u kāste mishod va dar meydāne siāsat u rā kamtar jeddi migereftand. Vāqeiyat in ast ke sokhanān va kārhāye u az vey chehreyi bikhatar sākhte bud ke harchand omidi be u namiraft vali āzār va āsibe chndāni ham be kasi (na be ākhundhā va na be mokhālefāne ākhundhā) namiresānd.

Vali be nazar miresad ke in ravand ru be taghyir gozāshte ast. Sokhanāne akhire vey dar mourede federāli kardane Irān bish az ān ke neshāneye sāde engāri va nāpokhtegiye u bāshad, neshāneyi az zerangbāzihāye nāshiāneye ālude be khiānat ast. Sokhan goftan az federālize kardane Irān, digar nābekhradi va sādeengāri nist. Balke nemuneye roushani az nābekāri va khiānat be manāfeye melliye keshvar ast! Ān gune ke peydāst kesāni nābekār u rā moshāvare midahand va barāyash rāh o ravesh tayin mikonand. Vali dar har suratshakhse vey masuule asli dar in siāsathāye zedde Irāni khāhad bud.

Hamān gune ke gofte shod Rezā pahlavi naqshe chandāni dar meydāne siāsate Irān bāzi namikonad va sokhanāne u be khodiye khod namitavānad khatari ijād konad. Vali ānche ke mitavānad sokhanāne u rā khatarnāk sāzad va be tahdidi bar zedde yekpārchegiye khāke keshvar tabdil konad in ast ke in sokhanān va siāsathā dar zehne mellat va beviĵe ānhāyi ke dide mosbati nesbat be dourāne Shāh dārand iyjāde eshtebāh mikonad va dourāne pish az enqelāb va kārhāye mosbate Shāh va RezāShāh rā be maquleye federāli kardan peyvand mizanad va az bāre manfiye federāli kardane keshvar nazde mardom mikāhad va ān rā qābele piāde kardan miengārad. Chizi ke mitavānad natāyeji bas virāngar va khatarnāk dāshte bāshad.

Be onvāne yek shahrvande āddiye Irāni ke nazdik be bist māh az javāniash rā dar jebhehāye jange Erāq bar zedde Irān gozarānde ast (va be ān niz hamvāre eftekhār karde va mikonad) az Rezā Pahlavi miporsam be che haqqi be khod ejāze midahad ke az federāli kardane Irān sokhan be miān āvarad? Āyā ishān namidānand ke barāye har vajab az khāke in keshvar che fadākārihā ke nashode va che khunhā ke bar zamin narikhte ast? Nakonad ishān mipendārand ke chun dar barkhi az keshvarhāye Gharbi federālize kardane hokumat bedune dardesar anjām gerefte ast, pas dar Irān niz mitavān chashm baste be kār begirim? Guyi ke ishān tafāvoti miāne Irān va Suis namibinand!

U be guneyi az federāli kardane keshvar sokhan miguyad ke engār dārad az noql o nabāt taarif mikonad. U namibinad (va yā namikhāhad bebinad) ke dar poshte in sokhanāne khatarnāk, tahdidhāyi az jomle afzāyeshe taneshhāye qoumi, barādarkoshi, jange dākheli va saranjām forupāshiye Irān nohofte ast!

U bārhā pish az in ham neshān dāde bud ke dark va bardāshte dorosti az ruydādhāye Irān va jahān nadārad va beviĵe dar mourede Irān tavānāyiye in rā nadārad ke ruydādhāye in keshvar rā dar yek tasvir va gostareye gostarde bebinad va ān rā be tārikh va pishineye ān peyvand bezanad va linke manteqi va bas mohemme miān ānhā rā taarif konad. Tasvire u az ruydādhāye Irān, gosikhte, nārasā va dar mavārede besyāri nādorost bude ast.

Ammā ānche ke akhiran ruy dāde ast va sokhanān va siāsathāyi ke u akhiran be kār gerfte ast neshān az chize digari dārad. Digar namitavān hamye “eshtebāhāte” u rā be hesābe nādāni va khām budanash gozāsht. Injā digar sokhan az khiānate āshkār be manāfeye melli ast! Daste gedāyi derāz kardane dar pish Tāzihāyi ke yekpārchegiye khāke Irān rā hadaf gerefteand va hattā az taghyire nāme Shākhābe Pārs ham kutāhi namikonand, tanhā mitavānad dalili bar mihanforushiye Rezā Pahlavi, ān ham az pasttarin va chndeshāvartarin guneye ān bāshad!

Kornesh va dollā shodan dar barābare Sheldon Adelson ke bārhā khāstāre bombārāne atomiye Irān shode ast chizi nist magar ruspigariye siāsi va forukhtane mellat va Mihan be bigānegāni ke chashme didane Irān va Irāni rā nadārand! Āngāh chonin ādami mikhāhad ke Irān rā az doshvārihāye konuni rahāyi bakhshad va dar sharāyete pichideye konuni, Irān rā rahbari konad?!

Rezā Pahlavi be jāye yekpārche kardane mellate Irān khod be tahdidi barāye yekpārchegiye khāke keshvar tabdil shode ast. In ādame nāshāyeste be abzāri dar dast zedde Irānitarin kānunhāye dasisegar darāmade ast va bā sokhanān va kārhāye chendeshāvarash, khadamāte Shāh va RezāShāh be in keshvar rā niz lakkedār nemude ast.

U bā kārhāyash sābet karde ast ke na tanhā ādame biorze va nāshāyesteyi ast, balke kasi ast ke be āsāni niz bāzi mikhorad va be āmele daste digarān tabdil mishavad. Chonin ādami hattā shāyestegiye modiriyate shahrestāni kuchak dar Irān rā nadārad, che rasad be in ke bekhāhad Irān rā dar sharāyete besyār pichideye konuni dar Mantaqe va jahān rahabari namāyad. Bāvar konid Irān rā bar bād midahad!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!
 
____________________________________