۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

براستی در خرداد ۸۸ چه گذشت؟

تهران، خرداد ١٣٨٨
در آغاز حکومت اسلامی، بسیاری از خارجی ها نمی توانستند مسائل ایران را به خوبی تجزیه و تحلیل کنند. یکی‌ از دلأیل آن این بود که آنها به جمهوری اسلامی به دیده یک حکومت یکدست نگاه می کردند.

این اشتباه را ما ایرانیها نیز در برخورد با آمریکا و اروپا مرتکب شده و می‌شویم. زمانی‌ که سخن از آمریکا به میان می آید، کشوری یکدست را در اندیشهٔ خود تصور می‌کنیم که همهٔ دستگاه‌های حکومتیش در رئیس جمهور آنجا خلاصه میشود. در حالی‌ که حکومت این کشور از گروههای گوناگون سیاسی تشکیل شده است که گاهی دیدگاههای کاملا مخالف یکدیگر را دارا می باشند.

حکومت اسلامی نیز از همان آغاز از گروههای گوناگونی که جایگاه متفاوتی داشته و اهداف گوناگونی را دنبال می کردند تشکیل شد. البته در جمهوری اسلامی، همهٔ گروهها زیر نظر رهبری قرار داشتند و دارند. رهبری جمهوری اسلامی چه در زمان خمینی و چه در زمان خامنه‌ای، بیشترین سود را از این سیستم برده است. رهبری با قرار دادن گروهها در روبروی یکدیگر، نیروهای آنها را خنثی کرده و جایگاه خود را پایدارتر میسازد.

این روند در ریاست جمهوری رفسنجانی‌ و خاتمی ادامه یافت تا به احمدی نژاد رسید. او که به ملت قول تغییرات بنیادین، بویژه ‌در زمینه فساد اقتصادی و اداری داده بود، به زودی متوجه شد که با وجود دستگاه‌های موازی هدایت شده توسط خامنه‌ای، کاری از پیش نخواهد برد.

احمدی نژاد پیش از برگزیده شدن گفته بود که مشکل اصلی کشور، موی سر زنان و پوشاک جوانان نیست، ولی‌ در دورهٔ ریاست جمهوری او فشار بر جوانان و زنان بیشتر از گذشته شد. او قول داده بود که دشواریهای اقتصادی را برطرف نموده و دزدهای دانه درشت را افشا کند، ولی‌ در دوره او فشار اقتصادی بر ملت بیشتر شده و دزدهای دانه درشت نیز، که همگی‌ دوستان رهبر بودند، به دزدی خود ادامه دادند. او خواهان عادی سازی روابط با آمریکا و ارتباط با ایرانیان خارج از کشور بود، ولی‌ در این زمینه ها نیز، راه به جایی‌ نبرد. کوتاه سخن این که هر جا که او دست می گذاشت با دیوار بلند رهبری روبرو می شد. حتی در زمینهٔ سیاست خارجی‌ و امنیت ملی‌ نیز دستگاه‌های موازی که زیر نظر خامنه‌ای کار می کردند او را آزاد نگذاشتند. همهٔ گناهان نیز به پای او نوشته می شد، حتا اگر خود او نیز مخالف این نابکاریها بود. نتیجه این شد که خوشنامی احمدی نژاد پس از یکی‌ دو سال فروکش کرده و او را از کارایی انداخت.

اینجا بود که احمدی نژاد به اندیشهٔ کوتاه کردن دست خامنه‌ای افتاد. برای این کار هیچ فرصتی بهتر از آغاز دورهٔ دوم ریاست جمهوری نبود. او بر این باور بود که در زمینهٔ امور داخلی‌، ایجاد عدالت اقتصادی و در زمینهٔ خارجی‌، عادی سازی روابط با آمریکا از مهمترین کارهایی‌ است که باید انجام دهد. ولی‌ در ضمن پی‌ برده بود که تا خامنه‌ای در مقام رهبری قدرت تمام را دارد، هیچکدام از این دو کار انجام نخواهد گرفت.

از سوی دیگر خامنه‌ای که پی‌ به برنامهٔ احمدی نژاد برده بود، بر پایهٔ روش کهنهٔ قرار دادن گروهها در روبروی یکدیگر، به اندیشهٔ ایجاد نیرویی بازدارنده در برابر احمدی نژاد افتاد. همین بود که سبب شد خامنه‌ای به موسوی چراغ سبز نشان داده و او را برای شرکت در انتخابات تایید کند.

مناظره های بی سابقهٔ تلویزیونی و سخنان بی پروای احمدی نژاد، توجه ملت را به خود جلب کرد. ولی‌ نتیجه کار، آن نبود که احمدی نژاد می‌خواست. از یک سؤ این گفتگوها، طبقهٔ متوسط و مرفه، که چندان تمایلی به احمدی نژاد نداشتند را به پای صندوق های رای کشاند، و از سوی دیگر تبلیغات منظم و حساب شده برای موسوی، با یادآوری نارساییهای چهار سال پیش و انداختن همهٔ گناهان به گردن احمدی نژاد، از موسوی یک فرشته آزادی ساختند.

همه چیز طبق خواست و برنامهٔ خامنه‌ای پیش می رفت. حتا ناخرسندی موسوی از نتیجهٔ انتخابات نیز چندان مهم نبود. تا این که روز ۲۵ خرداد نزدیک به ۳ میلیون تظاهر کننده به خیابان آماده و نسبت به دستکاری نتیجهٔ انتخابات اعتراض کردند. این رویداد را نه خامنه‌ای می‌خواست و نه احمدی نژاد را خرسند می کرد. بدتر از همه این که موسوی نیز چنین سیلی از ملت را انتظار نداشت و تا ساعت‌ها نمی دانست چگونه با آن برخورد کند.

آنچه در آن نمی توان تردید داشت این بود که موسوی خواهان براندازی نبود و تنها می‌خواست که به ریاست جمهوری به قول او دزدیده شده دست یابد. به همین دلیل نیز بسیار دیر در برابر رویداداها واکنش نشان می داد و گاه تا روزها خبری از او نمی شد. البته این کار با هماهنگی کامل انجام می‌گرفت. همانگونه که دیدیم، هنگامی که ملت، شعار "جمهوری ایرانی‌" را سردادند، موسوی و کروبی بی درنگ نمایان شده و واکنش نشان دادند. این روند همان گونه که انتظار می رفت ادامه یافت و سرانجام به سرد شدن ملت و از میان رفتن تظاهرات انجامید. چیزی که خامنه‌ای بیش از هر کس دیگر خواهان آن بود.

نگاهی‌ دوباره به این رویدادها نشان میدهد که، موسوی و کروبی خواسته یا ناخواسته بازیچه دست خامنه‌ای قرار گرفته و او را در رسیدن به هدفش یاری کردند. موسوی و کروبی توانستند به یاری تبلیغات رسانه‌های بیگانه و اینترنت، احمدی نژاد را از پیشبرد برنامه هایش بازدارند. بدون تردید احمدی نژاد در این میان بیشترین زیان را دید. جنبش سبز سیدی، همهٔ رشته‌های او را پنبه کرد. پس از این که آبها از آسیاب افتاد، خامنه‌ای همچون گذشته به رهبری خود ادامه داد، دزدهای دانه درشت همچون گذشته به دزدی خود سرگرم شدند، فشار اقتصادی بر ملت روز به روز بیشتر شد، برنامهٔ عادی سازی روابط با آمریکا و برگرداندن نخبگان ایرانی‌ به میهن نیز، دود شده و به هوا رفت. براستی که کارهائ موسوی و کروبی زیان هنگفتی روی دست ملت ایران گذاشت.

احمدی نژاد اما، با این که زخمی بزرگ برداشت بود، ادامه داده و دریافت که زمان مشخص کردن مرز خود با خامنه‌ای فرا رسیده است. این بود که نیروهای سنگر گرفته در پشت احمدی نژاد، آرام آرام خود را به ملت نشان داده و کسانی‌ مانند مشائی، با افتخار از فرهنگ ایرانی‌ سخن به میان آورد‌ند و در مقابل با آخوندهای واپسگرا، از هنر و دانش آهنگسازی سخن گفتند. کار به جایی‌ رسید که احمدی نژاد به گونه‌ای آشکار در برابر خامنه‌ای ایستاد و حاضر به برکنار کردن هماندیش خود، مشائی نشد. این روند همچنان ادامه دارد.

رویدادهای سال ۸۸ درس بزرگی‌ به گروه مشائی-‌احمدی نژاد داد. آنها که به نظر می رسد، تنها گروه پاک و میهندوست در درون حکومت جمهوری اسلامی باشند، تصمیم گرفته‌اند که با ارادهٔ هر چه بیشتر، برنامه های‌ خود را به پیش ببرند. گذشت زمان به سود گروه مشائی-‌احمدی نژاد است. اگر ملت در سال ۸۸ گناه همهٔ نابسامانیها را به گردن احمدی نژاد می انداخت، و حتا او را سبب رویداد شوم و زشت کهریزک می دانست، اینک با دیده دیگری به او و یارانش نگاه می‌کند. مشائی به خوبی دریافته است که ملت ایران چه می‌خواهد. او نشان داده است که همچون احمدی نژاد می تواند بی‌پروا سخن خود را که درددل ملت است گفته و خود را به زبان ملت تبدیل کند. در حالی‌ که موسوی‌-‌کروبی پیوسته از دوران طلایی امام سخن گفته و دست گدایی نزد آخوندها دراز کرده اند، مشائی در برابر آنها ایستاده و از آرمانهای ملی ایرانیان دفاع می‌کند. این کارها ملت ایران را به تحسین او وا خوهد داشت، حتا اگر هدف از این سخنان، گردآوری رای برای انتخابات آینده باشد.

از سوی دیگر سردرگمی موسوی‌-‌کروبی، رو شدن دست کسانی‌ مانند رفسنجانی‌ و لاریجانی و ناشایستگی کسانی‌ مانند قالیباف، شانس پیروزی مشائی را در انتخابات آینده دوچندن کرده است. عرصه روز به روز بر خامنه‌ای تنگتر می شود. به نظر می رسد که این بار خامنه‌ای راه فراری ندارد. تا آن زمان باید به همین کارت موسوی‌-‌کروبی بسنده کند. هرچند که این کارت نیز دارد آرام آرام رنگ می بازد. ملت ایران سرانجام دوست و دشمن خود را خواهد یافت.

البته مشائی نیز باید بداند که ملت ایران تنها به سخنأن زیبا بسنده نخواهند کرد. مشائی تنها زمانی‌ می تواند به راستی‌ در دل ملت جا باز کند، که آشکارا سخن از یک حکومت غیر دینی و ملی‌، برداشتن پوشش اجباری زنان، عادی سازی رابطه با آمریکا، برگرداندن ایرانیان خارج از کشور و مهمتر از همه، ایجاد یک فضای آرام سیاسی-‌اقتصادی بر پایهٔ احترام به آزادیهای شخصی‌ بر زبان آورد.

__________________
____________________________________________________

Berāsti dar Khordāde 88 che gozasht?

Tehrān, Khordād 1388
Dar āghāze hokumate Eslāmi, besyāri az khārejihā namitavānestand masāele Irān rā be khubi tajziye va tahlil konand. Yeki az dalāele ān in bud ke ānhā be Jomhuriye Eslāmi be dide yek hokumate yekdast negāh mikardand.

In eshtebāh rā mā Irānihā niz dar barkhord bā Āmrikā va Urupā mortakeb shode va mishavim. Zamāni ke sokhan az Āmrikā be miān miāyad, keshvari yekdast rā dar andisheye khod tasawor mikonim ke hameye dastgāhhāye hokumatiash dar raisejomhure ānjā kholāse mishavad. Dar hāli ke hokumate in keshvar az goruhhāye gunāgune siāsi tashkil shode ast ke gāhi didgāhhāye kāmelan mokhālefe yekdigar rā dārā mibāshand.

Hokumate Eslāmi niz az hamān āghāz az goruhhāye gunāguni ke jāygāhe motafāveti dāshte va ahdāfe gunāguni rā donbāl mikardand tashkil shod. Albatte dar Jomhuri Eslāmi, hameye goruhhā zire nazar rahbari qarār dāshtand va dārand. Rahbariye Jomhuriye Eslāmi che dar zamāne Khomeini va che dar zamāne Khāmeneyi, bishtarin sud rā az in sistem borde ast. Rahbari bā qarār dādane goruhhā dar ruberuye yekdigar, niruhāye ānhā rā khonsā karde va jāygāhe khod rā pāydārtar misāzad.

In ravand dar riāsate jomhuriye Rafsanjāni va Khātami edāme yāft tā be Ahmadineĵād rasid. U ke be mellat qoule taghyirāte bonyādin, beviĵe dar zamine fesāde eqtesādi va edāri dāde bud, be zudi motavajjeh shod ke bā vojude dastgāhhāye movāziye hedāyat shode tavassote Khāmeneyi, kāri az pish nakhāhad bord.

Ahmadineĵād pish az bargozide shodan gofte bud ke moshkele asliye keshvar, muye sare zanān va pushāke javānān nist, vali dar doureye riāste jomhuriye u feshār bar javānān va zanān bishtar az gozashte shod. U qoule dāde bud ke doshvārihāye eqtesādi rā bartaraf nemude va dozdhāye dāne dorosht rā efshā konad, vali dar doure u feshāre eqtesādi bar mellat bishtar shode va dozdhāye dāne dorosht niz, ke hamegi dustāne rahbar budand, be dozdiye khod edāme dādand. U khāhāne āddisāziye ravābet bā Āmrikā va ertebāt bā Irāniāne khārej az keshvar bud, vali dar in zaminehā niz, rāh be jāyi nabord. Kutāhe sokhan in ke har jā ke u dast migozāsht bā divāre bolande rahbari ruberu mishod. Hattā dar zamineye siāsate khāreji va amniyate melli niz dastgāhhāye movāzi ke zire nazar Khāmeneyi kār mikardand u rā āzād nagozāshtand. Hameye gonāhān niz be pāye u neveshte mishod, hattā agar khode u niz mokhālefe in nābekārihā bud. Natije in shod ke khoshnāmiye Ahmadineĵād pas az yeki do sāl forukesh karde va u rā az kārāyi andākht.

Injā bud ke Ahmadineĵād be andisheye kutāh kardane daste Khāmeneyi oftād. Barāye in kār hich forsati behtar az āghāze doureye dowome riāsate jomhuri nabud. U bar in bāvar bud ke dar zamineye omure dākheli, ijāde edālate eqtesādi va dar zamineye khāreji, āddisāziye ravābet bā Āmrikā az mohemtarin kārhāyi ast ke bāyad anjām dahad. Vali dar zemn pey borde bud ke tā Khāmeneyi dar maqāme rahbari qodrate tamām rā dārad, hichkodām az in do kār anjām nakhāhad gereft.

Az suye digar Khāmeneyi ke pey be barnāmeye Ahmadineĵād borde bud, bar pāyeye raveshe kohneye qarār dādane goruhhā dar ruberuye yekdigar, be andisheye ijād niruyi bāzdārande dar barābare Ahmadineĵād oftād. Hamin bud ke sabab shod Khāmeneyi be Musāvi cherāghe sabz neshān dāde va u rā barāye sherkat dar entekhābāt tayid konad.

Monāzerehāye bisābeqeye televizioni va sokhānāne biparvāye Ahmadineĵād, tavajjohe mellat rā be khod jalb kard. Vali natije kār, ān nabud ke Ahmadineĵd mikhāst. Az yek su in goftoguhā, tabaqeye motavasset va moraffah, ke chandān tamāyoli be Ahmadineĵād nadāshtand rā be pāye sanduqhāye ray keshānd, va az suye digar tablighāte monazzam va hesāb shode barāye Musavi, bā yādāvariye nārasāyihāye chahār sāle pish va andākhtane hameye gonāhān be gardane Ahmadineĵād, az Musavi yek fereshteye āzādi sākhtand.

Hame chiz tebqe khāst va barnāmeye Khāmeneyi pish miraft. Hattā nākhorsandiye Musavi az natijeye entekhābāt niz chandāne mohem nabud. Tā in ke ruze 25 Khordād nazdik be 3 milion tazāhor konande be khiābān āmade va nesbat be dastkāriye natijeye entekhābāt eeterāz kardand. In ruydād rā na Khāmeneyi mikhāst va na Ahmadineĵād rā khorsand mikarad. Badtar az hame in ke Musavi niz chonin seyli az mellat rā entezār nadāsht va tā sāathā namidānest chegune bā ān barkhord konad.

Ānche dar ān namitavān tardid dāsht in bud ke Musavi khāhāne barandāzi nabud va tanhā mikhāst ke be riāsate jomhuriye be qoule u dozdide shode dast yābad. Be hamin dalil niz besyār dir dar barābare ruydādhā vākonesh neshān midād va gāh tā ruzhā khabari az u namishod. Albatte in kār bā hamāhangiye kāmel anjām migereft. Hamāngune ke didim, hangāmi ke mellat, shoāre "Jomhuriye Irāni" rā sardādand, Musavi va Karrubi biderang namāyān shode va vākonesh neshān dādand. In ravand hamān gune ke entezār miraft edāme yāfte va saranjām be sard shodane mellat va az miān raftane tazāhorāt anjāmid. Chizi ke Khāmeneyi bish az har kase digar khāhāne ān bud.

Negāhi dobāre be in ruydādhā neshān midahad ke, Musavi va Karrubi khāste yā nākhāste bāzicheye dast Khāmeneyi qarār gerefte va u rā dar rasidane be hadafash yāri kardand. Musavi va karrubi tavānestānd be yāriye tablighāte resānehāye bigāne va Internet, Ahmadineĵād rā az pishborde barnāmehāyash bāzdārand. Bedune tardid Ahmadineĵād dar in miān bishtarin ziān rā did. Jonbeshe sabze seyydi, hameye reshtehāye u rā panbe kard. Pas az in ke ābhā az āsiāb oftād, Khāmeneyi hamchun gozashte be rahbariye khod edāme dād, dozdhāye dāne dorosht hamchun gozashte be dozdiye khod sargarm shodand, feshāre eqtesādi bar mellat ruz be ruz bishtar shod, barnāmeye āddisāziye ravābet bā Āmrikā va bargardāndane nokhbegāne Irāni be mihan niz, dud shode va be havā raft. Berāsti ke kārhāe Musavi va Karrubi ziāne hangofti ruye daste mellate Irān gozāsht.

Ahmadineĵād amma, bā in ke zakhmi bozorg bardāshte bud, edāme dāde va daryāft ke zamāne moshakhas kardaen marze khod bā Khāmeneyi farā raside ast. In bud ke niruhāye sangar gerefte dar poshte Ahmadineĵād, ārām ārām khod rā be mellat neshān dāde va kasāni mānande Mashāyi, bā eftekhār az farhange Irāni sokhan be miān āvardand va dar moqābele bā ākhundhāye vāpasgarā, az honar va dāneshe āhangsāzi sokhan goftand. Kār be jāyi rasid ke Ahmadineĵād be guneyi āshkār dar barābare Khāmeneyi istād va hāzer be barkenār kardane hamandishe khod, Mashāyi nashod. In ravand hamchonān edāme dārad.

Ruydādhāye sāle 88 darse bozorgi be goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād dād. Ānhā ke be nazar mirasad, tanhā goruhe pāk va mihandust dar darune hokumate Jomhuriye Eslāmi bāshand, tasmim gerefteand ke bā erādeye har che bishtar, barnāmehāye khod rā be pish bebarand. Gozashte zamān be sude goruhe Mashāyi-Ahmadineĵād ast. Agar mellat dar sāle 88 gonāhe hameye nābesāmānihā rā be gardane Ahmadineĵād miandakht, va hattā u rā sababe ruydāde shum va zeshte Kahrizak midānest, inak bā dide digari be u va yārānash negāh mikonad. Mashāyi be khubi daryāfte ast ke mellate Irān che mikhāhad. U neshān dāde ast ke hamchun Ahmādineĵād mitavānd biparvā sokhane khod rā ke dardedele mellat ast gofte va khod rā be zabāne mellat tabdil koand. Dar hāli ke Musavi-Karrubi peyvaste az dourāne talāyiye Emām sokhan gofte va dast gedāyi nazde ākhundhā derāz kardeand, Mashāyi dar barābar ānhā istāde va az ārmānhāye melliye Irāniān defā mikonad. In kārhā mellate Irān rā be tahsine u vākhāhad dāsht, hattā agar hadafe az in sokhanān, gerdāvariye ray barāye entekhābāte āyande bāshad.

Az suye digar sardargomiye Musavi-Karrubi, ru shodane daste kasāni mānande Rafsanjāni va Lārijāni va nāshāyestegiye kasāni mānande Qālibāf, shānse piruziye Mashāyi rā dar entekhābāte āyande duchandān karde ast. Arse ruz be ruz bar Khāmeneyi tangtar mishavad. Be nazar mirasad ke in bār Khāmeneyi rāhe farāri nadārad. Tā ān zamān bāyad be hamin kārte Musavi-Karrubi basande koand. Harchand ke in kārt niz dārad ārām ārām rang mibāzad. Mellate Irān saranjām dust va doshmane khod rā khāhad yaft.

Albatte Mashāyi niz bāyad bedānad ke mellate Irān tanhā be sokhanāe zibā basande nakhāhand kard. Mashāyi tanhā zamāni mitavānad be rāsti dar dele maellat jā bāz konad, ke āshkārā sokhan az yek hokumate gheyre dini va melli, bardāshtane pusheshe ejbāriye zanān, āddisāziye rābete bā Āmrikā, bargardāndane Irāniāne khārej az keshvar va mohemtar az hame, ijāde yek fazāye ārāme siāsi-eqtesādi bar pāyeye ehterām be āzādihāye shakhsi bar zabān āvarad.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

سخنی چند با آقای رضا پهلوی

همبستگی، مهمترین نیاز ایرانیان در شرایط کنونی است
هم میهن گرامی‌،

می‌دانم که این روزها اندوه از دست دادن بردار نازنینتان بر دل‌ و جان شما سنگینی‌ می‌کند. همان گونه که می دانید گروه بزرگی‌ از ملت ایران نیز، علیرضا را همچون فرزند و برادر خود دانسته و در اندوه شما شریکند.

در نگاه نخست، شاید اکنون زمان مناسبی برای در میان گذشتن این سخنان نباشد، ولی‌ شرایط ویژه کشور، ما را وامی دارد تا احساسات را هر چند سخت، به کنار گذشته و با بکارگیری خرد، برای دشواریهای میهن چاره‌ای بیاندیشیم.

بیش از سی‌ سال است که گروهی از هم میهنان با یادآوری دور ان شاه میهن پرست و آبروی جهانی کشورمان در آن زمان، که با پیشرفت و رفاه نسبی‌ نیز همراه بود، بر این باورند که تنها نظام سیاسی که می تواند ایران را از دشواریهای کنونی رهایی بخشد، نظام سلطنتی است. در حالی‌ که نظام سلطنتی، به دلیل گرد آوردن قدرت در یک نقطه، نه تنها کشور را آسیب پذیر و بی ثبات می‌کند بلکه راه را برای ایجاد فساد و دیکتاتوری باز کرده و به شبکه‌های پنهان و مرموز میدان می دهد. در چنین فضایی میهن پرستان به حاشیه رانده شده و کارایی خود را از دست می دهند.

نظام سلطنتی پاسخی برای دشواریهای ایران ندارد. این را نود سال پیش نیز رضا شاه بزرگ تشخیص داده بود و قصد جمهوری کردن نظام حکومتی ایران را داشت. ولی‌ آخوندها به سرکردگی مدرس، در این راه سنگ اندازی کرده و با این کار بزرگترین ضربه را به میهنمان وارد آورد‌ند. اکنون نیز رهروان مدرس در پوششی دیگر گرد شما را فرا گرفته‌اند.

بدون تردید بدنهٔ گروههای سلطنت طلب را کسانی‌ تشکیل می دهند که در میهن پرستی آنها کوچکترین تردیدی نمی توان داشت. ولی‌ اگر دستاورد این گروهها را در سی‌ ساله گذشته زیر نظر قرار دهیم، می بینیم که روز به روز از ملت فاصله گرفته و خود را در مشاجرات تلویزیونهای لوس آنجلسی غرق نموده اند. ولی‌ بدترین پیامد آن ضربه‌ای بود که جریان سلطنت طلب خواسته یا ناخواسته بر پیکر جنبشی ملی‌ و میهن پرستانه وارد آورد.

بیش از سی‌ سال است که گروههای سلطنت طلب با در اختیار داشتن امکانات رسانه ای و تبلیغاتی، اندیشه‌های ملی‌ و میهنی را به انحصار خود دراورده و میهن پرستی را با سلطنت طلبی مترادف کردند. این کار سالهاست که راه را بر گروههای براستی میهن پرست ولی‌ مخالف با نظام سلطنتی بسته است. اینک زمان آن فرا رسیده تا به این انحصار که پیامدی جز تداوم حکومت آخوندی نداشته است، پایان داده و فریاد بزنیم که میهن پرستی، سلطنت طلبی نیست!

هم میهن گرامی‌، از آنهایی که پیرامون شما را فرا گرفته‌اند و کشورهای سلطنتی اروپایی را نمونه می آورند فاصله بگیرید. کسی‌ بهتر از خود شما نمی داند که تفاوتهای تاریخی‌ و فرهنگی‌ میان ایران و اینگونه کشورها آنقدر زیاد است که اینگونه مقایسه ها را بی اعتبار می کند.

آقای رضا پهلوی، از کسانی‌ که در گوش شما نجوای گفتگو با جهان وطنان چپ و راست را سر میدهند پرهیز کنید. آنها نه دلشان به حال ایران سوخته است و نه پیروزی و پیشرفت شما را خواهانند.

می گویند که گفته اید، به هر آنچه که ملت در آینده بگزیند احترام خواهید گذاشت. هم میهن گرامی‌، به جای این مبهم- و کلی گوییها، بیایید و با زبانی آسان، روشن کنید که چه می‌خواهید و چه آینده ای برای ایران در نظر دارید. اکنون زمان آن نیست که ادای دموکراسی را درآورده و خود را با آن گول بزنیم. اگر ملت یا گروهی از آن به جدایی یا فدرال شدن کشور رای دهد، آیا باز همه به آن احترام می گذارید؟

مام میهن در شرایط حساس کنونی به یک سازمان فراگیری ملی‌ نیاز دارد که دارای برنامهٔ روشن و آشکار باشد. سازمانی که هدف اصلی‌ خود را نجات میهن و پیشگیری از فروپاشی آن قرار داده باشد. سازمانی که در صورت لزوم بتواند، به آسانی‌ آینده کشور را بر خواسته‌های مردم ترجیح داده و آینده این سرزمین را مهمتر از همه چیز بداند. سازمانی که خود را نه در تلویزیونهای لوس آنجلسی گرفتار کرده باشد بلکه بر روی فراگیر بودن پافشاری کند. سازمانی که میهن پرستی و اهداف ملی‌ را مهمترین شرط برای گفتگو با دیگران قرار داده باشد و از هماندیشی با جریانهای ملی گرا نهراسد، حتی اگر این جریان بخشی از دولت کنونی در ایران باشد. سازمانی که نه به هدف گسترش کینه انقلابی و ویرانگری بلکه برای آشتی ملی‌، سازندگی، ایجاد رفاه و آزادیهای شخصی‌ برپا شده باشد. سازمانی که خود شما به عنوان یک چهره‌ٔ شناخته شده در آن شرکت مستقیم داشته باشید.

آشکار است که چنین سازمانی نمی تواند خود را در گروههای سلطنت طلب بگنجاند. جریانهای سلطنت طلب نه توانایی انجام چنین وظیفه‌ای را دارند و نه انگیزه آن را. این کار چاره‌ای دیگر می‌طلبد.

هم میهن گرامی‌، بیایید و شجاعت به خرج داده و با اعلام این که دیگر تمایلی به ادامهٔ نظام سلطنتی در ایران ندارید، ملت را به شرکت در ایجاد و گسترش سازمانی فراگیر که بر پایهٔ میهن پرستی استوار شده باشد، فرا بخوانید. این کار هم شما و ملت را از سردرگمی نجات می دهد، و هم راهی‌ تازه پیش پای ملت می‌گذرد تا با امید به آینده، تلاشهای خود را برای ایجاد یک حکومت ملی‌ همسو سازد. حکومتی غیر دینی و ملی گرا که بر پایهٔ میهن پرستی، آشتی ملی‌ و دموکراسی استوار شده باشد.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Sokhani chand bā āqāye Rezā Pahlavi

Hambastegi, mohemtarin niāze Irāniān
dar sharāyete konuni ast
Hammihane gerāmi,

Midānam ke in ruzhā anduhe az dast dādane barādare nāzaninetān bar del va jāne shomā sangini mikonad. Hamān gune ke midānid goruhe bozorgi az mellate Irān niz, Alirezā rā hamchun farzand va barādare khod dāneste va dar anduhe shomā sharikand.

Dar negāhe nokhost, shāyad aknun zamāne monāsebi barāye dar miān gozāshtane in sokhanān nabāshad, vali sharāyete viĵeye keshvar, mā rā vāmidārad tā ehsāsāt rā har chand sakht, be kenār gozāshte va bā bekārgiriye kherad, barāye doshvārihāye mihan chāreyi biandishim.

Bish az si sāl ast ke goruhi az hammihanān bā yādāvariye dourāne Shāhe mihanparast va āberuye jahāniye keshvaremān dar ān zamān, ke bā pishraft va rafāhe nesbi niz hamrāh bud, bar in bāvarand ke tanhā nezāme siāsi ke mitavānad Irān rā az doshvārihāye konuni rahāyi bakhshad, nezāme saltanati ast. Dar hāli ke nezāme saltanati, be dalile gerd āvardane qodrat dar yek noqte, na tanhā keshvar rā āsibpazir va bisobāt mikonad balke rāh rā barāye ijād fesād va diktātori bāz karde va be shabakehāye penhān va marmuz meydāne midahad. Dar chonin fazāyi mihanparastān be hāshiye rānde shode va kārāyi khod rā az dast midahand.

Nezāme saltanati pāsokhi barāye doshvārihāye Irān nadārad. In rā navad sāle pish niz Rezā Shāhe bozorg tashkhis dāde bud va qasde jomhuri kardane nezāme hokumatiye Irān rā dāsht. Vali ākhundhā be sarkardegiye Modarres, dar in rāh sangandāzi karde va bā in kār bozorgtarin zarbe rā be mihanemān vāred āvardand. Aknun niz rahrovāne Modarres dar pusheshi digar gerd shomā rāfarā gerefteand.

Bedune tardid badaneye goruhhāye saltanattalab rā kasāni tashkil midahand ke dar mihanparastiye ānhā kuchaktarin tardidi namitavān dāsht. Vali agar dastāvarde in goruhhā rā dar si sāle gozashte zire nazar qarār dahim, mibinim ke ruz be ruz az mellat fāsele gerefte va khod rā dar moshājerāte televizionhāye Los Angelesi gharq nemudeand. Vali badtarin peyāmade ān zarbeyi bud ke jaryāne saltanattalab khāste yā nākhāste bar peykare jonbeshāye melli va mihanparastāne vāred āvard.

Bish az si sāl ast ke goruhhāye saltanattalab bā dar ekhtiār dāshtane emkānāte resāneyi va tablighāti, andishehāye melli va mihani rā be enhesār khod darāvarde va mihanparasti rā bā saltanattalabi motarādef kardeand. In kār sālhāst ke rāh rā bar goruhhāye berāsti mihanparast vali mokhālef bā nezāme saltanati baste ast. Inak zamāne ān farā raside tā be in enhesār ke peyāmadi joz tadāvome hokumate ākhundi nadāshte ast, pāyān dāde va faryād bezanim ke mihanparasti, saltanattalabi nist!

Hammihane gerāmi, az ānhāyi ke pirāmune shomā rā farā gerefteand va keshvarhāye saltanatiye Urupāyi rā nemune miāvarand fasele begirid. Kasi behtar az khode shomā namidānad ke tafāvothāye tārikhi va farhangi miān Irān va ingune keshvarhā ānqadr ziād ast ke ingune moqāyesehā rā bieetebār mikoand.

Āqāye Rezā Pahlavi, az kasāni ke dar gushe shomā najvāye goftogu bā jahānvatanāne chap va rāst rā sar midahand parhiz konid. Ānhā na deleshāne be hāle Irān sukhte ast va na piruzi va pishrafte shomā rā khāhānand.

Miguyand ke gofteid, be har ānche ke mellat dar āyande begozinad ehterām khāhid gozāsht. Hammihane gerāmi, be jāye in mobham- va kolliguyihā, biāyid va bā zabāni āsān, roushan konid ke che mikhāhid va che āyandeyi barāye Irān dar nazar dārid. Aknun zamān ān nist ke adāye demokrāsi rā darāvarde va khod rā bā ān gul bezanim. Agar mellat yā goruhi az ān be jodāyi yā federāl shodane keshvar ray dahd, āyā bāz hame be ān ehterām migozārid?

Māme mihan dar sharāyete hassāse konuni be yek sāzmāne farāgire melli niāz dārad ke dārāye barnāmeye roushan va āshkār bāshad. Sāzmāni ke hadafe asli khod rā nejāte mihan va pishgiri az forupāshiye ān qarā dāde bāshad. Sāzmāni ke dar surate lozum betavānad, be āsāni āyande keshvar rā bar khāstehāy mardom tarjih dāde va āyande in sarzamin rā mohemtar az hame chiz bedānad. Sāzmāni ke khod rā na dar televizionhāye Los Angelesi gereftār karde bāshad balke bar ruye farāgir budan pāfeshāri konad. Sāzmāni ke mihanparasti va ahdafe melli rā mohemtarin shart barāye goftogu bā digarān qarār dāde bāshad va az hamandishi ba jaryānhāye melligarā naharāsad, hattā agar in jaryān bakhshi az doulate konuni dar Irān bāshad. Sāzmāni ke na be hadafe gostareshe kineye enqelābi va virāngari balke barāye āshtiye melli, sāzandegi, ijāde rafāh va āzādihāye shakhsi barpā shode bāshd. Sāzmāni ke khode shomā be onvāne yek chehreye shenākhte shode dar ān sherkate mostaqim dāshte bāshid.

Āshkār ast ke chonin sāzmāni namitavānad khod rā dar goruhhāye saltanattalab begonjānad. Jaryānhāye saltanattalab na tavānāyiye anjāme chonin vazifeyi rā dārand va na angizeye ān rā. In kār chāreyi digar mitalabad.

Hammihane gerāmi, biāyid va shojāat be kharj dāde va bā eelāme in ke digar tamāyoli be edāmeye nezāme saltanati dar Irān nadārid, mellat rā be sherkat dar ijāde va gostareshe sāzmāni farāgir ke bar pāyeye mihanparasti ostovār shode bāshad, farā bekhānid. In kār ham shomā va mellat rā az sardargomi nejāt midahad, va ham rāhi tāze pishe pāye mellat migozārad tā bā omid be āyande, talāshhāye khod rā barāye ijāde yek hokumate melli hamsu sāzad. Hokumati gheyre dini va melligerā ke bar pāyeye mihanparasati, āshtiye melli va demokrāsi ostovār shode bāshad.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

کارشناس جنگ روانی کا گ ب، فروپاشی کشورها را به آمریکاییها آموزش می داد

یوری بزمنف, کارشناس جنگ روانی کا گ ب
که در سال ۱۹۷۰ به غرب گریخت
این روزها پدیده شگفت انگیزی در میان ما ایرانی ها مد شده است.

اگر کسی به هر دلیل، سخنی از دخالت بیگانگان در رویدادهای ایران به میان آورد، بی درنگ او را به داشتن توهم متهم نموده و با سخنانی مانند دایی جان ناپلئون، او را به باد مسخره می گیرند.

برخی حتی بر این باورند که کشورهای دیگر "به آن صورت" هم در ایران دخالت نمی کنند و جاسوس ندارند! در حالی که دخالت قدرتهای بزرگ در امور داخلی کشورهایی مانند ایران، آن اندازه روشن است که بسختی بتوان آن را نادیده گرفت. هر از چند گاهی نیز، خاطرات سیاستمداران گذشته وجود این دخالت ها را اثبات می کند.

واقعیت این است که گرفتن اطلاعات از کشورهای دیگر، کاری است که از زمانهای گذشته بوده، هنوز هم هست و در آینده نیز خواهد بود.

اگر بخواهیم که کسی در کشورمان جاسوسی نکند باید دورمان را دیواری بلند کشیده و ارتباط خود را با دنیای خارج ببریم. وگرنه تا زمانی که ارتباط با ملت و کشورهای دیگر هست، جاسوسی و گرفتن اطلاعات هم هست.

با ناسزا گفتن به کشورهای دیگر و آتش زدن پرچمشان (که در ضمن کار بسیار زشتی نیز هست) راه به جایی نخواهیم برد. اگر از بامداد تا شامگاه نیز "مرگ بر این" و "مرگ بر آن" سر دهیم بازهم به جایی نخواهیم رسید. اگر پیشترفته ترین دستگاههای الکترونیکی را نیز به کار ببریم، باز هم موفق نخواهیم شد که جاسوسی را صد در صد ریشه کن کنیم.

تنها یک راه موثر برای پیشگیری از اثرات منفی جاسوسی وجود دارد و آن دادن آموزش میهن پرستی به ملت است.

شهروندان کشوری که از کودکی آموزش میهن پرستی دیده باشند، به آسانی در دام کشورهای دیگر نمی افتند. راه حل مشکل وطنفروشی نه در دستگاههای پیشرفته الکترونیکی که در کتابهای دبستانی نهفته است. کسی که در کودکی آموزش میهن پرستی دیده باشد، در جوانی، با سم اندیشه های جهان وطنی، که گام نخست وطنفروشی است، مسموم نمی شود.

در کنار آن رسانه های گروهی یک کشور می توانند نقش بسیار مهمی را در از میان برداشتن اندیشه های دروغین و خطرناک جهان وطنی بازی کرده و در دادن آموزش میهن پرستی به شهروندان کشور وظیفه خود را انجام دهند. میهن پرست شدن یک ملت، به خودی خود از دخالت دیگران پیشگیری می کند.

سخنان یوری بزمنف، کارشناس سابق کا گ ب در این مورد شنیدنی است، بویژه زمانی که بر اهمیت میهن پرستی، به عنوان ابزاری موثر در پیشگیری از فروپاشی یک کشور پافشاری می کند. در این ویدئو که از هفت بخش تشکیل شده است یوری بزمنف (با نام ساختگی توماس شومان) کارشناس جنگ روانی کا گ ب که در سال ۱۹۷۰ به غرب گریخت، به آمریکایی ها روش فروپاشی یک کشور را (در چهار گام) آموزش می دهد. گفتگوی این ویدئو در سال ۱۹۸۴ در لوس انجلس انجام گرفته است.

فراموش نکنیم که گردآوری اطلاعات در کشورهای دیگر، کاری عادی است و همهٔ کشورها آن را انجام داده و می دهند. آنچه غیر عادی است این است که برخی می کوشند به ما بباورانند دخالت کشورهای بزرگ در کشورهای جهان سوم، تنها یک توهّم ناشی از بدبینی است. در حالی که خود بهتر از هر کس دیگری می دانند که چینین موضوعی کاملا صحت دارد و بر واقعیات استوار است.

برای رویارویی با دخالت بیگانگان، تنها یک راه حل موثر و کارا وجود دارد و آن آگاهی دادن به ملت و ترویج اندیشه های میهن پرستانه در میان شهروندان کشور است.

در زیر می توانید ویدئوی گفتگوی یوری بزمنف را در هفت بخش تماشا کنید:








دریافت ویدیوها بصورت یک فیلم - مدیا فایر ۲۷۰ مگابایت:
بخش یکم
بخش دوم

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

Kārshenāse jange ravāniye KGB, forupāshiye
keshvarhā rā be Āmrikāyihā āmuzesh midād

Yuri Bezmenov, kārshenāse jange ravāniye KGB
ke dar sāle 1970 be Gharb gorikht
In ruzhā padideye shegeftangizi dar miāne mā Irānihā mod shode ast.

Agar kasi be har dalil, sokhani az dekhālate bigānegān dar ruydāhāe Irān be miān āvarad, biderang u rā be dāshtane tavahhom mottaham nemude va bā sokhanāni mānande dāyijāne Nāpoleon, u rā be bāde maskhare migirand.

Barkhi hattā bar in bāvarand ke keshvarhāye digar "be ān surat" ham dar Irān jāsus nadārand! Dar hāli ke dekhālate qodrathāye bozorg dar omure dākheliye keshvarhāyi mānande Irān, ān andāze roushan ast ke be sakhti betavān ān rā nādide gereft. Har az chand gāhi niz, khāterāte siāsatmadārāne gozashte vojude in dekhālathā rā esbāt mikonad.

Vāqeiyat in ast ke gereftane ettelāāt az keshvarhāye digar, kāri ast ke az zamānhāye gozashte bude, hanuz ham hast va dar āyande niz khāhad bud.

Agar bekhāhim ke kasi dar keshvaremān jāsusi nakonad, bāyad douremān rā divāri boland keshide va ertebāte khod rā bā donyāye khārej beborim. Vagarna tā ertebāt bā mellat va keshvarhāye digar hast, jāsusi va gereftane ettelāāt ham hast.

Bā nāsezā goftan be keshvarhāye digar ātash zadane parchameshān (ke dar zemn kāre besyār zeshti niz hast) rāh be jāyi nakhāhim bord. Agar az bāmdād tā shāmgāh niz "marg bar in" va "marg bar ān" sar dahim bāz ham be jāyi nakhāhim rasid. Agar pishraftetarin dastgāhhāye elektroniki rā niz be kār bebarim, bāz ham movaffaq nakhāhim shod ke jāsusi rā sad dar sad rishekan konim.

Tanhā yek rāhe moasser barāye pishgiri az asarāte manfiye jāsusi vojud dārad va ān dādane āmuzeshe mihanparasti be mellat ast.

Shahrvandāne keshvari ke az kudaki āmuzeshe mihanparasti dide bāshand, be āsāni dar dāme keshvarhāye digar namioftand. Rahe halle moshkele vatanforushi na dar dastgāhhāye pishrafteye elektroniki ke dar ketābhāye dabestāni nohofte ast. Kasi ke dar kudaki āmuzeshe mihanparasti dide bāshad, dar javāni, bā samme andishehāye jahānvatani ke gāme nokhoste vatanforushi ast, masmum namishavad.

Dar kenāre ān resānehāye goruhiye yek keshvar mitavānand naqshe besyār mohemmi rā dar az miān bardāshtane andishehāye dorughin va khatarnāke jahānvatani bāzi karde va dar dādane āmuzeshe mihanparasti be shahrvandāne keshvar vazifeye khod rā anjām dahand. Mihanparast shodane yek mellat, be khodiye khod az dekhālate digarān pishgiri mikonad.

Sokhanāne Yuri Bezmenov, kārshenāse sābeqe KGB dar in moured shenidani ast, beviĵe zamāni ke bar ahammiyate mihanparasti, be onvāne abzāri moasser dar pishgiri az forupāshiye yek keshvar pāfeshāri mikonad. Dar in video ke az haft bakhsh tashkil shode ast, Yuri Bezmenov (bā nāme sākhtegiye Tomās Schuman) kārshenāse jange ravāniye KGB ke dar sāle 1970 be Gharb gorikht, be āmrikāyihā raveshe forupāshiye yek keshvar rā (dar chahār gām) āmuzesh midahad.
Goftoguye in video dar sāle 1984 dar Los Angeles anjām gerefte ast.

Farāmush nakonim ke gerdāvariye ettelāāt dar keshvarhāye digar, kāri āddi ast va hameye keshvarhā ān rā anjām dāde va midahand. Ānche gheyre āddi ast in ast ke barkhi mikushand be mā bebāvarānand, dekhālate keshvarhāye bozorg dar keshvarhāye jahāne sewom, tanhā yek tavahhome nāshi az badbini ast. Dar hāli ke khod behatar az har kase digari midānand ke chonin mouzuyi kāmelan sehhat dārad va bar vāqeiyāy ostovār ast.

Barāye ruyāruyi bā dekhālate bigānegān, tanhā yek rāhe halle moasser va kārā vojud dārad va ān āgāhi dādan be mellat va tarvije andishehāye mihanparastāne dar miāne shahrvandāne keshvar ast.

Dar zir mitavānid goftoguye Yuri Bezmenov rā dar haft bakhsh tamāshā konid:








Daryāfte videohā be surate yek film - MediaFire 270 mb:
Bakhshe yekom
Bakhshe dowom

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

______________________________

۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

کودتایی که به نام انقلاب به مردم قالب شد

تظاهر کننده مصری در کنار تانک ارتش
حسنی مبارک زیر فشار مداوم حزب دمکرات آمریکا و سران مزدور آرتش مصر، سرانجام کاخ ریاست جمهوری را ترک کرد. چند روز پیش از آغاز تظاهرات طنطاوی، رئیس آرتش مصر، به آمریکا رفته و آخرین هماهنگی ها را انجام داده بود.

سرنگونی مبارک سناریویی از پیش نوشته شده بود که بر پایه برنامه حکومت اباما، می بایست همان یکی دو روز آغاز تظاهرات، انجام می گرفت. ایستادگی حسنی مبارک و بخشی از آرتش که به آینده کشور می اندیشیدند، تنها توانست در برنامه دموکراتها کمی تاخیر ایجاد کند. براستی آنچه که در مصر رخ داد یک کودتای پنهان بود که آمریکا آن را هدایت کرده و به نتیجه رساند. این برنامه به همینجا پایان نمی یابد.

البته سرنگونی مبارک هیچ جای شگفتی ندارد و می شد آن را پیش بینی کرد. شگفت انگیز این است که دستگاههای تبلیغاتی و خبررسانی از جمله سی ان ان، بی بی سی و الجزیره، چگونه به آسانی توانستند این کودتا را به نام انقلاب به مردم مصر قالب کرده و آنها را مانند عروسکهای کوکی به رقص و شادی درآورند. مردم را آنقدر دچار احساسات کرده اند که تنها به سرنگونی مبارک می اندیشند و کسی زحمت اندیشیدن به جایگزین او را به خود نمی دهد. این نمونه خوبی از جنبش های احساسی است که به آسانی به کژراهه کشیده می شود و سرانجام خوبی ندارد مگر اینکه میهن پرستان و ملی گراها کنترل اوضاع را بدست گیرند.

رویدادهای دو هفته گذشته مصر را می توان این گونه خلاصه کرد: اوباما از مبارک می خواهد که او کناره گیری کند. مبارک نمی پذیرد. آمریکا از راه آرتش مصر و اهرم های فشار دیگری که در این کشور تدارک دیده است، به گرداوری مردم ناراضی و ایجاد اغتشاش دست میزند. مبارک ایستادگی کرده و تصمیم می گیرد به یاری پلیس و با واکنش سخت خود شورش ها را سرکوب کند. آمریکا که احتمال موفق شدن پلیس را در خاموش کردن شورش ها می بیند به تکاپو افتاده و آرتش مصر را با شعار بیطرفی و به نام حفاظت از شهروندان وارد صحنه می کند. تانکهای آرتش از کارایی پلیس کاسته و به آنها امکان انجام وظیفه را نمی دهد.

مبارک می کوشد بخشی از آرتش که با وی هماندیشه هستند (گروهی از افسران نیروی هوایی) را به کار گیرد ولی یاری آنها نیز تاثیر چندانی ندارد. مبارک به گردآوری هواداران خود پرداخته و آنها را با پلیس های لباس شخصی به میدان می فرستد. اما ارتش گرداگرد شورشیان را گرفته و آنها را کاملا محافظت می کند. مبارک می کوشد با فراری دادن خبرنگاران بیگانه که هیزم بیار آتش شورش ها هستند، از بدتر شدن اوضاع پیشگیری کند. آمریکا که می داند با رفتن این خبرنگاران، فتنه رو به خاموشی خواهد گذاشت، بی درنگ پاسخ داده و آرتش را روانه هتل خبرنگاران کرده و دستور حفاظت از آنان را می دهد.

در همین هنگام فرستادگان اوباما چپ و راست به مصر وارد شده و با مبارک به چانه زنی می پردازند. ولی مبارک زیر بار نمی رود. هر بار که بطور ضمنی موافقت می شود که مبارک در تلویزیون کناره گیری خود را اعلام کند، او با زیرکی، ملت را مخاطب قرار داده و وظایف ملی اشان را به آنها گوشزد می کند.

مبارک کاملا در محاصره گرفته شده است، میدان تحریر بخوبی توسط آرتش محافظت شده و آرتش در پنهان به دعوت هر چه بیشتر شورشیان به این میدان می پردازد. گفته می شود از سربازخانه ها پتو، خوراکی و وسایل درمان به میدان تحریر آورده می شد. اینجا و آنجا نیز قهرمانان گوگلی ساخته و پرداخته شده و در رسانه ها نشان می دادند تا با گریه هایشان مردم بیشتری را به میدان تحریر بکشانند. ولی باز مبارک زیر بار نمی رود. حتی روز پنجشنبه که او را مجبور کرده بودند بپذیرد و در تلویزیون اعلام کناره گیری کند، از این کار سر باز زده و برای رئیس سیا دردسر درست میکند.

اینجا بود که آمریکا دست از گفتگو کشید و به آرتش مصر دستور داد شورشیان را از میدان تحریر به سمت کاخ ریاست جمهوری بکشانند. این کار هر چند مبارک را به ترک کاخ ریاست جمهوری وادار کرد ولی باز هم نتوانست او را به تلویزیون کشانده و با اعلام کناره گیری، چهره خود را برای همیشه در تاریخ خراب کند. سرانجام مجبور شدند که اعلام کناره گیری او را از زبان معاونش به گوش مردم برسانند تا دستگاههای تبلیغاتی سی ان ان، بی بی سی و الجزیره آن را با بوق و کرنا به نام پیروزی انقلاب به خورد مردم مصر بدهند. در حالی که سران آرتش مصر که علاوه بر قدرت نظامی، دارای نفوذ بسیاری در صنایع نظامی و غیر نظامی، توریسم و دیگر بخش های اقتصاد مصر هستند، نه تنها از مقام خود برکنار نشده اند که به یکباره قدرت سیاسی را نیز از آن خود کرده اند...

ما ایرانیها بارها درس عبرت برای دیگران شده ایم. باید برای یک بار هم که شده، خود از دیگران درس بگیریم. ملتی که میهن پرست نباشد هر روز بازیچه دست کسی است. تنها میهن پرستی است که می تواند یک ملت را در شرایط سخت یاری کرده و امید دهد. تنها یک حکومت غیر دینی و ملی گرا که بر پایه میهن پرستی، آشتی ملی و سپس دموکراسی ساخته شده باشد می تواند ایران را از بدبختی کنونی رهایی بخشد. وگرنه قهرمانان گوگلی افسانه ای بیش نیستند!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Kudetāyi ke be nāme enqelāb be mardom qāleb shod

Tazāhor konandeye Mesri dar kenāre tānke artesh
Hosni Mobārak zire feshāre modāveme hezbe Demokrāte Āmrikā va sarāne mozdure ārteshe Mesr, saranjām kākhe riāsate jomhuri rā tark rad. Chand ruz pish az āghāze tazāhorāt, Tantāvi, raise ārteshe Mesr be Āmrikā rafte va ākherin hamāhangihā rā anjām dāde bud.

Sarneguniye Mobārak senārioyi az pish neveshte shode bud ke bar pāyeye barnāmeye hokumate Obama, mibāyest hamān yeki do ruze āghāze tazāhorāt anjām migereft. Istādegiye Hosni Mobārak va bakhshi az ārtesh ke be āyandeye keshvar miandishidand, tanhā tavānest dar barnāmeye Demokrāthā kami taakhir ijād konad. Berāsti ānche ke dar Mesr rokh dād yek kudetāye penhān bud ke Āmrikā ān rā hedāyat karde va be natije rasānd. In barnāme be haminjā pāyān namiyābad.

Albatte sarneguniye Mobārak hich jāye shegefti nadārad va mishod ān rā pishbini kard. Shegeftangiz in ast ke dastgāhhāye tablighāti va khabarrasāni az jomle CNN, BBC va Aljazire, chegune be āsāni tavānestand in kudetā rā be nāme enqelāb be mardome Mesr qāleb karde va ānhā rā mānande arusakhāye kuki be raqs va shādi darāvarand. Mardom rā ānqadr dochāre ehsāsāt kardeand ke tanhā be sarneguniye Mobārak miandishand va kasi zahmate andishidan be jāygozine u rā be khod namidahad. In nemuneye khubi az jonbeshhāye ehsāsi ast ke be āsāni be kaĵrāhe keshide mishavad va saranjāme khubi nadārad, magar in ke mihanparastān va melligerāhā kontorole ouzā rā be dast girand.

Ruydādhāye do hafteye gozashteye Mesr rā mitavān in gune kholāse kard: Obama az Mobārak mikhāhad ke u kenāregiri konad. Mobārak namipazirad. Āmrikā az rāhe ārteshe Mesr va ahromhāye feshāre digari ke dar in keshvar tadārok dide ast, be gerdāvariye mardome nārāzi va ijāde eghteshāsh dast mizand. Mobārak istādegi karde va tasmim migirad be yāriye polis va bā vākoneshe sakhte khod shureshhā rā sarkub konad. Āmrikā ke ehtemāle movaffaq shodane polis rā dar khāmush kardane shureshhā mibinad, be takāpu oftāde va ārteshe Mesr rā bā shoāre bitarafi va be nāme hefāzat az shahrvandān vārede sahne mikonad. Tānkhāye ārtesh az kārāyiye polis kāste va be ānhā emkāne anjāme vazife namidahad.

Mobārak mikushad bakhshi az ārtesh ke bā vey hamandishe hastand (goruhi az afsarāne niruye havāyi) rā be kār girad, vali yāriye ānhā niz taasire chandāni nadārad. Mobārak be gerdāvariye havādārāne khod pardākhte va ānhā rā bā polishāye lebās shakhsi be meydān miferestad. Ammā ārtesh gerdāgerde shureshiān rā gerefte va ānhā rā kāmelan mohāfezat mikonad. Mobārak mikushad bā farāri dādane khabarnegārāne bigāne ke hizombiāre ātashe shureshhā hastand, az badtar shodane ouzā pishgiri konad. Āmrikā ke midānad bā raftane in khabarnegārān, fetne ru be khāmushi khāhad gozāsht, biderang pāsokh dāde va ārtesh rā ravāneye hotele khabarnegārān karde va dasture hefāzat az ānān rā midahad.

Dar hamin hangām ferestādegāne Obama chap va rāst be Mesr vāred shode va bā Mobārak be chānezani mipardāzand. Vali Mobārak zire bār namiravad. Har bār ke be toure zemni movāfeqat mishavad ke Mobārak dar televizion kenāregiriye khod rā eelām konad, u bā ziraki, mellat rā mokhātab qarār dāde va vazāyefe mellieshān rā be ānhā gushzad mikonad.

Mobārak kāmelan dar mohāsere gerefte shode ast. Meydāne Tahrir be khubi tavassote ārtesh mohāfezat shode va ārtesh dar penhān be daavate harche bishtare shureshiān be in meydān mipardāzad. Gofte mishavad az sarbāzkhānehā patu, khorāki va vasāyele darmān be meydāne Tahrir āvarde mishod. Injā va ānjā niz qahramānāne Googli sākhte va pardākhte shode va dar resānehā neshān midādand tā bā geryehāyeshān mardome bishtari rā be meydāne Tahrir bekeshānand. Vali bāz Mobārak zire bār namiravad. Hattā ruze panjshanbe ke u rā majbur karde budand bepazirad va dar televizion eelāme kenāregiri konad, az in kār sar bāz zade va barāye raise CIA dardesar dorost mikonad.

Injā bud ke Āmrikā dast az goftogu keshid va be ārteshe Mesr dastur dād shureshiān rā az meydāne Tahrir be samte kākhe riāsate jomhuri bekeshānand. In kār harchand Mobārak rā be tarke kākhe riāsate jomhuri vādār kard vali bāz ham natavānest u rā be televizion keshānde va bā eelāme kenāregiri, chehreye khod rā barāye hamishe dar tārikh kharāb konad. Saranjām majbur shodand ke eelāme kenāregiriye u rā az zabāne moāvenash be gushe mardom berasānand tā dastgāhhāye tablighātiye CNN, BBC va Aljazire ān rā bā buq va karnā be nāme piruziye enqelāb be khorde mardome Mesr bedahand. Dar hāli ke sarāne ārteshe Mesr ke alāve bar qodrate nezāmi, dārāye nofuze besyāri dar sanāye nezāmi va gheyre nezāmi, turism va digar bakhshhāye eqtesāde Mesr hastand, na tanhā az maqāme khod barkenār nashodeand ke be yekbāre qodrate siāsi rā niz az āne khod kardean…

Mā Irānihā bārhā darse ebrat barāye digarān shodeim. Bāyad barāye yek bār ham ke shode, khod az digarān dars begirim. Mellati ke mihanparast nabāshad, har ruz bāzicheye daste kasi ast. Tanhā mihanparasti ast ke mitavānad yek mellat rā dar sharāyete sakht yāri karde va omid dahad. Tanhā yek hokumate gheyre dini va melligarā ke bar pāyeye mihanparasti, āshtiye melli va sepas demokrāsi sākhte shode bāshad mitavānad Irān rā az badbakhtiye konuni rahāyi bakhshad. Vagarna qahramānāne Googli afsāneyi bish nistand!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

انقلاب ها و انقلاب سازها

آتش انقلاب در منطقه خاور میانه
چندی است که در کشورهای گوناگون عربی از تونس گرفته تا یمن شورش مردم و بویژه جوانان آغاز شده است. این جنبش ها تا کنون به سرنگونی رییس جمهور تونس منجر شده و بنظر می رسد که دولت مصر کاندیدی بعدی باشد. در اینترنت مقایسه های بسیاری میان اعتراضات سال ۸۸ در ایران و جنبش های کنونی شده است. مقایسه نادرست میان کشور و ملتهایی که دارای شرایط اقتصادی و اجتماعی گوناگون هستند سرانجام به یک نتیجه گیری نادرست نیز می انجامند.

شرایط امروز مصر مانند ایران سی سال پیش و نه ایران امروز است. آنچه که در قاهره می گذرد بیشتر به تهران سی سال پیش می ماند تا تهران امروز. آینده این را نشان خوهد داد که این انقلاب ها سرانجام به سود مردم این کشورها بوده اند یا نه ولی شباهت آنها به انقلاب ایران و دودوزه بازی های غربی ها نشان از آن دارد که این ملت ها نیز مانند ما به بازی گرفته شده اند.

زمینه های اقتصادی این انقلاب ها را سازمانهای جهانی مانند صندوق پول آماده می کنند. نتیجه سیاستهای تحمیلی چنین سازمانهایی این می شود که انبوهی از روستاییان بویژه جوانان به شهرهای بزرگ مهاجرت کرده و به روزمزدی می پردازند. سازمانهای اسلامی در این جوانان نفوذ نموده و بستر تبلیغاتی انقلاب را در میان جوانان آماده می سازند. از سوی دیگر عناصر نفوذی در دولت و سازمانهای دولتی نیز آغاز به کارشکنی کرده و با گسترش دادن فساد اداری، ناخرسندی را در میان مردم افزایش می دهند.

آرتش این گونه کشورها که از هر ارگان دیگری به غرب نزدیکتر است، را نیز از مدتها پیش آماده کرده و قره باغی ها، مقدم ها و فردوست ها را به حال آماده باش درآورده اند. سران دولت ها را نیز در یک حالت انفعال و دودلی قرار داده و توانایی تصمیم گیری را از آنان سلب می کنند. این افراد که بیشتر دست پرورده خود غرب هستند و یا دارای روابط بسیار نزدیکی با غرب می باشند، بدلیل واکنش های مختلف و متضاد غرب دچار سرگیجه و فلج می شوند. تنها چیزی که می تواند آنها را در این شرایط حساس یاری دهد، احساس میهن پرستی راستین است ولی بیشتر آنها دارای این ویژگی نبوده و حتی بویی از آن نبرده اند. به همین دلیل نیز نمی توانند رویدادها را بدرستی تجزیه و تحلیل کرده و برای آن چاره ای بیاندیشند که هم به سود ملت بوده و هم از فروپاشی کشور جلوگیری کند.

متخصصان انقلاب سازی، در همین زمان با یاری گرفتن از عناصر دارای نفوذ در اقتصاد کشور مانند کارخانه داران، زمینه بیکاری گسترده را فراهم کرده و انبوه جوانان بیکار را به بشکه باروتی تبدیل می نمایند که هر لحظه آماده انفجار است. تنها یک جرقه کافی است. فرقی هم نمی کند که مقاله یک روزنامه باشد یا خودسوزی یک جوان دستفروش. در این مرحله پیش بردن انقلاب دیگر دردسر چندانی ندارد. تنها کافی است که از راه رسانه های جهانی، جوانان این کشور را بیشتر و بیشتر به آتش زدن خانه و کاشانه خود تشویق و تحریک کرد. کسی هم از خود نمی پرسد که سرانجام به کجا خواهند رسید. احساسات آنقدر برانگیخته شده که دیگر به کسی اجازه به کار گیری خردش را نمی دهد.

پروژه اسلامیزه کردن منطقه که بدست جیمی کارتر آغاز شد و ملت ایران را به روز سیاه نشاند، بدون وقفه ادامه دارد. با این تفاوت که آنها دریافته اند که ملت ایران دیگر زیر بار اسلام نخواهند رفت. آنها برای پیشبرد اهداف سیاسی خود و ایجاد موازنه در برابر قدرت های تازه از جمله چین، روسیه و برزیل، به حکومت های اسلامی جدیدی نیاز دارند که حاضر باشند بدون اراده به ساز آنها در منطقه برقصند. در این راه تا آنجا که امکان داشته باشد ترکیه را مدل قرار خواهند داد.

حزب دمکرات آمریکا خواهان به قدرت رساندن اخوان المسلمین در مصر است. ولی حسنی مبارک و برخی از سران ارتش با اینکه خود سالها توسط غرب پشتیبانی می شدند، نمی خواهند زیر بار این خیانت بزرگ به کشورشان بروند، آخر آنها مانند خمینی، خامنه ای، رفسنجانی، بهشتی، مطهری، بنی صدر، یزدی، رجوی، کیانوری، قره باغی، مقدم، فردوست و دهها جهان وطن مزدور دیگر نیستند که هیچ احساسی نسبت به کشورشان نداشته باشند. شاگردان کارتر دارند با این وسیله از آنها زهر چشم می گیرند.

دور دیگری از شطرنج سیاسی در منطقه آغاز شده است. یکی دو دهه آینده، اسلام خشن طالبانی جای خود را به اسلام ترکی خواهد داد. غرب تا آنجا که امکان داشت ازاسلام طالبانی برای پیشبرد سیاست هایش بهره گرفته است. اکنون نوبت اسلام ترکی است. شرایط تازه این امکان را به ملت ایران می دهد تا به سمت یک حکومت ملی گام بردارد. حکومتی که نه ساخته و پرداخته متخصصان انقلاب سازی، بلکه نتیجه آگاهی ملت ایران به اهداف ملی خود بوده و بر پایه میهن پرستی، آشتی ملی و سپس دمکراسی ساخته شده باشد.

ملت ایران اکنون بهتر از هر زمان دیگری می داند که چه دستهایی خمینی را بر سر کار آوردند و چه کسانی بهشتی، مطهری، خامنه ای، رفسنجانی، لاریجانی، جنتی و دیگر جهان وطنان ضد ایرانی را به آنان قالب کردند. آنها دیگر به آسانی گول نمی خورند. جانشینان آقای کارتر باید روزی خود را جای دیگری جستجو کنند. ایرانی ها دیگر به اندازه کافی کشیده اند، نوبتی هم که باشد، نوبت دیگران است.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Enqelābhā va enqelābsāzhā

Ātashe enqelāb dar mantaqeye Khāvare Miāne
Chandi ast ke dar keshvarhāye gunāgune Arabi az Tunes gerefte tā Yaman shureshe mardom va beviĵe javānān āghāz shode ast. In jonbeshhā tā konun be sarneguniye raisjomhure Tunes monjar shode va be nazar mirasad ke doulate Mesr kāndidāye baadi bāshad. Dar internet moqāyesehāye besyāri miāne eeterāzāte sāle 88 dar Irān va jonbeshhāye konuni shode ast. Moqāyesehāye nādorost miāne keshvar va mellathāyi ke dārāye sharāyete eqtesādi va ejtemāyiye gunāgun hastand saranjām be yek natijegiriye nādorost niz mianjāmand.

Sharāyete emruze Mesr mānande Irāne si sāle pish va na Irāne emruz ast. Ānche ke dar Qāhere migozarad bishtar be Tehrāne si sāle pish mimānad tā Tehrāne emruz. Āyande in rā neshān khāhad dād ke in enqelābhā be sude mardome in keshvarhā budeand yā na, vali shabāhate ānhā be enqelābe Irān va doduze bāzihāye Ghārbihā neshān az ān dārad ke in mellathā niz mānande mā be bāzi gerefte shodeand.

Zaminehāye eqtesādiye in enqelābhā rā sāzmānhāye jahāni mānande Sanduqe Pul āmāde mikonand. Natijeye siāsathāye tahmiliye chonin sāzmānhāyi in mishavad ke anbuhi az rustāyiān beviĵe javānān be shahrhāye bozorg mohājerat karde va be ruzmozdi mipardāzand. Sāzmānhāye Eslāmi dar in javānān nofuz nemude va bastare tablighātiye enqelāb rā dar miāne javānān āmāde misāzand, Az suye digar anāsore nofuzi dar doulat va sāzmānhāye doulati niz āghāz be kārshekani karde va bā gostaresh dādane fesāde edāri, nākhorsandi rā dar miāne mardom afzāyesh midahand.

Ārteshe in gune keshvarhā ke az har orgāne digari be Gharb nazdiktar ast, rā niz az moddathā pish āmāde karde va Qarabāghihā, Moqaddamhā va Fardusthā rā be hāle āmādebāsh darāvardeand. Sarāne doulathā rā niz dar yek hālate enfaāl va dodeli qarār dāde va tavānāyiye tasmimgiri rā az ānhā salb mikonand. In afrād ke bishtar dast parvardeye khode Gharb hastand va yā dārāye ravābete besyār nazdiki bā Gharb mibāshand be dalile vākoneshhāye mokhtalef va mottazāde Gharb dochāre sargije va falaj mishavand. Tanhā chizi ke mitavānad ānhā rā dar in sharāyete hassās yāri dahad, ehsāse mihanparastiye rāstin ast, vali bishtare ānhā dārāye in viĵegi nabude va hattā buyi az ān nabordeand. Be hamin dalil niz namitavānand ruydādhā rā bedorosti tajziye va tahlil karde va barāye ān chāreyi biandishand ke ham be sude mellat bude va ham az forupāshiye keshvar jelougiri konad.

Motakhassesāne enqelābsāzi, dar hamin zamān bā yāri gereftan az anāsore dārāye nofuz dar eqtesāde keshvar mānande kārkhānedārān, zamineye bikāriye gostarde rā farāham karde va anbuhe javānāne bikār rā be boshkehāye bāruti tabdil minamāyand ke har lahze āmādeye enfejār ast. Tanhā yek jeraqqe kāfi ast. Farqi ham namikonad ke maqāleye yek ruznāme bāshad yā khodsuziye yek javāne dastforush. Dar in marhale pish bordane enqelāb digar dardesare chandāni nadārad. Tanhā kāfi ast ke az rāhe resānehāye jahāni, javānāne in keshvarhā rā bishtar va bishtar be ātash zadane khāne va kāshāneye khod tashviq va tahrik kard. Kasi ham az khod namiporsad ke saranjām be kojā khāhand rasid. Ehsāsāt ānqadr barangikhte shode ke digar be kasi ejāzeye be kārgiriye kheradash rā namidahad.

Proĵeye Eslāmize kardane mantaqe ke be daste Jimmy Carter āghāz shod va mellate Irān rā be ruze siāh neshānd, bedune vaqfe edāme dārad. Bā in tafāvot ke ānhā daryāfteand ke mellate Irān digar zire bāre Eslām nakhāhad raft. Ānhā barāye pishborde ahdāfe siāsiye khod va ijāde movāzene dar barābare qodrathāye tāze az jomle Chin, Rusiye va Berzil, be hokumathāye Eslāmiye jadidi niāz dārand ke hāzer bāshand bedune erāde be sāze ānhā dar mantaqe beraqsand. Dar in rāh tā ānjā ke emkān dāshte bāshad Torkiye rā model qarār khāhand dād.

Hezbe Demokrāte Āmrikā khāhāne be qodrat rasāndane Akhavān Almoslemin dar Mesr ast. Vali Hosni Mobārak va barkhi az sarāne ārtesh bā in ke khod sālhā tavassote Gharb poshtibāni mishodand, namikhāhand zire bāre in khiānate bozorg be keshvareshān beravand. Ākher ānhā mānande Khomeyni, Khāmeneyi, Rafsanjāni, Beheshti, Motahhari, Banisadr, Yazdi, Rajavi, Kiānuri, Qarabāghi, Moqaddam, Fardust va dahhā jahānvatane mozdure digar nistand ke hich ehsāsi nesbat be keshvareshān nadāshte bāshand. Shāgerdāne Carter dārand bā in vasile az ānhā zahre chashm migirand.

Doureye digari az shatranje siāsi dar mantaqe āghāz shode ast. Yeki do daheye āyande, Eslāme khashene Tālebāni jāye khod rā be Eslāme Torki khāhad dād. Gharb tā ānjā ke emkān dāsht az Eslāme Tālebāni barāye pishborde siāsathāyash bahre gerefte ast. Aknun noubate Eslāme Torki ast. Sharāyete tāze in emkān rā be mellate Irān midahad tā be samte yek hokumate melli gām bardārad. Hokumati ke na sākhte va pardākhteye motakhassesāne enqelābsāzi, balke natijeye āgāhiye mellate Irān be ahdāfe melliye khod bude va bar pāyeye mihanparasti, āshtiye melli va sepas demokrāsi sākhte shode bāshad.

Mellate Irān aknun behtar az har zamāne digari midānad ke che dasthāyi Khomeyni rā bar sare kār āvardand va che kasāni Beheshti, Motahhari, Khāmeneyi, Rafsanjāni, Lārijāni, Jannati va digar jahānvatanāne zedde Irāni rā be ānhā qāleb kardand. Ānhā digar be āsāni gul namikhorand. Shāgerdāne āqāye Carter bāyad ruziye khod rā jāye digari jostoju konand, Irānihā be andāzeye kāfi keshideand, noubati ham ke bāshad, noubate digarān ast.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!