۱۳۹۳ مرداد ۱۷, جمعه

آیا ۱۸۰۷ شوم دوباره برای ایران تکرار خواهد شد؟

میرزا محمدرضا قزوینی، فرستادهٔ ایران در دیدار با ناپلئون بناپارت
فرتورری را که در روبرو می بینید، میرزا محمدرضا قزوینی، سفیر ایران در دوران فتحعلیشاه قاجار را نشان می دهد که در تاریخ بیست و هفت آوریل ۱۸۰۷ میلادی برابر با ششم اردیبهشت ۱۱۸۶ خورشیدی در فين كنشتاين به دیدار ناپلئون بناپارت رفت و پیمانی با همین نام، با امپراتور فرانسه امضا کرد.

طبق اين قرارداد ناپلئون، مالكيت ايران بر گرجستان را تضمين مي كرد و متعهد می شد که روسيه را وادار كند، خاک ایران را ترک نماید. کوتاه سخن این که، فرانسه در این پیمان، قول و قرارهای رنگینی به ایران داده و ایران را مطمئن نموده بود که از این کشور در برابر روسیه پشتیبانی نظامی خواهد کرد.

البته هدف اصلی فرانسه، که در آن زمان، خود نیز با روسیه در حال جنگ بود، نه دلسوزی برای ملت ایران و یا کمک به پیشرفت این کشور، بلکه این بود که با متحد کردن ایران با خود، روسیه را بیشتر زیر فشار قرار دهد. همان گونه هم که دیدیم در جریان پیمان تیلست، که میان ناپلئون و تزار روسيه برقرار شد، فرانسه به کلی زیر قول و قرارهایش با ایران زد و پشت کشورمان را در برابر روسیه خالی نمود. نتیجه اش هم این شد که ایران بخش هایی از خاکش را در جنگ با روسیه از دست داد. در حالی که روسیه تا چندی پیش از همین پیمان فين كنشتاين، نماینده ای به ایران فرستاده و درخواست پایان جنگ و آشتی نموده بود. ولی شوربختانه قاجارهای بی لیاقت که می پنداشتند با اتحاد با فرانسه می توانند به اهداف خود برسند، درخواست آشتی جویانه روسیه را رد کردند. و نتیجه اش را هم دیدند و دیدیم!

البته بدبختی ها به همین جا پایان نیافت و قاجارهای بی عرضه، این بار دست به دامن انگلیسی ها شدند که آن هم نتیجه ای زیانبارتر و مخرب تر از بار پیش، در پی داشت. ...

محمدجواد ظریف، فرستادهٔ ایران در دیدار با جان کری وزیر امور خارجه آمریکا
فرتورری را که در روبرو می بینید، (میرزا) محمدجواد ظریف، سفیر ایران در دوران آخوند روحانی را نشان می دهد که در دیداری با جان کری وزیر امور خارجه آمریکا، می کوشد مقدمات قراردادی دوستانه با غرب را فراهم آورد.

طبق اين قرارداد، گویا غرب در برابر دست کشیدن ایران از برنامه های اتمی خود، متعهد می شود که بایکوت های اقتصادی-سیاسی-فرهنگی خود بر ضد ایران، که مدتهاست به مانند ابزاری برای زیر فشار گذاشتن شهروندان این کشور و بستن همه راهها بر روی آنان به کار گرفته می شود، را آرام و گام به گام (که حتی ممکن است تا ده سال نیز به درازا بکشد!) از پیش پا بردارد. کوتاه سخن این که، قرار است غرب در این پیمان، قول و قرارهای رنگینی به ایران بدهد و ایران را مطمئن نماید که به سودش است با آنها کنار بیاید.

البته هدف اصلی غرب، که در این زمان، خود با روسیه در حال کشمکش است، نه دلسوزی برای ملت ایران و یا کمک به پیشرفت این کشور، بلکه این است که با متحد کردن ایران با خود، روسیه را بیشتر زیر فشار قرار دهد. همان گونه هم که خواهیم دید همین که آبها از آسیاب افتاد و با روسیه کنار آمد، به کلی زیر قول و قرارهایش با ایران خواهد زد و پشت کشورمان را در برابر دشواری های گوناگون و خطرناکی که هم اکنون منطقه ما را تهدید می کنند، خالی خواهد نمود.

آنگاه است که ایران به قول معروف "به آن یکی نرسیده، این یکی را هم که در دست دارد، از دست خواهد داد!"

رویدادهای اخیر حاکی از آن است که تاریخ دارد دوباره تکرار می شود و ایران دوباره در همان جایگاهی قرار می گیرد که ۲۰۷ سال پیش قرار داشت. پرسش در اینجا این است که آیا محمدجواد ظریف نیز دچار همان ساده انگاری و اشتباهی خواهد شد که محمدرضا قزوینی به آن دچار گشت؟
آیا ۱۸۰۷ شوم با آن نتایج دردناکش، دوباره برای ایران تکرار خواهد شد؟

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

Āyā 1807e shum dobāre barāye Irān tekrār khāhad shod?


Mirzā MohammadRezā Qazvini,
ferestādeye Irān dar didār bā Napoleon Bonaparte
Farturi rā ke dar ruberu mibinid, Mirzā MohammadRezā Qazvini, safire Irān dar dourāne Fathalishāhe Qājār rā neshān midahad ke dar tārikhe 27 Āvrile 1807 Milādi, barābar bā sheshome Ordibeheshte 1186 Khorshidi dar Finckenstein be didāre Napoleon Bonaparte raft va peymāni be hamin nām, bā emprāture Farānse emzā kard.

Tebqe in qarārdād Napoleon, mālekiyate Irān bar Gorjestān rā tazmin mikard va motahhed mishod ke Russiye rā vādār konad, khāke Irān rā tark namāyad. Kutāhe sokhan in ke, Farānse dar in peymān, qoul o qarārhāye rangini be Irān dāde va Irān rā motmaen nemude bud ke az in keshvar dar barābare Russiye poshtibāniye nezāmi khāhad kard.

Albatte hadafe asliye Farānse, ke dar ān zamān, khod bā Russiye dar hāle jang bud, na delsuzi barāye mellate Irān va yā komak be pishrafte in keshvar, balke in bud ke bā mottahed kardane Irān bā khod, Russiye rā bishtar zire feshār qarā dahad. Hamān gune ham ke didim, dar jaryāne Peymāne Tilsit ke miāne Napoleon va Tezāre Russiye barqarār shod, farānse be kolli zire qoul o qarārhāyash bā Irān zad va poshte keshvaremān rā dar barābare Russiye khāli nemud. Natijeash ham in shod ke Irān bakhshhāyi az khākash rā dar jange bāRussiye az dast dād. Dar hāli ke Russiye tā chandi pish az hamin Peymāne Finchenstein, namāyandeyi ne Irān ferestāde va darkhāste Pāyāne jang va āshti nemude bud. Vali shurbakhtāne Qājārhāe biliāqat ke mipendāshtand bā ettehād bā Farānse mitavānand be ahdāfe khod beresand, darkhāste āshtijuyāneye Russiye rā radd kardand. Va natijeash rā ham didand va didim.

Albatte badbakhtihā be hamin jā pāyān nayāft va Qājārhāye biorze, in bār dast be dāmane Engelisihā shodand ke ān ham natijeyi ziānbārtar va mokharrebtar az bāre pish, dar pey dāsht. …

MohammadJavād Zarif, Ferestādeye Irān
dar didār John Kerry vazire Omure Khārejeye Āmrikā
Farturi rā ke dar ruberu mibinid, (Mirzā) MohammadJavād Zarif, safire Irān dar dourāne ākhund Rouhāni rā neshān midahad ke dar didār bā John Kerry, vazire Omure Khārejeye Āmrikā, mikushad moqaddamāte qarārdādi dustāne bā Gharb rā farāham āvarad.

Tebqe in qarārdād guyā Gharb, dar barābare dast keshidane Irān az barnāmehāye atmomiye khod, motahhed mishavad ke bāykothāye eqtesādi-siāsi-farhangiye khod bar zedde Irān, ke moddathāst be mānande abzāri barāye zire feshār gozāshtane shahrvandāne in keshvar va bastane hameye rāhhā bar ruye ānān be kār gerefte mishavad, rā ārām va gām be gām (ke hattā momken ast tā dah sāl niz be derāzā bekeshad!) az pishe pā bardārad. Kutāhe sokhan in ke, qarār ast Gharb dar in peymān, qoul o qarārhāye rangini be Irān bedahad va Irān rā motmaen namāyad ke be sudash ast bā ānhā kenār biāyad.

Albatte hadafe asliye Gharb, ke dar in zamān, khod bā Russiye dar hāle keshmakesh ast, na delsuzi barāye mellate Irān va yā komak be pishrafte in keshvar, balke in ast ke bā mottahed kardane Irān bā khod, Russiye rā bishtar zire feshār qarār dahad. Hamn gune ham ke khāhim did, hamin ke ābhā az āsiāb oftād va bā Russiye kenār āmad, be kolli zire qoul o qarārhāyash bā Irān khāhad zad va poshte keshvaremān rā dar barābare doshvārihāye gunāgun va khatarnāki ke ham aknun mantaqeye mā rā tahdid mikonand, khāli khāhad nemud.

Āngāh ast ke Irān be qoule maaruf “be ān yeki nareside, in yeki rā ham ke dar dast dārad, az dast khāhad dād!”

Ruydādhāye akhir hāki az ān ast ke tārikh dārad dobāre tekrār mishavad va Irān dobāre dar hamān jāygāhi qarā migirad ke 207 sāle pish qarār dāsht. Porsesh dar injā in ast ke āyā MohammadJavād Zarif niz dochāre hamān sādeengāri va eshtebāhi khāhad shod ke MohammadRezā Qazvini be ān dochār gasht?
Āyā 1807e shum bā ān natāyeje dardnākash, dobāre barāye Irān tekrār khāhad shod?

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

______________________________