۱۳۹۱ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

نوروز خجسته باد

به امید روزی که نابسامانی های کشور پایان یافته باشد،

به امید روزی که ایرانیان دور از خاک وطن، به آغوش میهن بازگشته و بتوانند نوروز را در خانه خود جشن بگیرند،

به امید روزی که سیاست این سرزمین را نه روحانیون، بلکه سیاستمداران، و دین این سرزمین را نه سیاستمداران، بلکه دانشمندان دینی بدست گرفته باشند.

به امید روزی که مرزهای سیاسی بیگانه ساخته، از میان رفته و کشورهای تاجیکستان، افغانستان، ایران، آذربایجان، کردستان و استان چهاردهم به صورت یک کشور یکپارچه، این جشن ملی و باستانی را برگزار کنند،

به امید روزی که با بازگشت به دین و آیین ملی خود، سرانجام راه پیشرفت و سربلندی کشورمان را در سایه فرهنگ باستانی خویش، یافته باشیم،

به امید روزی که بر دیو ستم، بیداد، تاریکی و نادانی پیروز شده باشیم!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Nouruz khojaste bād!

Be omide ruzi ke nābesāmānihāye keshvar pāyān yāfte bāshad,

Be omide ruzi ke Irāniāne dur az khāke vatan, be āghushe mihan bāzgashte va betavānand Nouruz rā dar khāneye khod jashn begirand,

Be omide ruzi ke siāsate in sarzamin rā, na rouhāniun, ke siāsatmadārān, va dine in sarzamin rā, na siāsatmadārān, ke dāneshmandāne dini be dast gerefte bāshand,

Be omide ruzi ke marzhāye siāsiye bigāne sākhte, az miān rafte va keshvarhāye Tājikestān, Afghānestān, Irān, Āzarbāyjān, Kordestān va ostāne chahārdahom, be surate yek keshvare yekpārche, in jashne melli va bāstāni rā bargozār konand,

Be omide ruzi ke bā bāzgasht be din va āyine melliye khod, saranjām rāhe pishraft va sarbolandiye keshvaremān rā dar sāyeye farhange bāstāniye khish, yāfte bāshim,

Be omide ruzi ke bar dive setam, bidād, tāriki va nādāni piruz shode bāshim!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه

غرب از جان ایران چه می خواهد؟ - بخش نخست

بیش از سی سال است که ایران و غرب (بویژه آمریکا)، رابطه ای دشمنانه باهم دارند و آبشان در یک جوی نمی رود. هر جا هم که بتوانند به منافع یکدیگر ضربه می زنند و در برابر یکدیگر کارشکنی می کنند.

غرب در جنگ عراق بر ضد ایران، صدام گجستک را به روش های گوناگون یاری نمود و همه تلاش های خود را بکار گرفت تا از پیروزی ایران بر عراق جلوگیری کند. از سوی دیگر ایران نیز بخش بزرگی از انرژی خود را صرف مبارزه با "امپریالیست" های جهانی نموده و برای پیشگیری از نفوذ "جهانخواران" غربی، با رقیبان آنان طرح دوستی می ریزد و بنای همکاری می گذارد.

پس از گذشت چند دهه، هنوز هم این دشمنی ها ادامه دارند و نه تنها کمتر نشده اند که اشکال پیچیده تری نیز به خود گرفته و دامنه آنها گسترده تر نیز شده است. کار به جایی رسیده است که آمریکا و متحدانش برای زیر فشار گذاشتن ایران، سخت ترین بایکوت های اقتصادی-سیاسی را به کار گرفته اند. ایران نیز به نوبه خود همه تلاش های خود را بکار گرفته تا نه تنها زیر بار زور غرب نرود بلکه تا آنجا که می تواند در برابر نفوذ غرب در منطقه نیز کارشکنی کند.

این که چه کسانی براستی رضاشاه بزرگ را بر سر کار آوردند، نیاز به فرصتی دیگر دارد. ولی پاسخ آن بطور کوتاه این است:
طراح و پشتیبان اصلی بروی کار آمدن رضاشاه بزرگ، نه روس ها، نه آمریکایی ها و نه حتی انگلیسی ها، بلکه زرتشتیان ایرانی تباری بودند که ساکن هندوستان می باشند و به پارسیان هند شناخته می شوند.

ولی براستی غرب از جان ایران چه می خواهد؟ و ایران به این خواسته های غرب چگونه باید پاسخ دهد؟
چگونه می توان این رابطه نه چندان دوستانه را تغییر داد؟

برای یافتن پاسخ باید کمی به عقب برگشت و تاریخ صد سال اخیر روابط ایران و غرب را نگاهی هر چند گذرا انداخت:

انقلاب بلشویکی ١٩١٧ در روسیه، سبب گشت تا انگلستان نسبت به منافع خود در ایران احساس خطر کند. ایران که بدلایل گوناگون از جمله بی لیاقتی حکومتگران قاجار، به کشوری پس افتاده و ناتوان تبدیل شده بود، می توانست در دام شوروی افتاده و به یکی از اقمار آن کشور تبدیل گردد. سناریویی که خواب را از چشمان دولتمردان انگلیسی گرفته و آنان را واداشته بود تا به هر وسیله ممکن از آن جلوگیری نمایند.

با این که حکومت نوپای بلشویک ها هنوز قوام چندانی نیافته بود، ولی انگلیسی ها می دانستند که وصیت نامه پتر بزرگ و توصیه های او به جانشینانش مبنی بر دست یافتن به آبهای گرم (از جمله شاخاب پارس)، هنوز هم پابرجاست و خطر جذب ایران توسط حکومت شوراها کاملا جدی است.

انگلیسی ها پس از سبک سنگین کردن های فراوان سرانجام دریافتند که بهترین راه برای رویارویی با انترناسیونالیسم شوروی، ناسیونالیسم ایرانی است. راه حلی که سرانجام به کودتای سوم اسپند ١٢٩٩ و روی کار آمدن رضاشاه بزرگ انجامید.

البته این که چه کسانی براستی رضاشاه بزرگ را بر سر کار آوردند، نیاز به فرصتی دیگر دارد. ولی پاسخ آن بطور کوتاه این است:
طراح و پشتیبان اصلی بروی کار آمدن رضاشاه بزرگ، نه روس ها، نه آمریکایی ها و نه حتی انگلیسی ها، بلکه زرتشتیان ایرانی تباری بودند که ساکن هندوستان می باشند و به پارسیان هند شناخته می شوند.

اینها فرزندان و بازماندگان ایرانیانی هستند که پس از حمله وحشیانه تازی ها، برای در امان نگاه داشتن متون زرتشتی از کینه کور تازی ها، کتابهای مهم زرتشتی را برداشته و راهی هندوستان شدند. آنها با این که سده هاست از مام میهن جدا شده اند، هیچگاه عشق به سرزمین اصلی خود را از دست نداده اند.

پارسیان هند از نظر اجتماعی بسیار موفق بوده و در جایگاه بالایی قرار دارند. آنها با ایجاد کمپانی های بزرگی همچون تاتا، به پیشرفت و صنعتی شدن هندوستان کمک بسیاری کرده اند.
به همین دلیل هم چندان شگفت آور نیست که انگلیسی ها هنگامی که کنترل هندوستان را در دست خود گرفتند، رابطه ای محکم با پارسیان هند برقرار کرده و توجه ویژه ای به آنان داشتند. این رابطه دوسویه بود و هم انگلیسی ها و هم پارسیان از آن بهره می بردند.

پارسیان هند از این رابطه برای بهبودی هم میهنان و همکیشان خود در ایران نیز بهره می جستند. آنها از نفوذ انگلستان در دربار قاجار استفاده نموده و آنها را وادار می کردند تا از سخت گیری و آزار زرتشتیان ایران بکاهند.

به عنوان نمونه یکی از قوانین پوسیده و ضد انسانی که در مورد زرتشتیان ایران به کار گرفته می شد این بود که زرتشتیان در روزهای بارانی حق نداشتند در کوچه و خیابانها راه بروند. چون از دید حاکمان اسلامی، آنها نجس بودند و ناپاکی آنها در روزهای بارانی می توانست به مسلمانان نیز سرایت کند!

البته این تنها نمونه کوچکی از ستمهایی است که بر زرتشتیان ایران روا داشته می شد. وگرنه باجگیری های حاکمان اسلامی از زرتشتیان ایران، ایجاد محدودیت های فراوان برای پیروان دین زرتشت، ربودن زنان و دختران زرتشتی و به زور مسلمان کردن آنان و نگهداشتن زرتشتیان در شرایط بد اجتماعی به گونه ای که دولت با وجود آن همه مالیات هنگفتی که از زرتشتیان می گرفت، حتی یک مدرسه نیز برای این شهروندان ایرانی نساخت، و ستمکاری های دیگری از این دست در حق زرتشتیان، داستانی دراز و اندوهناک دارد که دل هر آدمی را به درد می آورد.

زرتشتی ها (همانند دیگر اقلیت های مذهبی) بدلیل این که دین دیگری داشتند مجبور بودند که مالیات گزافی بپردازند. این مالیات که در قوانین اسلامی به جزیه شناخته می شود، بسیار سنگین و خارج از توان زرتشتیان بود. دلیل گزافی بیش از اندازه و غیر منطقی این مالیات هم این بود که حاکمان اسلامی می خواستند با این کار آنها را وادار کنند تا به دین اسلام بگروند. این نیرنگی بود که حاکمان اسلامی بارها بکار گرفتند و با آن موفق شدند بسیاری از ایرانیانی که نمی توانستند این مالیات را بپردازند (نیاکان من و شما) را مجبور به پذیرش دین اسلام کنند. در این مورد نیز پارسیان هند تا آنجا که می توانستند هم میهنان و همکیشان خود را یاری می کردند تا بتوانند این باج اسلامی را بپردازند و مجبور نشوند دین خود را تغییر دهند.

افزون بر آن زرتشتیان هند که می دیدند همکیشانشان از هر گونه آموزش و تحصیلی بی بهره هستند و حاکمان اسلامی هیچ گونه اقدامی در این راه به عمل نمی آورند خود دست بکار شده و برای زرتشتیان ایران آموزشگاه و مراکز تحصیلی می ساختند.

نمایندگانی که از سوی زرتشتیان هند به ایران می آمدند، از نزدیک می دیدند که چگونه سرزمین مادری اشان، به کشوری پس افتاده و ناتوان تبدیل شده است .از همانجا بود که تصمیم گرفتند در این رابطه نیز کاری انجام دهند. آنها منتظر فرصت مناسبی بودند تا این که انقلاب اکتبر بلشویک ها، اندیشه تغییر حاکمیت در ایران را در سر انگلیسی ها انداخت.

فرصتی مناسب تر از این برای پارسیان هند پیدا نمی شد تا با انگلیسی های حاکم بر هندوستان هماندیشی کرده و با پیشنهاد بر روی کار آوردن یک حکومت ملی و میهن پرست، به داد مام میهن رسیده و بکوشند ایران را از نکبت قاجار نجات دهند .آنها حتی در گزینش و تائید رضاشاه بزرگ نیز نقش برجسته ای را بازی کردند.

بهر حال رضا شاه بزرگ به قدرت رسید و کارهای مهمی را در کشور انجام داد. بدون تردید رضاشاه بزرگ را باید پایه گذار ایران مدرن نام نهاد. با این وجود نمی توانیم و نباید چشمان خود را بر اشتباهات ایشان ببندیم.

بخش دوم

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Gharb az jāne Irān che mikhāhad?
Bakhshe nokhost

Bish az si sāi ast ke Irān va Gharb (beviĵe Āmrikā) rābeteyi doshmanāne bā ham dārand va ābeshān dar yek juy namiravad. Harjā ham ke betavānand be manāfeye yekdigar zarbe mizanand va dar barābare yekdigar kārshekani mikonand.

Gharb dar jange Erāq bar zedde Irān, Saddāme gojastak rā be raveshhāye gunāgun yāri nemud va hameye talāshhāye khod rā be kār gereft tā az piruziye Irān bar Erāq jelougiri konad. Az suye digar Irān niz bakhshe bozorgi az enerĵiye khod rā sarfe mobāreze bā “amperialisthāye” jahāni nemude va barāye pishgiri az nofuze “jahānkhārāne” Gharbi, bā raqibāne ānān tarhe dusti mirizad va banāye hamkāri migozārad.

Pas az gozashte chand dahe, in doshmanihā hanuz ham edāme dārand va na tanhā kamtar nashodeand ke ashkāle pichidetari niz be khod gerefte va dāmaneye ānhā gostardetar niz shode ast. Kār be jāyi raside ast ke Āmrikā va mottahedānash barāye zire feshār gozāshtane Irān, sakhttarin bāykothāye eqtesādi-siāsi rā be kār gerefteand. Irān niz be noubeye khod hameye talāshhāye khod rā be kār gerefte tā na tanhā zire bāre zure Gharb naravad balke tā ānjā ke mitavānad dar barābare nofuze Gharb dar mantaqe niz kārshekani konad.

In ke che kasāni be rāsti Rezā Shāhe Bozorg rā bar sare kār āvardand, niāz be forsati digar dārad. Vali pāsokhe ān betoure kutāh in ast:
Tarrāh va poshtibāne asliye be ruye kār āmadane Rezā Shāhe Bozorg na Rushā, na Āmrikāyihā va na hattā Engelisihā, balke Zartoshtiāne Irānitabāri budand ke sākene Hendustān mibāshand va be Pārsiāne Hend shenākhte mishavand.

Vali be rāsti Gharb az jāne Irān che mikhāhad? Va Irān be in khāstehāye Gharb chegune bāyad pāsokh dahad? Chegune mitavān in rābeteye na chandān dustāne rā taghyir dād?

Barāye yāftane pāsokh bāyad kami be aqab bargasht va tārikhe sad sāle akhire ravābete Irān va Gharb rā negāhi har chand gozarā andākht:

Enqelābe Bolshovikiye 1917 dar Rusiye, sabab gasht tā Engelestān nesbat be manāfeye khod dar Irān ehsāse khatar konad. Irān ke be dalāyele gunāgun az jomle biliāqatiye hokumatgarāne Qājār, be keshvari pas oftāde va nātavān tabdil shode bud, mitavānest dar dāme Shouravi oftāde va be yeki az aqmāre ān keshvar tabdil gardad. Senārioyi ke khāb rā az chashmāne doulatmardāne Engelisi gerefte va ānān rā vādāshte bud tā be har vasileye momken az ān jelougiri namāyand.

Bā in ke hokumate noupāye Bolshovikhā hanuz qavāme chandāni nayāfte bud, vali Engelisihā midānestand ke vasiyatnāmeye Petre Bozorg va tousiyehāye u be jāneshinānash mabni bar dast yāftan be ābhāye garm (az jomle Shākhābe Pārs), hanuz ham pābarjast va khatare jazbe Irān tavassote hokumate shourāhā kāmelan jeddi ast.

Engelisihā pas az sabok sangin kardanhāye farāvān saranjām daryāftand ke behtarin rāh barāye ruyāruyi bā anternāsionālisme Shouravi, nāsionālisme Irāni ast. Rāhehalli ke saranjām be kudetāye sewome Espande 1299 va ruye kār āmadane Rezā Shāhe Bozorg anjāmid.

Albatte in ke che kasāni be rāsti Rezā Shāhe Bozorg rā bar sare kār āvardand, niāz be forsati digar dārad. Vali pāsokhe ān betoure kutāh in ast:
Tarrāh va poshtibāne asliye be ruye kār āmadane Rezā Shāhe Bozorg na Rushā, na Āmrikāyihā va na hattā Engelisihā, balke Zartoshtiāne Irānitabāri budand ke sākene Hendustān mibāshand va be Pārsiāne Hend shenākhte mishavand.

Inhā farzandān va bāzmāndegāne Irāniāni hastand ke pas az hamleye vahshiāneye Tāzihā, barāye dar amān negāh dāshtane motune Zartoshti az kineye kure Tāzihā, ketābhāye mohemme Zartoshti rā bardāshte va rāhiye Hendustān shodand. Ānhā bā in ke sadehāst az māme mihan jodā shodeand, hichgāh eshq be sarzamine asliye khod rā az dast nadādeand.

Pārsiāne Hend az nazare ejtemāyi besyār movaffaq bude va dar jāygāhe bālāyi qarār dārand. Ānhā bā ijāde kompānihāye bozorgi hamchun TATA, be pishraft va sanaati shodane Hendustān komake besyāri kardeand.
Be hamin dalil ham chandān shegeftāvār nist ke Engelisihā hangāmi ke kontorole Hendustān rā dar daste khod gereftand, rābeteyi mohkam bā Pārsiāne Hend barqarār karde va tavajjohe viĵeyi be ānān dāshtand. In rābete dosuye bude va ham Engelisihā va ham Pārsiān az ān bahre mibordand.

Pārsiāne Hend az in rābete barāye behbudiye hammihanān va hamkishāne khod dar Irān niz bahre mijostand. Ānhā az nofuze Engelestān dar darbāre Qājār estefāde nemude va ānhā rā vādār mikardand tā az sakhtgiri va āzāre Zartoshtiān bekāhand.

Be onvāne nemune yeki az qavānine puside va zedde ensāni ke dar mourede Zartoshtiāne Irān be kār gerefte mishod in bud ke Zartoshtiān dar ruzhāye bārāni haq nadāshtand dar kuche va khiābānhā rāh beravand. Chun az dide hākemāe Eslāmi, ānhā najes budand va nāpākiye ānhā dar ruzhāye bārāni mitavānest be mosalmānān niz serāyat konad!

Albatte in tanhā nemuneye kuchaki az setamhāyi ast ke bar Zartoshtiāne Irān ravā dāshte mishod. Vagarna bājgirihāye hākemāne Eslāmi az Zartoshtiāne Irān, ijāde mahdudiyathāye farāvān barāye peyravāne dine Zartosht, robudane zanān va dokhtarāne Zartoshti va be zur mosalmān kardane ānān va negahdāshtane Zartoshtiān dar sharāyete bade ejtemāyi be guneyi ke doulat bā vojude ān hame māliāte hangofti ke az Zartoshtiān migereft, hattā yek madrese niz barāye in shahrvandāne Irāni nasākht va setamkārihāye digari az in dast dar haqqe Zartoshtiān, dāstāni derāz va anduhnāki dārad ke dele har ādami rā be dard miāvarad.

Zartoshtihā (hamānande digar aqalliyathāye mazhabi) be dalile in ke dine digari dāshtand majbur budand ke māliāte gazāfi bepardāzand.

In māliāt ke dar qavānine eslami be jezye shenākhte mishavad, besyār sangin va khārej az tavāne Zartoshtiān bud. Dalile gazāfiye bish az andāze va gheyre manteqiye in māliāt ham in bud ke hākemāne Eslāmi mikhāstand bā in kār ānhā rā vādār konand tā be dine Eslām begravand. In neyrangi bud ke hākemāne Eslāmi bārhā be kār gereftand va bā ān movaffaq shodand besyāri az Irāniāni rā ke namitavānestand in māliāt rā bepardāzand (niākāne man va shomā) rā majbur be pazireshe dine Eslām konand. Dar in moured niz Pārsiāne Hend tā ānjā ke mitavānestand, hammihanān va hamkishāne khod rā yāri mikardane tā betavānand in bāje Eslāmi rā bepardāzand va majbur nashavand dine khod rā taghyir dahand.

Afzun bar ān zartoshtiāne Hend ke mididand hamkishāneshān az har gune āmuzesh va tahsili bibahre hastand va hākemāne Eslāmi hch gune eqdāmi dar in rāh be amal namiāvarand, khod dast be kār shode va barāye Zartoshtiāne Irān āmuzeshgāh va marākeze tahsili misākhtand.

Namāyandegāni ke az suye Zartoshtiāne Hend be Irān miāmadand, az nazdik mididand ke chegune sarzamine mādarieshān, be keshvari pas oftāde va nātavān tabdil shode ast. Az hamānjā bud ke tasmim gereftand dar in rābete niz kāri anjām dahand. Ānhā montazere forsate monāsebi budand tā in ke enqelābe Oktobre Bolshovikhā, andisheye taghyire hākemiyat dar Irān rā dar sare Engelisihā andākht.

Forsati monāsebtar az in barāye Pārsiāne Hend peydā namishod tā bā Engelisihāye hākem bar Hendustān hamandishi karde va bā pishnahāde bar ruye kār āvardane yek hokumate melli va mihanparast, be dade māme mihan reside va bekushand Irān rā az nekbate Qājār nejāt dahand. Ānhā hattā dar gozinesh va tāyide Rezā Shāhe Bozorg niz naqshe barjasteyi rā bāzi kardand.

Be har hāl Rezā Shāhe Bozorg be qodrat resid va kārhāye mohemmi rā dar keshvar anjām dād. Bedune tardid Rezā Shāhe Bozorg rā bāyad pāyegozāre Irāne modern nām nahād. Bā in vojud namitavānim va nabāyad chashmāne khod rā bar eshtebāhāte ishān bebandim.

Bakhshe dowom

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!