۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۸, جمعه

تفاهم لوزان، آغاز فروپاشی همه جانبه؟

غرب در گفتگوهای لوزان نیز همان برنامه راهبردی خود را به پیش می برد!
سرانجام پس از کش و قوس های فراوان، ایران و کشورهای ۱+۵ در لوزان به یک تفاهم سیاسی رسیدند. این تفاهم قرار است تا چند ماه دیگر به یک توافق تبدیل شود و روابط ایران و غرب را به حالت عادی درآورد.

از همان آغاز هم می شد واکنش مثبت بخشی از مردم را نسبت به این رویداد پیش بینی کرد. آرام آرام جو دشمنی و ستیز با غرب کم رنگ تر شد و برخی که منتظر چنین فرصتی بودند، با چنگ زدن به شعارهای مردم پسند مانند "تعامل با دنیا"، به تبلیغ دوستی با غرب پرداخته و از فرصت های طلایی که در انتظار ملت ایران نشسته اند، سخن به میان آوردند.

اکنون گفتگوی مستقیم با آمریکا دیگر، نه تنها یک تابوی هنجارشکن به شمار نمی آید، که به یک کار پیش پا افتاده تبدیل شده و نمایندگان سیاسی ایران و آمریکا چپ و راست با یکدیگر قرار می گذارند و به بگو و بخند پرداخته، عکس گروهی می گیرند.

فشارهای ناشی از بایکوت
ملت هم که بار سنگین بایکوت ها را روز به روز بیشتر بر دوش خود احساس می کند، بی صبرانه منتظر تغییر و تحولی نشسته است که بتواند زندگی را برایش کمی آسانتر کند. بر کسی پوشیده نیست که شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی در ایران، و نابسامانی های ناشی از بایکوت های غرب، ملت را خسته کرده و آنها را بسیار آزار می دهد. از دست ایران هم کار چندانی برنمی آید. هر جا که ایران پا می گذارد تا راهی برای دور زدن این بایکوت ها پیدا کند، سروکله قلدرهای آمریکایی و اسراییلی پیدا می شود و با تهدید و ترساندن کشورهای دیگر، آغاز به کارشکنی می کنند.

کار حتی به جایی رسیده است که ایران نمی تواند به آسانی، پول نفتی را که به کشورهای دیگر فروخته است از آنها دریافت کند! از سوی دیگر بازرگانان ایرانی برای راه انداختن کار خود مجبورند منت مشتی اماراتی و ترکیه ای را بکشند تا با پرداخت پول گزاف، آنها را واسطه قرار دهند و سبب شوند تا غربی ها دلشان به رحم بیاید و اجازه دهند کالاهای (باد کرده) خود را به بهایی چند برابر، به ایرانی ها بفروشند! البته این بهای اضافی سرانجام به دوش ملت می افتد و آنها هستند که باید آن را بپردازند. افزایش روزافزون بهای کالا در ایران، به اندازه بسیار زیادی ناشی از همین سیستم بایکوت های بیدادگرانه غرب بر ضد ایران است.

انگل های اجتماعی
در کنار فشارهای اقتصادی که بر ملت وارد می آید، مشتی انگل اجتماعی نیز پیدا شده اند که از این بایکوت ها استفاده می کنند و با بهره گیری از آن به زدوبندهای پیدا و پنهان پرداخته و به دارایی های افسانه ای خود می افزایند. در نتیجه، نابسامانی های اقتصادی در کشور روز به روز گسترده تر شده و اشکال پیچیده تری به خود می گیرند. از همه بدتر، اختلاف طبقاتی موجود در ایران است که به گونه ترسناکی رو به افزایش گذاشته و می رود تا کشور را به یک بشکه باروت تبدیل کند.

تازه همه اینها، تنها در زمینه اقتصادی هستند. در زمینه های دیگر، از جمله سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و حتی آموزشی، یک بایکوت همه جانبه ولی ناپیدا، مدتهاست که در مورد ملت ایران به کار گرفته می شود. کار به جایی رسیده که کشورهای "دمکرات" و "آزادمنشی" مانند هلند و نروژ که از نظر دمکراسی و حقوق بشر زبانزد دیگر کشورها هستند، به خود اجازه می دهند که از راه یافتن دانشجویان ایرانی به رشته های ویژه دانشگاهی پیشگیری کنند و آن را ممنوع سازند. آن هم تنها به این دلیل که ملیت این دانشجویان، ایرانی بوده است! در واقع این آشکارترین و زشت ترین شکل تبعیض نژادی است که حتی در دوران آپارتاید در آفریقای جنوبی هم سابقه نداشته است. این بسیار دردناک است ولی به هر روی، باید آن را به عنوان یک واقعیت می پذیرفتیم. همانا، این کار در راستای دستور بایکوت ایران بود که کشورهای بزرگ در سازمان ملل نیز آن را کمابیش تایید کرده بودند!

بازی برد-برد
اکنون تصور کنید که با یک تفاهم سیاسی (و در پی آن یک توافق همه جانبه) همه این محرومیت ها برداشته شوند و ایرانی ها دوباره بتوانند جایگاه شایسته خود را در دنیا بیابند، گذرنامه ایرانی دوباره اعتبار خود را به دست آورد و پول ایران دوباره دارای ارزش و اعتبار شود، ایرانی ها در دنیا پذیرفته شوند و فرهنگ و تاریخ کشورشان مورد احترام دیگران قرار گیرد!
آیا هیچ ایرانی پیدا می شود که با چنین سناریوی مثبتی مخالفت ورزد؟
نه! بدون تردید اگر هم باشند بسیار اندکند و به همان گروهی تعلق دارند که از بایکوت ها سود می بردند و پول مفت به جیب می زدند. همانهایی که با مرگ بر این و مرگ بر آن، رابطه ایران را با کشورهای دیگر خراب می کردند ولی همزمان، امتیاز واردات از آن کشورها را به خود اختصاص می دادند! در واقع وجود این گروه مفتخور مانند خاری در چشم ملت ایران نشسته و آنها را آزار می دهد. یک توافق همه جانبه با غرب، می تواند حتی این مشکل را نیز برطرف کند و سبب شود تا ریشه این مفتخورها زده شود و شر آنها از سر ملت کم گردد.

یک سناریوی ایده آل و زیبا که در آن، هم ما می توانیم از مشکلات اقتصادیمان رهایی یابیم، هم غرب می تواند از دست دشمنی های ما نفس راحتی بکشد و هم صلح جهانی می تواند با کنترل پروژه هسته ای ایران مورد تضمین قرار گیرد. یک بازی برد-برد که همه شرکت کنندگان در آن سود می برند و به کسی هم زیان نمی رسد!

سناریوی خوش بینانه
ولی آیا این دید واقع بینانه است؟ آیا این سناریوی زیبا، بیش از آن که با واقعیت بخواند، به فیلم های هندی شباهت ندارد؟ چه تضمینی هست که آنچه در این تفاهم آمده است به یک توافق تبدیل شود؟ و حتی اگر تبدیل هم بشود، چه تضمینی هست که غرب به این تفاهم و توافق پایبند بماند؟ اصلا بر روی کدام حساب انتظار داریم که غرب با ما به یک توافق عادلانه برسد؟ مگر نه این است که غرب تنها زمانی به دادوستد می پردازد که بداند منافعش تضمین شده است؟ با این حساب در شرایطی که منافع غرب مدتهاست رودروی منافع ملی کشورمان قرار گرفته است، آیا دست زدن به چنین دادوستدی به معنی به خطر انداختن منافع ملی کشورمان نیست؟

می گویند که به دلیل نابسامانی های اقتصادی، به صلاح کشور است که با غربی ها به گفتگو بپردازیم و با نشان دادن حسن نیت بکوشیم به توافق با آنها دست یابیم! ولی نمی گویند چه کس و کسانی مسبب این نابسامانی های اقتصادی هستند. مگر همین غرب نبوده و نیست که با بکارگیری سخت ترین بایکوت های اقتصادی و اعمال بیشترین فشارهای بی سابقه سیاسی سبب شده است تا ایران به انزوا کشیده شده و اقتصادش رو به وخامت بگذارد؟

غرب پس از چند دهه تلاش همه جانبه و کنترل و برنامه ریزی دقیق، سرانجام موفق شده است تا اقتصاد ایران را به جایی که هم اکنون است برساند. آنگاه ما با ساده انگاری شگفت انگیزی، انتظار داریم که آنها بدون هیچ چشمداشتی، سخاوتمندی پیشه کنند و بایکوت ها را کنار بگذارند. آخر سادگی هم اندازه ای دارد!

آرامش در منطقه
برخی نیز می گویند که غرب برای ایجاد آرامش در منطقه، نیاز به همکاری با ایران دارد و اکنون که غرب پس از دخالت های نظامی در افغانستان، عراق و چند کشور دیگر، خاورمیانه را هنوز در آتش می بیند، بیش از هر زمان دیگری حاضر است که با ایران کنار بیاید و به یک توافق عادلانه راضی شود! این دیگر سادگی و ساده انگاری نیست. این نهایت بی خبری از منطقه، دنیا و آنچه در چند سال اخیر در آن رخ داده است می باشد!

آخر چه کسی گفته است که غرب خواهان آرامش در منطقه است که اکنون بیاید و برای آن هزینه هم بپردازد؟! تنش های کنونی در خاورمیانه سبب شده است که کارخانه های جنگ افزار سازی غرب با فروش کالاهای جنگی خود به سودهای گزاف چند میلیاردی دست پیدا کنند. آنگاه برخی سر را در زیر برف کرده اند و انتظار دارند که آمریکا برای آرامش در منطقه هم که شده، با ایران کنار بیاید! آخر مگر دیوانه اند که با ایجاد آرامش در منطقه و از کار انداختن کارخانه های جنگ افزار سازی، کارگران را بیکار کنند تا به خیابانها بریزند و برایشان دردسر درست کنند؟ این گونه ساده انگاری ها تنها از ما ایرانیان بر می آید!

تجزیه ایران
واقعیت اما چیز دیگری است. غرب مدتهاست که یک ایران بزرگ و یکپارچه را تهدیدی برای منافع راهبردی خود می داند و سالهاست که برنامه فروپاشی ایران را زمینه سازی می کند. در چند دهه گذشته حتی سر سوزنی هم در این برنامه تغییر نداده است! اکنون هم، این که غرب با ایران به توافق برسد یا نرسد، کوچکترین تغییری در آن نخواهد داد.

اگر توافق انجام شود
درواقع غرب برای هر سناریویی یک راه حل، پیش بینی کرده است. اگر ایران با غرب به توافق برسد، در آغاز اینجا و آنجا پیشرفت هایی هر چند ظاهری در امور اقتصادی دیده خواهد شد و کالاهای غربی به کشور سرازیر خواهند گشت. اما همزمان، پروژه های نفوذ در کشور کلید زده خواهند شد و با مکانیزم هایی که غرب به خوبی با آن آشناست و در آن تجربه های فراوان دارد ایران را به همان سمت و سویی خواهد برد که سالهاست انتظارش را می کشد.

فراموش نکنیم که غرب قذافی را زمانی توانست سرنگون کند که با آنها به توافق رسید، اسد نیز زمانی دچار جنگ داخلی و آشوب فراگیر شد که کوشید از راه ترکیه و فرانسه خود را به غرب نزدیک کند. در عراق، تونس و مصر نیز کمابیش به همین گونه پیش رفت. بنابراین، تفاهم لوزان و توافق احتمالی آینده درست همان چیزی است که غرب در این مسیر تدارک دیده است و با آن، ایران را به جایی می کشاند که با دست خود، از هم گسیختگی و فروپاشی خود را رقم بزند.

اگر توافق انجام نشود
اگر توافق انجام نشود، غرب فشارهای اقتصادی بر ایران را بیشتر کرده و دامنه آن را گسترده تر خواهد نمود. نابسامانی های اقتصادی در ایران آن اندازه فراگیر شده اند که غرب می تواند بر روی آنها به عنوان اهرمی برای بهم ریختن ایران حساب کند. ولی در کنار آن پروژه ایجاد ناآرامی در گوشه و کنار کشور کلید زده خواهد شد. حتی احتمال این که ایران را وادار به جنگ با کشور دیگر کنند، نیز هست. نمونه های کوچکی از این پروژه ها هم اکنون نیز اینجا و آنجا در کشور رخ می دهد. برایند همه این عوامل سبب خواهد شد که پشت نامهای زیبایی همچون آزادی، دمکراسی، حقوق اقلیت ها و غیره ... ایران به آشوب کشیده شود و راه برای فروپاشی و تجزیه آن هموار گردد.

برخلاف آنچه که در ظاهر به نظر می رسد و امثال ظریف و روحانی می خواهند به ما تلقین کنند، شوربختانه کشورمان در شرایط بسیار بدی قرار گرفته است. ایران چه با غرب توافق کند و چه نکند، در برنامه راهبردی غرب مبنی بر چند پاره کردن ایران، چیزی را نمی تواند تغییر دهد.

پس چه باید کرد؟
از اندک راههای به جا مانده برای ایران، اتحاد با روسیه است. روسیه اگر مطمئن شود که در یک رابطه دوستانه با ایران منافعش در نظر گرفته می شود، در ایجاد آن کوچکترین تردیدی نخواهد کرد. به ویژه در شرایط کنونی که این کشور نیز مورد بایکوت غرب قرار گرفته است. تنها اتحاد ایران با روسیه است که می تواند غرب را از هدفش مبنی بر چند پاره کردن ایران، منصرف کند.

خوبی این کار هم در این است که روسیه مخالفتی با پیشرفت و مدرن شدن ایران ندارد و برخلاف انگلستان (و آمریکای کنونی) که می خواهند ما را همچنان درگیر سنت های پوسیده و روابط کهنه دولت-ملت مدل چند قرن پیش نگاه دارند و با پشتیبانی آشکار و پنهان از گروههای بنیادگرای دینی، کنترل خود را بر کشورهای منطقه از جمله کشور ما پایدار کنند، روس ها خواهان ایرانی مدرن با سیستم حکومتی به روز شده و متناسب با شرایط کنونی دنیا هستند. البته به این شرط که برای روسیه و منافع آن دردسر درست نکند! به بیان دیگر باید گشت و نقاط مشترک منافع ملی خود با منافع روس ها را پیدا نمود و بر پایه آن رابطه ای محکم، قانونمند و مشروط به احترام متقابل برقرار نمود.

بدون تردید این جستجو زیاد به درازا نخواهد کشید. ما با روس ها منافع مشترک بسیاری داریم. بسیار بیشتر از آنچه که در نگاه نخست به نظر می رسد! از آنها استفاده کنیم...

و در گوشمان فرو ببریم که از غرب (دستکم در شریط کنونی) نه تنها چیزی به ما نمی ماسد، بلکه آن امنیت نسبی را هم که اکنون داریم از دست خواهیم داد. نگذاریم ایران را به روز سوریه و عراق بیاندازند!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

Tafāhome Lozān,
āghāze forupāshiye hamejānebe?

Gharb dar goftoguhāye Lozān niz hamān
barnāmeye rāhbordiye khod rā be pish mibarad!
Saranjām pas az kesh o qoushāye farāvān, Irān va keshvarhāye 5+1 dar Lozān be yek tafāhome siāsi residand. In tafāhom qarār ast tā chand māhe digar be yek tavāfoq tabdil shavad va rābeteye Irān va Gharb rā be hālate āddi darāvarad.

Az hamān āghāz ham mishod vākoneshe mosbate bakhshi az mardom rā nesbat be in ruydād pishbini kard. Ārām ārām jawe doshmani va setiz bā Gharb kamrangtar shod va barkhi ke montazere chonin forsati budand, bā chang zadan be shoārhāye mardompasand mānande “taāmol bā donyā”, be tablighe dusti bā Gharb pardākhte va az forsathāye talāyi ke dar entezāre mellate Irān neshasteand, sokhan be miān āvardand.

Aknun goftoguye mostaqim bā Āmrikā digar, na tanhā yek tābuye hangārshekan be shomār namiāyad, ke be yek kāre pishe pā oftāde tabdil shode va namāyandegāne siāsiye Irān va Āmrikā chap o rāst bā yekdigar qarār migozārand va be begu o bekhand pardākhte, akse goruhi migirand.

Feshārhāye nāshi az bāykot
Mellat ham ke bāre sangine bāykothā rā ruz be ruz bsihtar bar dushe khod ehsās mikonad, bisabrāne montazere taghyir va tahawoli neshaste ast ke betavānad zendegi rā barāyash kami āsāntar konad. Bar kasi pushide nist ke sharāyete eqtesādi va ejtemāyiye konuni dar Irān, va nābesāmānihāye nāshi az bāykothāye Gharb, mellat rā khaste karde va ānhā rā besyār āzār midahad. Az daste Irān ham kāre chandāni barnamiāyad. Har jā ke Irān pā migozārad tā rāhi barāye dour zadane bāykothā peydā konad, sar o kalleye qoldorhāye Āmrikāyi va Esrāili peydā mishavad va bā tahdid va tarsāndane keshvarhāye digar, āghāz be kārshekani mikonand.

Kār hattā be jāyi reside ast ke Irān namitavānad be āsāni, pule nafti rā ke be keshvarhāye digar forukhte ast az ānhā daryāft konad! Az suye digar bāzargānāne Irāni barāye rāh andākhtane kāre khod majburand mennate moshti Emārāti va Torkiyeyi rā bekeshand tā bā pardākhte pule gazāf, ānhā rā vāsete qarār dahand va sabab shavand tā Gharbihā deleshān be rahm biāyad va ejāze dahand kālāhāye (bād kardeye) khod rā be bahāye chand barābar, be Irānihā beforushand! Albatte in bahāye ezāfi saranjām be dushe mellat mioftad va ānhā hastand ke bāyad ān rā bepardāzand. Afzāyeshe ruzafzune bahāye kālā dar Irān, be andāzeye besyār ziādi nāshi az hamin sisteme bāykothāye bidādgerāneye Gharb bar zedde Irān ast.

Angalhāye ejtemāyi
Dar kenāre feshārhāye eqtesādi ke bar mellat vāred miāyad, moshti angale ejtemāyi niz peydā shodeand ke az in bāykothā estefāde mikonand va bā bahregiri az ān be zad o bandhāye peydā o penhān pardākhte va be dārāyihāye afsāneyiye khod miafzāyand. Dar natije, nābesāmānihāye eqtesādi dar keshvar ruz be ruz gostardetar shode va ashkāle pichidetari be khod migirand. Az hame badtar, ekhtelāfe tabaqātiye moujud dar Irān ast ke be guneye tarsnāki ru be afzāyesh gozāshte ast va miravad tā keshvar rā be yek boshkeye bārut tabdil konad.

Tāze hameye inhā, tanhā dar zamineye eqtesādi hastand. Dar zaminehāye digar, az jomle siāsi, farhangi, ejtemāyi va hattā āmuseshi, yek bāykote hamejānebe vali nāpeydā, moddathāst ke dar mourede mellate Irān be kār gerefte mishavad. Kār be jāyi reside ke keshvarhāye “demokrāt” va “āzādmaneshi” mānande Holand va Norveĵ ke az nazare demokrāsi va hoquqe bashar zabānzade digar keshvarhā hastand, be khod ejāze midahand ke az rāh yāftane dāneshjuyāne Irāni be reshtehāye viĵeye dāneshgāhi pishgiri konand va ān rā mamnu sāzand. Ān ham tanhā be in dalil ke meliyate in dāneshjuyān, Irāni bude ast! dar vāqe in āshkārtarin va zeshttarin shekle tabyize neĵādi ast ke hattā dar dourāne āpārtaid dar Āfriqāye Jonubi ham sābeqe nadāshte ast. In besyār dardnāk ast vali be har ruy bāyad ān rā be onvāne yek vāqeiyat mipaziroftim. Hamānā, in kār dar rāstāye dasture bāykote Irān bud ke keshvarhāye bozorg dar Sāzmāne Melal niz ān rā kamābish tayid karde budand!

Bāziye bord-bord
Aknun tasawor konid ke bā yek tafāhome siāsi (va dar peye ān yek tavāfoqe hamejānebe) hameye in mahrumiyathā bardāshte shavand va Irānihā dobāre betavānand jāygāhe shāyesteye khod rā dar donyā biāband, gozarnāmeye Irāni dobāre eetebāre khod rā be dast āvarad va pule Irān dobāre dārāye arzesh va eetebār shavad, Irānihā dar donyā pazirofte shavand va farhang va tārikhe keshvareshān mourede ehterāme digarān qarār girad.

Āyā hich Irāni peydā mishavad ke bā chonin senārioye mosbati mokhālefat varzad?

Na! bedune tardid agar ham bāshand, besyār andakand va be hamān goruhi taalloq dārand ke az bāykothā sud mibordand va pule moft be jib mizadanad. Hamānhāyi ke bā “marg bar in” va “matg bar ān” rābeteye Irān rā bā keshvarhāye digar kharāb mikardand vali hamzamān, emtiāze vāredāt az ān keshvarhā rā be khod ekhtesās midādand! Dar vāqe vojude in goruhe moftkhor mānande khāri dar chashme mellate Irān neshaste va ānhā rā āzār midahad. Yek tavāfoqe hamejānebe bā Gharb, mitavānad hattā in moshkel rā niz bartaraf koand va sabab shavad tā risheye in moftkhorhā zade shavad va sharre ānhā az sare mellat kam gardad.

Yek senārioye ideāl va zibā ke dar ān, ham mā mitavānim az moshkelāte eqtesādiyemān rahāyi yābim, ham Gharb mitavānad az daste doshmaniye mā nafase rāhati bekeshad, va ham solhe jahāni mitavānad bā kontorole proĵeye hasteyiye Irān mourede tazmin qarār girad. Yek bāziye bord-bord ke hameye sherkat konandegān dar ān sud mibarand va be kasi ham ziān namiresad!

Senārioye khoshbināne
Vali āyā in did vāqebināne ast? Āyā in senārioye zibā, bish az ān ke bā vāqeiyat bekhānad, be filmhāye Hendi shabāhat nadārad? Che tazmini hast ke ān che dar in tafāhom āmade ast be yek tavāfoq tabdil shavad? Va hattā agar tabdil ham beshavad, che tazmini hast ke Gharb be in tafāhom va tavāfoq pāyband bemānad? Aslan bar ruye kodām hesāb entezār dārim ke Gharb bā mā be yek tavāfoqe ādelāne beresad? Magar na in ast ke Gharb tanhā zamāi be dād o setad mipardāzad ke bedānad manāfeash tazmin shode ast? Bā in hesāb, dar sharāyeti ke manāfeye Gharb moddathāst ru dar ruye manāfeye melliye keshvaremān qarār gerefte ast, āyā dast zadan be chonin dād o setadi be maaniye be khatar andākhtane manāfeye melliye keshvaremān nist?

Miguyand ke be dalile nābesāmānihāye eqtesādi, be salāhe keshvar ast ke bā Gharbihā be goftogu bepardāzim va bā neshān dādane hosne niyat bekushim be tavāfoq bā ānhā dat yābim! Vali namiguyand che kas va kasāni mosabbebe in nābesāmānihāye eqtesādi hastsnd. Magar hamin Gharb nabude va nist ke bā bekārgiriye sakhttarin bāykothāye eqtesādi va eemāle bishtarin feshārhāye bisābeqeye siāsi sabab shode ast tā Irān be enzavā keshide shode va eqtesādash ru be vekhāmat begozārad? Gharb pas az chand dahe talāshe hamejānebe va kontorol va barnāmeriziye daqiq movaffaq shode ast tā eqtesāde Irān rā be jāyi ke hamaknun ast beresānad. Ānhāh mā bā sādeengāriye shegeftangizi, entezār dārim ke ānhā bedune hich chashmdāshti, sakhāvatmandi pishe konand va bāykothā rā kenār begozārand. Ākher sādegi ham andāzeyi dārad!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

______________________________