۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

لاشخورها و فرمول آزمایش شده


کار کشور و ملت ایران به جایی رسیده است که ترکها و برزیلی ها باید مشکلش را حل کنند! بدبختی از این بزرگتر؟

از سوی دیگر خواسته های غربیها که زبونی حکومت اسلامی را دیده اند، روز به روز بیشتر می شود.

اینجاست که می بینیم چگونه فرمول آشنا و کهنه غربیها باز کارایی خود را نشان می دهد. با قرار دادن یک حکومت غیر ملی بر ایران، این کشور و ملت را زیر فشار گذاشته و از آن بهره کشی می کنند. لاشخورهایی مانند ترکیه و برزیل نیز در این بخور بخور فرصت طلایی یافته اند و دارند از دو طرف می چاپند.

این فرمول شناخته شده غربی هاست که سالهاست به کار گرفته می شود و تقریبا همیشه هم نتیجه داده است:

۱- ایجاد و ساخت مشکل
۲- افشای مشکل (که ضمنا خود آن را ساخته اند)
۳- پیشنهاد برای حل مشکل
۴- پیاده کردن هدفی که از آغاز، در دستور کار داشته اند زیر نام برطرف کردن مشکل.

این را نیز کسانی مانند دیوید آیک در کتابهایشان بارها توضیح داده اند.

در مورد ایران:
۱- حکومت اسلامی را به زور بی بی سی و هزینه میلیون ها دلار با همکاری وطنفروشانی که در حکومت شاه جا باز کرده بودند، بر ملت ایران سوار کردند. با این کار بازدارنده اصلی که شاه و اندک میهن پرستان پیرامون او بودند را از سر راه برداشتند.

۲-از همان آغاز به افشای حکومت اسلامی پرداخته و نام ایران را در دنیا بی ارزش کردند. بزرگ کردن خطر ایران هسته ای و داستانهایی از این گونه نیز جزیی از همین برنامه است.

۳- پیشنهاد برای حل مشکل ایران که به نظر آنها دارد دنیا را تهدید می کند. هم اکنون در این مرحله هستیم .

۴- سرانجام پیاده کردن اهداف خود در این منطقه مهم و بکارگیری آن در برابر رقبای اصلی مانند چین و روسیه.

همین فرمول را نیزدر عراق پیاده کردند و هم اکنون در فاز ۴ آن هستند.

این فرمول در جاهای گوناگون دنیا و کشورهایی با آداب و سنن مختلف از آمریکای جنوبی گرفته تا آسیای جنوب شرقی آزمایش شده و تقریبا هیچ چیز جلودار آن نبوده است.

این فرمول تنها در یک حالت نتیجه نداده است: زمانی که ملت مورد نظر حس میهن پرستی داشته و به شرایط آگاه بوده است. تنها پادزهر در برابر این فرمول، آگاه کردن ملت و ایجاد حس میهن پرستی در آنها است. هر راه حل دیگری بجز آن مانند بکارگیری احساسات دینی مردم و یا جنگ چریکی کور به شکست خواهد انجامید.

در این که بیگانگان بویژه غربیها برای رسیدن به اهداف خود حاضرند همه چیز را زیر پا بگذارند تردیدی نیست.
اینقدر ساده نباشیم! آنها حقوق بشر، دمکراسی و داستان هایی از این دست را تنها زمانی به کار می برند که در جهت اهدافشان باشد.

مشکل ما، کشورهای غربی یا شرقی نیستند. مشکل ما در درون خود ما است! مایی که نمی دانیم تنها یک حکومت ملی و غیر دینی که بر میهن پرستی و دمکراسی پایه ریزی شده باشد می تواند ایران را نجات دهد.

هنوز پس از سی سال داریم دنبال کسی می دویم که یاد اسلام امام خمینی را می کند! آخر چگونه انتظار داریم روزگاری بهتر از این داشته باشیم؟

تا زمانی که ندانیم چه می خواهیم، آش همین و کاسه نیز همین است. تازه بدتر هم می شود! دنیا دارد روز به روز پیچیده تر می گردد و یک سهل انگاری و اشتباه کوچک می تواند ملتی را سالها پس بیاندازد.

اگر می خواهیم مشکل را حل کنیم باید از خودمان آغاز کنیم. راه دیگری نیست! بیاد داشته باشیم که تنها یک حکومت غیر دینی و ملی که بر پایه میهن پرستی و دمکراسی ساخته شده باشد می تواند ایران را از گرداب کنونی نجات دهد!


اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

_______________________
____________________________________________________


Lāshkhorhā va formule āzmāyesh shode

Kāre keshvar va mellate Irān be jāyi raside ast ke Torkhā va Berzilihā bāyad moshkelash rā hall konand! Badbakhti az in bozorgtar?

Az suye digar khāstehāye Gharbihā ke zabuniye hokumate eslāmi rā dideand, ruz be ruz bishtar mishavad.

Injāst ke mibinim chegune formule āshnā va kohneye Gharbihā bāz kārāyiye khod rā neshān midahād. Bā qarār dādane yek hokumate gheyre melli bar Irān, in keshvar va mellat rā zire feshār gozāshteand va az ān bahrekeshi mikonand.
Lāshkhorhāyi mānande Torkiye va Berzil niz dar in bokhor bokhor forsate talāyi yāfteand va dārand az do taraf michāpand.

In Formule shenākhte shodeye Gharbihāst ke sālhāst be kār gerefte mishavad va taghriban hamishe ham natije dāde ast:

1- Ijād va sākhte moshkel
2- Efshāye moshkel (ke dar zemn khod ān rā sākhteand)
3- Pishnahād barāye halle moshkel
4- Piāde kardane hadafi ke az āghāz dar dasture kār dāshteand, zire nāme bartaraf kardane moshkel

In rā niz kasāni mānānde David Icke niz bārhā touzih dādeand.

Dar mourede Irān:
1- Hokumate eslāmi rā be zure BBC va hazineye milionhā dolār bā hamkāriye vatanforushāni ke dar hokumate Shāh jā bāz karde budand, bar mellate Irān savār kardand. Bā in kār bāzdārandeye asli ke Shāh va andak mihanparastāne pirāmune u budand rā az sare rāh bardāshtand.

2- Az hamān āghāz, be efshāye hokumate eslāmi pardākhte va nāme Irān rā dar donyā biarzesh kardand. Bozorg kardane khatare Irāne hasteyi va dāstānhayi az in gune niz jozyi az hamin barnāme ast.

3- Pishnahād barāye halle moshkele Irān ke be nazare ānhā dārad donyā rā tahdid mikonad. Hamaknun dar in marhale hastim.

4- Saranjām piāde kardane ahdāfe khod dar in mantaqeye mohem va be kārgiriye ān dar barābare roqabāye asli mānande Chin va Rusiye.

Hamin formul rā niz dar Erāq piāde kardand va hamaknun dar fāze 4 ān hastand.

In formul dar jāhāye gunāgune donyā va keshvarhāyi bā ādāb va sonane mokhtalef az Āmrikāye jonubi gerefte tā Āsiāye jonube shaqi āzmāyesh shode va taqriban hich chiz jeloudāre ān nabude ast.

In formul tanhā dar yek hālat natije nadāde ast: zamani ke mellate mourede nazar hesse mihanparasti dāshte va be sharāyet āgāh bude ast. Tanhā pādzahr dar barābare in formul, āgāh kardane mellat va ijāde hesse mihanparasti dar ānhā ast. Har rāh halle digari bejoz ān mānande bekārgiriye ehsāsāte diniye mardom va yā jange cherikiye kur, be shekast khāhad anjāmid.

Dar in ke bigānegān beviĵe gharbihā barāye rasidan be ahdāfe khod hāzerand hame chiz rā zire pā begozārand tadidi nist.
Inqadr sāde nabāshim! Ānhā hoquqe bashar, demokrāsi va dāstānhāyi az in dast rā tanhā zamāni be kār mibarand ke dar jahate ahdāfeshān bāshad.

Moshkele mā, keshvarhāye gharbi yā sharqi nistand. Moshkele mā dar darune khode māst. Māyi ke namidānim tanhā yek hokumate melli va gheyre dini ke bar mihanparasti va demokrāsi pāyerizi shode bāshad mitavānad Irān rā nejāt dahad.

Hanuz pas az si sāl dārim donbāle kasi midavim ke yāde eslāme emām Khomeini rā mikonad. Ākher chegune entezār dārim ruzgāri behtar az in dāshte bāshim?

Tā zamāni ke nadānim che mikhāhim, āsh hamin va kāse niz hamin ast. Tāze badtar ham mishavad! Donyā dārad ruz be ruz pichidetar migardad va yek sahlengāri va eshtebāhe kuchak mitavānad mellati rā sālhā pas biandāzad.

Agar mikhāhim moshkel rā hall konim bāyad az khodemān āghāz konim. Rāhe digari nist! Be yād dāshte bāshim ke tanhā yek hokumate gheyre dini va melli ke bar pāyeye mihanparasti va demokrāsi sākhte shode bāshad mitavānad Irān rā az gerdābe konuni nejāt dahad!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

____________________________________

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

چرا به جایی نمی رسیم؟

بوریس یلتسین رییس جمهور پیشین روسیه
کجاست پوتین ایران، که این کشور را نجات دهد؟

می گویند بوریس یلتسین رییس جمهور پیشین روسیه، در یکی از سفرهایش به آمریکا در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون که برای مذاکره بر سر مسیله مهمی در آمریکا بسر می برده، آنقدر در نوشدن الکل افراط کرده بود که هیچ کنترلی روی رفتار و کردارش نداشته است.

شبی نیز ماموران امنیتی او را با زیرشلواری در خیابان پیدا کرده بودند. گویا هوس رفتن به بار مشروب فروشی کرده بود. خلاصه آنقدر کارهای زشت و بیجا انجام داده بود که حتا صدای کلینتون هم در آمده و به توصیه وی یلتسین را پیش از یک مصاحبه مطبوعاتی به پشت صحنه برده و نگذاشتند گندش بیش از آن در بیاید.

با این حال یکی دوبار نتوانستند او را خوب کنترل کنند. در یکی از این مصاحبه ها که جنبه تاریخی هم دارد بیل کلینتون از خنده روده بر شده بود... بظاهر از شیرین کاریهای یلتسین ولی در باطن، از سرافکندگی و شکست رقیبی که هیبتش بیش از نیم قرن آمریکا را در هراس نگهداشته بود . گویا در پشت پرده چند تن از همراهان یلتسین از اینکه کشورشان آنقدر زبون و خوار شده بود به گریه افتاده بودند.

بوریس یلتسین به هنگام مستی
می گویند از همان زمان پوتین و همندیشانش تصمیم گرفتنند که میهن شان را نجات دهند. آنها با چشمانی نگران می دیدند چگونه یک آدم مست و نالایق، که حتا ادرارش را به خوبی نمی توانست کنترل کند، را همه کاره کشور کرده اند و از طریق او این کشور بزرگ را به زانو درآورده اند.

پوتین با بکارگیری خرد و اتکا به اندیشه های میهن پرستانه، سرانجام توانست روسیه را به جایگاه پیشینش بازگرداند. روسیه امروز دیگر روسیه دهه ۹۰ میلادی نیست که از هم پاشیده و داغون شده بود به گونه ای که حتا کشورهای کوچک اروپایی هم برایش تعیین تکلیف می کردند. روسیه امروز دارای آبرو و اعتبار جهانی است. ملت روسیه بیش از هر زمان دیگر به تاریخ و فرهنگش افتخار می کند…

شرایط امروز ایران، مانند روسیه آن دوران است. نام ایران با جنگ، دربدری، بدبختی، دروغ، ترور، بی فرهنگی و بی برنامگی مترادف شده است. البته این همان چیزی است که سی و چند سال پیش در گوادلوپ برای آینده ایران طراحی کردند.

ولی پرسش این است که چرا روسها توانستند در مدت زمان کوتاهی کنترل کشورشان را بدست گرفته و آن را از منجلاب بدبختی بیرون بکشند ولی ما پس از سی و چند سال هنوز اندر خم یک کوچه گیر کرده ایم؟

کلینتون به ریش یلتسین و ملت روسیه می خندند
بدون تردید می توان دلایل گوناگونی را عنوان کرد ولی کوتاه سخن این است: آنها توانستند چون می دانستند چه می خواهند. ما نتوانستیم چون نمی دانستیم چه می خواهیم. هنوز هم نمی دانیم. و تا زمانی که این را ندانیم، به جایی نخواهیم رسید. تردید نداشته باشید!

خودتان داوری کنید! پس از سی سال جنگ، دربدری، توسری خوردن، حجاب اجباری، پایمال شدن حقوق شهروندی، اعدام میهن پرست ترین جوانان این کشور، نابودی اقتصاد، اجرا شدن پوسیده ترین قوانین مذهبی و بی ارزش شدن نام ایران و ایرانی در دنیا، سرانجام زمانی که کارد به استخوانمان رسید، بلند شده و زبان به اعتراض گشوده ایم. ولی شوربختانه دوباره پشت سر کسی راه افتاده ایم، که خود هم نمی داند چه می خواهد!

با این حساب خودتان بگویید آیا سزاوار و شایسته این هستیم که به هدف برسیم؟ آنهم زمانی که نمی دانیم هدفمان چیست. تنها می دانیم که از شرایط کنونی ناراضی هستیم ولی اینکه چه چیزی را به جای آن می خواهیم، را بدرستی نمی دانیم. آنقدر سردر گمیم که گاهی دست به دامان افرادی مانند هاشمی رفسنجانی می شویم و گاهی از بی بی سی انتظار همیاری داریم. با هر حرکتی، احساساتی شده و با هر بدبیاری دچار سرخوردگی می شویم. آخوندها نیز این را دیده اند و خیالشان راحت است که چیز خاصی رخ نمی دهد.

ولی هم میهنان گرامی، می دانید چرا این گونه پریشان و پراکنده ایم؟ می دانید چرا مانند روس ها، یونانی ها، تایلندی ها ، ... به هدفمان نمی رسیم؟

دلیل آن آسان و آشکار است: به این دلیل که میهن پرست نیستیم. به این دلیل که هنوز به این نرسیده ایم که تنها یک حکومت ملی می تواند ایران را از این گرداب کنونی رهایی بخشد. ه این دلیل که به هزار و یک گروه و دسته سیاسی، از مجاهد خلق گرفته تا جهان وطن فدایی، از توده ای گرفته تا سلطنت طلب لوس آنجلسی، از هوادار موسوی و کروبی گرفته تا تجزیه طلب تراختور تقسیم شده ایم.

کسی هم نیست به ما بگوید که از این گروههای سیاسی، تنها بدبختی و سیاهروزی به این کشور رسیده است. یکی پرونده جاسوسی برای صد ام را دارد و دیگری دل به گرگهای ترکستان بسته است. با این حساب پیداست که هر روز به ساز یکی می رقصیم و هر روز یکی ما را دست به سر می کند. بدون اینکه حتی یک گام هم پیشرفت کرده باشیم!

ولادیمیر پوتین، روسیه را زنده کرده است
هنگامی می توانیم به پیش برویم که از تاریخ میهن مان و از تجربه ملت های دیگر درس گرفته باشیم! هنگامی که بدانیم مشکلات کنونی ایران را تنها یک حکومت غیر دینی می تواند برطرف کند که بر پایه، نخست میهن پرستی و دوم دمکراسی بنا گذاشته شده باشد.

حتی حکومتی که تنها بر دمکراسی پایه ریزی شده باشد نیز پاسخگو نیست. چنین حکومتی ایران را بر باد خواهد داد. هر چند حکومتی که تنها بر میهن پرستی بنا شده باشد نیز ایرادهایی دارد و به دیکتاتوری منجر می شود، ولی باز صد بار بهتر از سیستم های حکومتی است که تنها بر دمکراسی تکیه دارند.

همین اکنون نیز اگر یک دیکتاتور میهن پرست بر سر کار بود که پیشرفت کشور و رفاه مردم را در نظر داشت، بسیار بیشتر و آسانتر مورد پذیرش ملت ایران قرار می گرفت تا کسانی که هیچ احساسی نسبت به این آب و خاک ندارند.

داستان هایی از قبیل خودگردانی و فدرالیزه کردن ایران را نیز، باید از مغزمان بیرون کنیم! با این گونه طرح ها باید از هم اکنون و با همه نیرو به مقابله پرداخت و چهره طراحان آنها را افشا نمود. پیش از آن که ایران را به یک یوگسلاوی دوم تبدیل کرده باشند.

آنچه در یک جنگ مهم است، تجزیه و تحلیل های پیچیده راهبردی و وجود سرهنگ و سردارهای ستاره به دوش نیست، بلکه روشن بودن جبهه ها و وجود سربازانی که به روشنی می دانند چه می خواهند و چرا می جنگند، است که سرنوشت یک جنگ را رقم می زند.

پوتین و همندیشانش این را بسیار خوب و روشن می دانستند. به همین دلیل نیز به هدفشان رسیدند. کسی چه می داند، شاید هم اکنون نیز، پوتین ایران در سپاه یا ارتش، در بسیج یا دولت، با همندیشانش، طرح و برنامه آزاد سازی کشور را می ریزد.
ولی حتی در آن صورت نیز، داشتن ملتی که می داند چه می خواهد یک ضرورت حیاتی است!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

برای آنها که معتقدند لازم نیست الفبای کنونی را تغییر دهیم

داشتم اخبار مربوط به مراسم خاکسپاری بهمن بیگی را در اینجا می خواندم. چشمم به این بخش از خبر افتاد:
خبر خاکسپاری آقای بهمن بیگی در تارنمای "کلمه"
همان گونه که می بینید نویسنده خبر برای نشان دادن تلفظ درست واژه "کشن" مجبور شده است که نگارش لاتین آن را در پرانتز بگذارد.

البته حق هم دارد چرا که بدون آن، خواننده ای که با این واژه و محل آشنا نیست باید از میان گزینه های زیر یکی را حدس و گمان بزند:
کَشَن - کَشِن - کَشُن - کِشَن - کِشِن - کِشُن - کُشِن - کُشُن - کُشَن

واژه "کشن" در الفبای نارسا و نگارش خراب کنونی, می تواند دستکم به ٩ گونه متفاوت خوانده شود!
این الفبای بی درو پیکر دارد زبان غنی و توانای پارسی را به نابودی می کشد!
تا کی می خواهیم سرمان را زیر برف کرده و خود را گول بزنیم؟
باید در اندیشه جایگزینی برای الفبای کنونی که هیچ پیوندی با زبان پارسی ندارد, بود!
و همان گونه که می دانید شانس این که تلفظ درست را حدس بزنیم چندان زیاد نیست.

تازه این, واژه کوچکی است که تنها از سه حرف تشکیل شده است. می توانید تصور کنید که این کار در مورد واژه های بزرگتری که از پنج حرف یا بیشتر تشکیل شده اند بمراتب دشوارتر است.

الفبای نارسای کنونی که در واقع شاخه ای از الفبای تازی است پاسخی برای این مشکل ندارد! در حالی که اگر همین واژه را با الفبای نو بر پایه لاتین بنویسیم به آسانی قابل خواندن است و نیازی به حدس و گمان ندارد.

فراموش نکنیم این تنها یکی از چندین کمبود و نارسایی این الفبا است. این الفبا, زبان پارسی را در نارسایی های خود زندانی کرده است. ما, پارسی زبانان نیز خود را زندانی توهم و سهل انگاریمان کرده ایم و اقدامی برای تغییر این الفبا انجام نمی دهیم.

برای اینکه توجیهی برای تنبلی امان داشته باشیم نیز، دست به دامن فرهنگ و ادبیاتمان شده و عنوان می کنیم که با این الفبا پیوندمان را با فرهنگ و ادبیات گذشته این سرزمین نگاه می داریم!

نمی دانم تا کی می خواهیم خود را گول بزنیم؟

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

دستور و روش نگارش پارسی با الفبای نو

کتاب روش نوشتن در نگارش نو (لاتین)
دراین بخش روش نوشتن واژه های پارسی با الفبای لاتین توضیح داده می شود. از این پس این نگارش را، نگارش نو می نامیم.

این کتاب را در قالب پی دی اف می توانید از اینجا دریافت کنید
(٥٥٦ کیلو بایت) :


دریافت از پرشین گیگ
دریافت از فور شیرد
دریافت از مدیا فایر
__________________

روش به کار بردن الفبای نو در برنامه مایکروسافت ورد و اوت لوک (۲۴۳ کیلوبایت):


دریافت از پرشین گیگ
دریافت از فور شیرد
دریافت از مدیا فایر
___________________

توجه:
برای بازکردن این کتاب به اکروبات ریدر ۹ و بالاتر نیاز دارید. این برنامه رایگان رامی توانید از سایت Adobe که در زیر آمده است دریافت کنید:
دریافت آکروبات ریدر
______________________________________

الفبای نگارش نو به این قرار است:


نگارش نو دارای ۲۸ حرف است. از این بیست و هشت حرف، دو حرف، تازه و نو هستند که عبارتنداز: حرف "Ā" که برای " آ " به کار می رود و حرف "Ĵ " که برابر حرف " ژ" می باشد.

یکی از دلایلی که خواندن واژه های پارسی در قالب لاتین را، سخت و کند می کرد، این بود که حرف های آوا دار " آ" و " اَ " را تنها با یک حرف نشان می دادند. برای این دو حرف که در واژه های پارسی بسیار پیش می آیند و کاربرد فراوانی نیز دارند، تنها حرف "A" را به کار می بردند. این سبب مشکلات بسیاری می شد.

در نگارش نو،این دو حرف دارای برابرهای جداگانه و مشخصی هستند که خواندن واژه ها را، بسیارآسانتر کرده است. در این مورد دو گزینه Ā و Â وجود داشت که سرانجام حرف Ā به دلیل زیبایی وآسان نوشته شدن، برگزیده شد. افزون بر آن، حرفĀ در کمتر جایی به کار می رود واین امتیاز را دارد که با یک نگاه به نوشته ای، می توان تشخیص داد که به زبان پارسی نوشته شده است.

حرف" ژ" را می شد با "J" نشان داد. ولی همان گونه که می دانید این حرف یکی از چهار حرف ناب پارسی است که در الفبای تازی به کار نمی رود. افزون بر آن، این حرف در زبان هم میهنان کرد، کاربرد فراوان دارد. به همین دلیل برای این حرف، برابر ویژه ای (Ĵ) درنظر گرفته شده است . حرفهای دیگر، همه آشنا هستند و در زبان انگلیسی به کار میروند.

حرفهای با تشدید را با دو بار نوشتن نشان می دهند. حرف "W" برای تشدید حرف "V" به کار می رود. تا آنجا که امکان دارد بویژه در حرفهای دوتایی، باید از به کاربردن تشدید خودداری کرد. مانند:



درنگارش نو چهار حرف بی آوا (بی صدا) وجود دارند که از ترکیب دو حرف دیگر بدست آمده اند. در جدول زیر حروف بی آوای ترکیبی (دوتایی) را می بینید:



نگارش نو دارای شش حرف آوادار a, ā, e, i, o, u می باشد. همچنین از ترکیب برخی از این حروف، حرفهای آوا دار دیگری ساخته می شوند که درجدول زیر می بینید:



درنگارش نو به موردهای دیگری نیز باید توجه داشت که در زیر می آیند:

-پایه نگارش نو، بر منطقی و آسان بودن گذاشته شده است. به همین دلیل تا آنجا که امکان داشته از وارد کردن حرفهای تازه خودداری شده است. بجای وارد کردن برابرهای نا آشنا برای حرفهای چ، خ، ش و غ برابرهای آشنای آنها به کار گرفته شده اند.

-ویژگی مهم یک نگارش خوب این است که آن را بتوان با کمترین زحمت و در کوتاه ترین زمان فرا گرفت. کوشیده شده است که نگارش نو این ویژگی را داشته باشد.

-مهمترین امتیاز نگارش نو این است که در این نگارش، واژه را همان گونه می نویسند، که آن را می خوانند. به همین سبب نیازی به راهنمای تلفظ برای واژه ها نیست و همان گونه که می بینید در این واژه نامه نیز، چنین بخشی در جلوی واژه ها وجود ندارد. این ویژگی، یادگیری نگارش نو را بسیار آسان کرده است. ضمن این که به علاقمندان یاد گیری زبان پارسی نیز کمک بزرگی خواهد نمود.

-به هنگام نوشتن واژه های پارسی، نباید به شکل و شمایل آن واژه در نگارش کهنه و الفبای تازی اندیشید. اگر در نوشتن واژه ای مشکل داشتید، بهتر است آن را بر زبان بیاورید و آن گونه که آن را می خوانید، بنویسید.

-حرف c همیشه با h می آید و برابر با حرف "چ" می باشد. مانند: چابک chābok

-حرف e که موصوف و صفت را به هم پیوند می دهد، به پایان واژه نخست می چسبد مانند: برگ سبز Barge sabz

این روش در موارد دیگر از این گونه نیز، به کار گرفته می شود. مانند:
دفترپروین Daftare Parvin یا خانه آرش Khāneye Ārash

-نوشتن واژه هایی که به "ع" پایان می یابند در نگارش نو آسان نیست. این واژه ها همگی تازی هستند و تا آنجا که امکان دارد، برابرهای پارسی آنها را باید به کار گرفت. در صورتی که مجبور باشیم آنها را به کار ببریم باید واژه را آن گونه که خوانده می شود، بنویسیم. مانند: وزارت دفاع Vezārate defā

-واژه های بیگانه، مانند رادیولوژی که به زبان پارسی راه یافته اند نیز، بر پایه دستور نگارش نو و آن گونه که خوانده می شوند باید نوشته شوند. این کار ما را وادار خواهد کرد تا در آینده برای واژه های نو، زود و به هنگام، برابر پارسی بیابیم.

در مورد این واژه، دیکته درست rādioloĵi است و نه radiology. ولی بهتر آن است که واژه پرتوشناسی partoushenāsi را به کار ببریم.

-در نگارش کهنه، واژه هایی که با "ه" پایان می یابند بر دو گونه هستند:
یکدسته واژه هایی هستند که "ه" در پایان آنها خوانده می شود مانند: شاه، ماه، راه، باشگاه. پیداست که این "ه" نوشته نیز می شود.
دسته دیگر واژه هایی هستند که "ه" در پایان آنها بر زبان رانده نمی شود مانند: خانه، واژه، نامه، پونه. حرف پایانی این گونه واژه ها در اصل "ِ" می باشد. ولی چون در نگارش کهنه امکان نوشتن "ِ" در پایان این واژه ها وجود ندارد، به جای آن "ه" را می نویسند. البته آن را "ِ"باید خواند!

در واژه های گروه نخست، به این حرف، "های" ملفوظ یا گویا و در واژه های گروه دوم، "های" ناملفوظ یا گنگ گفته می شود. این یکی دیگر از نارساییهای نگارش کهنه است که تنها، یادگیری زبان پارسی را دشوارتر کرده است و خاصیت دیگری ندارد.
در نگارش نو، این مشکل به آسانی برطرف شده است. به این گونه که اگر "ه" خوانده شود، نوشته نیز می شود و اگرخوانده نشود، نوشته نیز نمی شود. به همین آسانی!
نمونه:



واژه های این دو گروه به هنگام گرفتن "ِ" یا "ی" نیز، با هم تفاوت هایی دارند.به این نمونه ها توجه کنید:



درگروه اول "ه" به همان آوا نیز، خوانده می شود در صورتی که در گروه دوم "ه" صدای "ی" می دهد. این تفاوت را در نگارش کهنه، از ظاهر واژه نمی توان دریافت، چون هر دو به یک شکل نوشته می شوند. نشانه همزه نیز که برای این کار در نظر گرفته شده است، مشکل را برطرف نمی کند. ولی درنگارش نو، این تفاوت به آسانی دیده می شود و واژه ها را می توان بدون تردید و دشواری نوشت و خواند.

این تفاوت می تواند ما را نیز در نوشتن این گونه واژه ها یاری دهد. اگر در این که یک واژه دارای "های" گویا یا گنگ است دودل هستید، می توانید یک "ِ" به آن اضافه کنید وببینید "ه" چه صدایی می گیرد. اگر آوای "ه" تغییر پیدا نکند، واژه دارای "های" گویا می باشد و چنانچه "ه" آوای "ی" بگیرد، واژه دارای "های" گنگ است.

در نگارش نو این واژه ها بجای e یا i ترکیب ye یا yi می گیرند چون به همان صورت نیز خوانده می شوند. این دستور در مورد واژه هایی که با "آ" و "ی" پایان می یابند نیز درست است. مانند:



ناگفته پیداست که کودکان و نسلهای آینده که یادگیری زبان پارسی را با نگارش نو آغازمی کنند چنین مشکلی نخواهند داشت. تا آن هنگام، باید دستور پایه در نگارش نو را، همیشه به یاد داشت که می گوید:
واژه ها همان گونه نوشته می شوند، که خوانده می شوند.

-سرهم یا سوا نوشتن واژه های ترکیبی:
در نوشتن واژه های ترکیبی، تا آنجا که امکان دارد باید آنها را سرهم نوشت، مگر اینکه این کار سبب ناخوانا شدن و یا بیش از اندازه بزرگ شدن واژه گردد. در این باره باید به موارد زیر نیز توجه داشت: پیشوند و پسوندهایی مانند بی، با، دار و پر را باید سرهم نوشت. مانند:



چنانچه این واژه ها برای منظور دیگری به کار روند، سوا نوشته می شوند. مانند:



-دستورنگارش واژه هایی که به وسیله"و" با هم ترکیب شده اند :
واژه هایی مانند آمدورفت یا دادوستد، واژه های ترکیبی هستند که "و" در میان آنها آوای" ُ "میگیرد.
درنوشتن این گونه واژه ها باید توجه داشت که واژه، ناخوانا و بیش از اندازه بزرگ نشود. افزون بر آن، باید از نوشتن "و" به صورت یک واژه تک حرفی خودداری کرد. برای این کار سه حالت در نظر گرفته شده است:

۱- هر کدام از دوواژه ترکیبی، کمتر از پنج حرف دارند. در این حالت آنها را سرهم می نویسیم. مانند: جستجو jostoju
۲- دستکم یکی از دو واژه ترکیبی پنج حرف یا بیشتر دارد. در این صورت آنها را سوا می نویسیم. حرف "ُo" به پایان واژه اول می چسبد. مانند واژه راه و روش rāho ravesh که در آن واژه روش بیش از پنج حرف دارد.
۳- در نوشتن شماره ها همیشه آنها را سوا می نویسیم. حرف "و" به پایان واژه اول می چسبد. مانند: هزار و دویست و نود ونه hezāro devisto navado noh



-در زبان پارسی، واژه هایی وجود دارند که به روش های گوناگون خوانده می شوند. مانند واژه زدودن که هم با "ِ" و هم با " ُ" خوانده می شود. هر چند هر دوی آنها درست هستند ولی برای یکسان سازی زبان پارسی، باید تلاش کرد که این واژه ها به یک گونه نوشته و خوانده شوند.
در این گونه واژه ها "ِ" بر"ُ "و" َ" برتری دارد.
_____________________

در زیربه چند مورد دیگر که کاربرد فراوان دارند اشاره می شود:












همینجا اشاره کنم که این دستورها از آسمان فرستاده نشده اند و تغییر پذیر هستند. همان گونه که زبان، خود را در درازای زمان اصلاح می کند، نگارش نیز خود را با نیاز وشرایط موجود، سازگار می سازد. نگارش تنها یک وسیله است. هدف را ببینیم!

درنوشتن این واژه نامه از لغت نامه دهخدا، فرهنگ معین و فرهنگ خرد یاری گرفته ام.

تردیدی ندارم که اشتباه های این کتاب، از چشمان تیزبین شما دور نخواهند ماند .دیدگاه و پیشنهاد های خود را میتوانید به ایمیل زیر بفرستید.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

چرا باید الفبای کنونی را تغییر داد؟


پیشگفتار کتاب "واژه نامه پارسی، نگارش نو

هم میهنان و همزبانان گرامی،
دنیا دارد با شتاب به پیش می رود. دنیای کنونی با دنیای صد سال پیش که دگرگونی ها در آن به آرامی انجام می گرفت، تفاوت های بنیادین دارد. دگرگونی های چند دهه اخیر پیامد پیشرفت های بزرگی است که روش پیوند و ارتباط آدمها با یکدیگر را به گونه ای شگفت انگیز تغییر داده و در آینده نیز تغییر خواهد داد.
این دگرگونی ها به سبب پیشرفت های بزرگی است که در دانش الکترونیک و به پیروی از آن در دنیای اتباطات رخ داده است. اینترنت کار دسترسی به اطلاعات را بسیار آسانتر کرده است. شبکه های گروهی در اینترنت، این امکان را به کاربران می دهند تا دیدگاه های خود را به گونه گسترده ای پخش کرده و به آگاهی دیگران برسانند. در کتابخانه های اینترنتی، نایاب ترین کتابها را نیز می توانید پیدا کنید. کنترل و سانسور شهروندان آن گونه که در گذشته دیده می شد، دیگر امکان ندارد. روزنامه های اینترنتی بازار را از دست روزنامه های چاپی گرفته اند. این روزنامه ها در مقایسه با روزنامه های چاپی نه تنها ارزانترند، بلکه به آسانی نیز به روز میشوند و همه جا در دسترس هستند. کار به رادیو نیز کشیده شده و تلویزیون هم در امان نمانده است. تلویزیون های اینترنتی دارند کم کم جای کانالهای سنتی را میگیرند. البته بازار نیز بیکار ننشسته و خرید و فروش کالا از راه اینترنت، روز به روز گسترش می یابد. حتا دولتها هم  پی برده اند که کنار کشیدن از اینترنت نه آسان است و نه شدنی. به همین دلیل دست به کار شده و دادن خدمات اینترنتی به شهروندان را آغاز کرده اند.
اینها همه نشانه هایی هستند از اینکه دنیا با شتاب به سوی الکترونیکی شدن گام برمی دارد و ایستادن در برابر این پیشرفت و دگرگونی ها بی فایده است. دگرگونی هایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم بر زندگی ما تاثیر بزرگی خواهند داشت .باید با این جنبش همراه شد .کشورهایی که بدون برنامه در کناری ایستاده و به تماشای دیگران سرگرمند، در آینده  با مشکلات بزرگی روبرو خواهند شد و تاوان این سهل انگاری را دو چندان خواهند پرداخت.
شوربختانه جایگاه کشورمان در این دگرگونی و پیشرفت ها، چندان رضایتبخش نیست. کشوری به این بزرگی و دارای اینهمه نیروی جوان، سزاوار جایگاهی بهتر از این است. البته نقش جوانان ایران در این زمینه نه تنها منفی نیست، که اندک پیشرفتی که در کشورمان در این زمینه می بینیم را مدیون آنها هستیم. باید به آنها افتخار کرد. ولی در این که چه عواملی سبب شده است تا ما در جایگاه شایسته امان نباشیم می توان از مواردی مانند شرایط سیاسی کشور و بی برنامگی را نام برد. در کنار اینها، عوامل دیگری نیز هستند که نقش بزرگی را در این زمینه بازی می کنند ولی کمتر به چشم می آیند. یکی از این عوامل، الفبای ناقص و نارسایی است که ما به کار میبریم. زمان آن رسیده است که نقش بازدارنده این الفبا و مشکلات بزرگی که این نگارش نارسا برای ما به ارمغان آورده است را رو کرده و برای این درد دارویی بیابیم. الفبایی که هیچ پیوند و هم خوانی با زبان شیرین و پربار پارسی ندارد. الفبایی که زبان پارسی را در نارسایی خود زندانی کرده است و از شکوفایی و گسترش آن جلوگیری می کند.
البته جای شگفتی هم نیست و نباید بیش از این هم انتظار داشت. چون این الفبا، الفبای تازی است و برای زبان تازی پدید آمده است. دست روزگار آن را به ما تحمیل کرد و سهل انگاری و تنبلی نیاکانمان، آن را جا انداخت و کار را به جایی رساند که امروز می بینیم.

این الفبا دارای نارساییهای بسیاری است که برخی از آنها در زیر می آیند:
- یکی از بزرگترین نارساییهای این الفبا، نداشتن حروف آوادار) صدا دار (است. این کمبود، کار یادگیری و خواندن واژه ها را بسیار دشوار می کند. البته این مشکل به چند هزار سال پیش بر میگردد.
آن گونه که دانشمندان و پژوهشگران می گویند، الفبای فنیقی، نخستین الفبایی که نزدیک به سه هزار سال پیش پدید آمد، مادر بسیاری از الفباهای کنونی می باشد و الفبای تازی، یونانی، عبری و چندین الفبای دیگر از آن پدید آمده اند. زمانی که تازی ها این الفبا را به کار گرفتند، ایراد بزرگ آن، که همین نداشتن حروف آوادار است را، یا ندیدند و یا دیدند و نتوانستند چاره ای برای آن بیابند. زمانی بس دراز گذشت تا آنها به فکر افتادند با بکارگیری زبر، زیر و پیش (فتحه، کسره و ضمه) این مشکل را برطرف سازند. ولی این هم تلاش بیهوده ای بیش نبود و نه تنها مشکل را چاره نشد، بلکه این الفبا و نگارش را زشت و پیچیده تر هم کرد. هنوز پس از سه هزار سال این ایراد و کمبود برطرف نشده است.
درست بر عکس آن،  یونانی ها در همان آغاز بکارگیری الفبای فنیقی، به کمبود بزرگ آن پی برده و بسیار زود برای آن چاره ای یافتند. آنها با افزودن حروف آوادار، ایراد و کمبود الفبای فنیقی را برطرف کرده و بدین گونه یادگیری و خواندن واژه ها را آسان نمودند.
این الفبا با تغییراتی که در یونان یافت، بوسیله بازرگانان و مهاجران به ایتالیا راه پیدا کرد. در آنجا نیز بنا بر نیاز زمان، تغییراتی در آن داده شد و سرانجام الفبای لاتین را پدید آورد. پیروزی امپراتوری روم سبب گسترش هر چه بیشتر الفبای لاتین در اروپا گردید و چنانکه امروز می بینیم الفبای لاتین به شکل های گوناگون در اروپا و امریکا به کار می رود و وسیله نوشتن این ملت ها شده است. الفبای لاتین به مانند الفبای یونانی دارای حروف آوادار بوده و حتا از آن پیشرفته تر است. به همین سبب، گسترش بسیار یافته و از اروپا تا امریکا را زیر پوشش خود گرفته است.
زمانی که برای خواندن واژه "سر" تردید داشتید که آیا منظور سر به معنی بالا است، یا سر به معنی راز، یا سر به معنی لیز، و از نارسایی این واژه کلافه شدید، نه به فنیقی ها ناسزا بگویید و نه حتا به تازی ها. به جای آن باید نشست و خرد را به کار گرفت و دید چگونه این درد را می توان درمان کرد. گناه، گناه فنیقی ها نیست که این الفبا را پدید آوردند. حتا گناه تازی ها هم نیست که این الفبا را برای زبان خودشان به کار گرفتند و به ما هم چپاندند. گناه، گناه خود ماست که بدون خرد، زبان شیوای پارسی را در زندان این الفبا انداخته ایم و هنوز هم بر آن پافشاری می کنیم.

 -الفبای تازی برای یک حرف، دو یا چند نشانه گوناگون دارد که به هنگام بر زبان راندن، هیچ تفاوتی با هم ندارند. این الفبا آنجا که باید حرف آوادار داشته باشد، ندارد ولی جایی که باید برای آسانی تنها یک حرف داشته باشد، نشانه های گوناگونی دارد که تنها، کار یادگیری را دشوارتر می کند و هیچ خاصیت دیگری ندارد.
این الفبا چهار حرف ز، سه حرف س، دو حرف ت و غیره دارد. البته این لیست به همین جا پایان نمی یابد ولی اگر به همین نمونه  کوچک هم نگاه کنیم به ژرفای نارسایی این الفبا پی خواهیم برد. اینکه میان چهار ز و سه س و نمونه هایی از این دست، در زبان تازی تفاوت هست چه ربطی به زبان پارسی دارد؟ چرا کودک ایرانی باید تاوان آن را بپردازد که برای یادگیری دیکته درست واژه ها، سالها باید تلاش کند؟ آنهم تلاشی برای هیچ! بز را بظ بنویسید یا بض، فرقی نمی کند و به هر حال بز خوانده میشود.
 در باره همزه و های گویا و گنگ (ملفوظ و نا ملفوظ) که خود داستان خنده داردیگری است، سرتان را درد نمی آورم.

- این الفبا با فناوری های پیشرفته مانند رایانه و اینترنت همخوانی ندارد .به کار بردن این الفبا در اینترنت و رایانه، بسیار دشوارتر از الفبای لاتین است و دردسر بسیاری به همراه دارد. تازه آن هم بدون کم و کاستی نیست. دلیل آن هم این است که پایه زبان برنامه نویسی در رایانه، بر الفبای لاتین گذاشته شده است. در اینجا نیز الفبای نارسای تازی سخنی برای گفتن ندارد. این الفبای نارسا، جلوی پیشرفت جوانان باهوش ایرانی و پارسی زبان را، در زمینه برنامه نویسی و دیگر کارهای کامپیوتری گرفته است. هرچند برای برطرف کردن این نارسایی، تلاش هایی شده است و شرکت هایی مانند گوگل برنامه هایی ساخته اند ولی این گونه برنامه ها تنها گوشه ای از مشکل را حل می کنند و قادر به حل بنیادین مشکل نیستند. مشکلاتی از این دست را باید بنیادی و یک بار و برای همیشه حل کرد. ریشه مشکل، الفبای خراب و نارسای تازی است و راه حل آن، تنها دست کشیدن از این الفبای نارسا و پیدا نمودن جایگزینی مناسب برای آن است.

- به دلیل کاربرد این الفبا توسط ایرانی ها، بسیاری از مردم کشور های دیگر، ایران را یکی از کشورهای تازی به حساب می آورند. از آن بدتر هم آنکه، شرکتهایی مانند مایکروسافت به ظاهر تفاوتی میان زبان پارسی و تازی نمی بیند. بسیاری از برنامه های رایانه ای،  نسخه پارسی ندارند و یا اگر هم دارند دست و پا شکسته و نیمی تازی نیمی پارسی هستند. بیش از یکصد میلیون پارسی زبان در دنیا وجود دارد و وقت آن رسیده است که شرکت های بزرگ، آنها را جدی بگیرند. الفبای تازی در این زمینه نیز کارشکنی می کند. با بکارگیری یک الفبای قانونمند، شرکت هایی مانند مایکروسافت و اپل مجبور میشوند به زبان پارسی، توجه درخور و شایسته آن بنمایند. باید خود دست به کار شد وگر نه، آب از آب تکان نخواهد خورد و پس از ویندوز ۱۰ نیز، آش همان و کاسه همان خواهد بود، که هست.

- این الفبای بدون حساب و کتاب، مردم کشورهای دیگر را هم، که قصد یادگیری زبان پارسی را دارند، ترسانده و برای همیشه نسبت به این زبان شیرین دلسرد می کند. کسان بسیاری بوده اند که با خواندن تاریخ و فرهنگ ایران زمین یا به دلیل تماس با پارسی زبانان تصمیم به یادگیری زبان پارسی گرفته، ولی با نخستین برخورد با این نگارش پیچیده و زشت، شور و شوق خود را از دست داده اند.

 -شرایط سیاسی منطقه و جهان به گونه ای دگرگون شده است که نیاز به یکپارچگی کشورهای پارسی زبان را هر روز بیشتر می کند. این یک مورد راهبردی و بسیار مهم است. موردی که نیاز به آن را حتا مردم کوچه و بازار نیز، احساس می کنند. ما باید سیاستمان را در مسیر همبستگی و یکپارچگی کشورهای پارسی زبان تنظیم کنیم. پیداست که یک الفبای قانونمند و درست، از مهمترین پایه های این برنامه خواهد بود. الفبایی که ما را به همزبانانمان در دوشنبه، سمرقند، بخارا، هرات و کابل و دیگر مناطق پارسی زبان پیوند دهد. الفبایی که سبب گسترش و یکسان شدن زبان پارسی گشته و با ایجاد یک فرهنگستان زبان، کار پالایش زبان پارسی را پیشرفت و شتاب بخشد. زبان پارسی، نیازمند یک فرهنگستان توانا و کوشا است که از همه کشورهای پارسی زبان نماینده داشته باشد. چنین سازمانی برای ما، حتا از وزارت دفاع نیز مهمتر و واجب تر است. بودجه این سازمان را باید پیش از هر سازمان و اداره دیگر فراهم نمود. حتا اگر پولی برای  ساخت یا خرید جنگ افزار برایمان بجا نمانده باشد. جنگ افزار زبان پارسی کاراتر از هر سلاح دیگری است. ارزش آن را بدانیم و پیش از آن که دیر شده باشد، دست به کار گسترش آن شویم. نخستین گام در این راه جایگزینی الفبای کنونی است.

 -آنچه در بالا آورده شد تنها چند نمونه ازدلایل نارسایی این الفبا می باشد. این که یادگیری این الفبای دشوار و نارسا، سالیانه چه هزینه هنگفتی بر ملت ایران تحمیل می کند و اثر منفی آن بر زبان پارسی در رشته های گوناگون تا چه اندازه است را، تنها یک پژوهش دقیق و علمی می تواند روشن می کند.
ولی آنچه مرا بیش از هر چیز وادار به این کارکرد، حقیقت تلخی است که ما چشم بر آن بسته ایم .

در سی سال گذشته آنگونه که گفته میشود، نزدیک به پنج میلیون ایرانی، میهن خود را ترک گفته و در خارج از کشور زندگی می کنند. فرزندان بیشتر این هم میهنان می توانند به پارسی سخن بگویند ولی نوشتن به پارسی برای آنان دشوار و گاه ناممکن است. دلیل آن هم همین الفبای ناآشنای تازی است که در اینجا نیز به ضرر زبان پارسی کار می کند. این سبب می شود که هم میهنان جوان ما روز بروز بیشتر از زبان پارسی فاصله بگیرند. این خطر و تهدید بزرگی است که باید جدی گرفته شود. اگر آنها زبان پارسی را از دست بدهند، ما این سرمایه های گرانبها و بزرگ را برای همیشه از دست داده ایم .این جوانان سرمایه های گرانبهای ایران هستند که مام میهن، در آینده سخت به آنها نیاز دارد. اگر امروز سهل انگاری کرده و برای این سرمایه بزرگ برنامه ریزی نکنیم، آنها را برای همیشه از دست داده ایم و در آینده نیز نخواهیم توانست این اشتباه را جبران کنیم. فردا دیر است. همین امروز باید دست به کار شد. باید با جا بجا کردن الفبای تازی با الفبایی که آشنا، آسان و قابل  دسترسی با شد، پلی میان این جوانان و مادر میهن برقرار نمود.

داستان زبان پارسی و الفبای تازی، به این می ماند که باری گرانبها از سیم و زر را، بار یک گاری فرسوده و کهنه کرده اند و دارند به سختی به پیش می برند. اینکه این گاری فرسوده هر روز یک جایش خراب می شود و از کاروان پس افتاده است، چیزی از ارزش بار نمی کاهد، ولی نگرانی بزرگ این است که این بار گرانبها با این روش، هرگز به سرمنزل مقصود نرسد. تازه راه های سخت تری نیز در پیش است و زمستان هم دارد نزدیک می شود.

هم میهنان، همزبانان، با این گاری فرسوده امانتی، به جایی نخواهیم رسید! باید در اندیشه به کارگیری وسیله ای مدرن و پیشرفته بود که ارزش این بار گرانبها را داشته باشد و بتواند راه های دشواری را که در پیش است، به آسانی بگذراند.
سهل انگاری نیاکانمان در این رابطه،  ما را با مشکلات بزرگی روبرو کرد. سهل انگاری ما، دشواری هایی دو چندان بزرگتر برای نسل آینده این سرزمین به ارث خواهد گذشت که سبب پس افتادن ایران و سرزمین پارسی از کاروان تمدن خواهد شد. ما به نیاکانمان در این رابطه ایراد میگیریم و آنها را به سهل انگاری متهم می کنیم. بهوش باشیم که خود نیز با تنبلی و سهل انگاریمان، نسل آینده را وادار به ناسزاگویی نکنیم.
چگونه تا اینجا را تاب آوردیم، داستان دیگری است ولی باید بدانیم که ادامه این راه کژ، زبان پارسی را تهدید کرده و سبب نابودی فرهنگمان میشود .دیگر زمانی برای سهل انگاری به جا نمانده است.

 پس چه باید کرد؟ پاسخ این پرسش بسیار آسان است. هر چه زودتر باید الفبای تازی را کنار گذاشت و الفبای دیگری را جایگزین آن نمود. الفبایی که کمبودهای الفبای تازی را نداشته و آسان تر، آشناتر و قانونمندتر از آن باشد. هم اکنون تنها الفبایی که بتواند چنین ویژگیهایی را داشته باشد، الفبای لاتین است. این الفبا به دلیل جهانی بودن زبان انگلیسی فراگیر، آشنا و آسان است و به کارگیری آن، کمترین هزینه و بیشترین بازده را دارد. هم برای ما آسان است که نگارشمان را بر پایه آن قرار دهیم و هم برای بیگانگان آسان است تا با آن زبان پارسی را فرا گیرند. ضمن این که چاره مشکلات ایرانیان خارج از کشور نیز هست.
 بدون تردید خواهید گفت که این روش تازه ای نیست و این گونه نگارش پیشتر نیز، با نام های پینگلیش و فینگلیش تجربه شده و شکست خورده است. درست است! این ایده تازه ای نیست. آنچه تازه است روش کاربرد و نگرش به آن است.
در این مورد باید بیشتر توضیح دهم. همان گونه که می دانید پس از فراگیر شدن رایانه و اینترنت کاربران، بسیار زود پی به نارسایی های الفبای تازی برده و در صدد پیدا کردن چاره ای برای آن شدند. بدین ترتیب کاربرد الفبای لاتین برای زبان پارسی آغاز شد. آنها مناسب ترین راه را برگزیدند. ولی گروههای گوناگونی که هر کدام دلیل ویژه خود را دارند با این کار به مخالفت برخاسته اند.
گروهی از این می ترسند که این تغییر الفبا، پایه دین را سست کند و گروه دیگری بدرستی در یافته است که این کار می تواند سکوی جهشی برای ایرانیان و پارسی زبانان شده و سبب پیشرفت آنها گردد و به همین دلیل، همه تلاش خود را به کار گرفته اند تا آن را از کار بیاندازند.
برخی نیز بکارگیری الفبای لاتین را تلاشی برای نزدیکی به اروپا، و خود را اروپایی نشان دادن می دانند. در حالی که این الفبا، که سرچشمه آن از خاور میانه آغاز شده است، همچون بسیاری از دانش های دیگر، نتیجه کار ملت های گوناگونی است که هر کدام به سهم خود در تکمیل آن، نقش داشته اند. این هیچ ربطی به اروپایی شدن ندارد .اینکه کشور هایی می کوشند تا خود را به زور به اروپا پیوند بزنند به دلیل آن است که آنها، پیشینه و فرهنگ برجسته ای ندارند. ولی ایران با این فرهنگ و پیشینه باشکوه، مگر دیوانه است که بخواهد خود را به دیگران بچسباند. ما همیشه به پیشینه و فرهنگ خود افتخار کرده ایم و آن را یکی ازدلایل پابرجا ماندن این ملت و کشور می دانیم. ما ایرانی بوده، هستیم و خواهیم بود.
گروهی نیز می گفتند، به کارگیری این الفبا، پیوند ما را با گذشته و نیاکانمان از میان خواهد برد. گمان نمی کنم که خود آنان نیز، به این سخن باور داشتند. ولی بهر حال شرایط به گونه ای پیش رفت که هر کس به سلیقه خود نسخه جدیدی از نگارش لاتین را درست کرد و به کار برد.  همین بی نظمی ها سبب گشت تا خواندن و نوشتن با الفبای لاتین بسیار آزار دهنده و بی ارزش گردد. نام زشت و نا آشنای پینگلیش و فینگلیش را هم بر آن گذاشتند تا آن را در چشم کاربران سیاه تر کنند. در این کار موفق هم شدند. چون کسی پیدا نشد که شکست این روش را ریشه یابی کند و بگوید که نه الفبای لاتین، بلکه بی قانونی و بی نظمی دلیل شکست این نگارش بوده است.

شاید کمتر به آن اندیشیده باشیم ولی به هنگام خواندن یک واژه، به تک تک حرفهای آن واژه نگاه نمی کنیم بلکه یک دید کلی به واژه می اندازیم.  همان گونه که با دیدن یک شخص نیز بجای دقیق شدن در پوشاک یا کفش آن شخص، نگاه نخستین ما به او، یک نگاه کلی است. واژه ها مانند آدمها هستند. ریز، درشت، بلند، کوتاه، زشت و زیبا را نیز می توان در واژه ها یافت.  برای روشن شدن سخن، به این نوشته نگاه کنید


Aoccdrnig to a rscheearch at Cmabrigde Uinervtisy, it deosn't mttaer in waht oredr the ltteers in a wrod are, the olny iprmoetnt tihng is taht the frist and lsat ltteer be at the rghit pclae. The rset can be a total mses and you can sitll raed it wouthit a porbelm. Tihs is bcuseae the huamn mnid deos not raed ervey lteter by istlef, but the wrod as a wlohe.

همان گونه که می توان دید، بیشتر واژه های این نوشته اشتباه هستند. با وجود این، می توان آن را به آسانی خواند. دلیل آن این است که مغز آدمی به هنگام خواندن یک واژه، همه حرفهای آن را نمی خواند بلکه با یک نگاه کلی به واژه، می کوشد آن را بشناسد. به این می مانند که شما عکسی را نگاه کرده و می کوشید آدمهای درون عکس را شناسایی کنید. هر چه بیشتر یک شخص را دیده باشید، آسان تر می توانید او را شناسایی کنید. در مورد واژه ها نیز به همین گونه است. اگر واژه ای را بسیار دیده یا نوشته باشید، به آسانی می توانید آن را شناسایی کرده و بخوانید. مهم این است که واژه را همیشه به یک صورت و بر پایه دستور مشخصی بنویسید. و گرنه شناسایی آن دشوار خواهد بود. شناسایی کسی که موهایش را بسیار متفاوت آرایش کرده باشد نیز، در نگاه اول مشکل است ولی کم کم به آن عادت کرده و پس از چند روز می توانیم او را به آسانی شناسایی کنیم.

دلیل این که نوشتن با الفبای لاتین سرانجامی نداشت این بود که برای واژه ها، تصویر درست و ثابتی نداشیم که بتوانیم آن را در مغز خود ثبت کنیم. برای یک واژه، هر بار با تصویری متفاوت روبرو می شدیم. این سبب ناهنجاری و سردرگمی ما می شد. برای آشنایی با اندک واژه هایی که یکسان نوشته می شدند نیز، زمان کمی گذاشته بودیم. این به هر حال هیچ ربطی به الفبای لاتین ندارد و تردیدی در برتری الفبای لاتین بر الفبای تازی و مناسب تر بودن آن برای زبان پارسی نیست.
شاید بپرسید اگر الفبای لاتین برای زبان پارسی مناسبتر است، پس چرا خواندن یک نوشته با الفبای لاتین دشوارتر از خواندن همان نوشته با الفبای تازی است. پاسخ این است که ما سالها روی الفبای تازی کار کرده و برای یادگیری آن از زمان دبستان زحمت کشیده ایم . اگر همین انرژی و کار را روی الفبای لاتین بگذاریم، بازده آن به مراتب بیشتر خواهد بود. البته نسل آینده و کودکانی که آموزش زبان پارسی را با الفبای لاتین آغاز کنند، این مشکل را نخواهند داشت.
در رابطه با نسل کنونی نیز، مشکل کوچکتر از آن است که در نگاه اول به نظر میرسد. این نسل نیز به تدریج با واژه های پارسی که در قالب لاتین نوشته شده اند، آشنا شده و سرانجام به آنها خو خواهند گرفت. به گونه ای که با یک نگاه می توانند واژه ها را شناخته و آنها را بخوانند. این کار بدون تردید دردسر نیز دارد و زمان می برد. هر کاری در آغاز دردسر و زحمت دارد. باید این تلاش و زحمت را برای گسترش و شکوفایی زبان پارسی، برای بهروزی نسل آینده این کشور، برای سربلندی و پیشرفت ایران و دیگر سرزمین های پارسی زبان، به جان خرید.
باید زمانی را پیش چشم آورد که این الفبا در اینترنت، روزنامه ها، کتابها، تلویزیون و سینما، بر سردر فروشگاهها، برپلاک نام خیابان ها، روی دفتر نوآموزان، بر پایان نامه دانشجویان، بر پیراهن ورزشکاران،  روی یونیفرم سربازان و در کنار پرچم سه رنگی که بر لباس کیهان نوردان ایرانی نقش بسته است، به کار برده می شود. آن زمان خواهد رسید. تردیدی نداشته باشد.

برخی، شاید اندیشه کاربرد الفبای لاتین برای زبان پارسی و آنچه که در اینجا گفته شد را، کمی ساده و خیالی بدانند. ولی به یاد داشته باشیم که حتا بزرگترین کارها و پیشرفت ها نیز، از یک خیال و اندیشه ساده سرچشمه گرفته است. زمانی که در یک هواپیمای غول پیکر نشسته و در چند ساعت از یک قاره به قاره دیگر پرواز می کنیم، به این نمی اندیشیم که این فناوری پیچیده و پیشرفته، از یک اندیشه و خیال ساده آغاز شده است. گام نخست در ساخت این هواپیمای پیشرفته زمانی برداشته شد، که شخصی بر پایه خیال کودکانه اش، می خواست پرواز پرندگان را تقلید کند.
سرانجام باید روزی گام نخست را برداشت.



اهورامزدا ایران زمین را از دشمن، دروغ و خشکسالی نگاه دارد.

۳ اسپند ۱۳۸۸ خورشیدی
زاگرس آریان
E-mail: zagros.aryan@gmail.com


پی نوشت: یادمان باشد که که نام زبان ما، "پارسی" است و نه فارسی. واژه زشت "فارسی" را تازی ها، به دلیل آن که الفبای تازی حرف پ را نمی شناسد، درست کردند. شایسته نیست نام خود را به زبان بیگانه بخوانیم. در این واژه نامه تنها واژه "پارسی" به کار برده می شود


بزودی دستور و روش نگارش پارسی با الفبای نو (لاتین) را در اینجا خواهید دید

واژه نامه پارسی، نگارش نو

واژه نامه پارسی، نگارش نو
هم میهنان گرامی

پس از تلاش های فراوان و صرف بیش از دو سال وقت سرانجام موفق شدم واژه نامه ای را گردآوری و تهیه کنم که پیش از این در زبان پارسی سابقه نداشته است. این کتاب "واژه نامه پارسی، نگارش نو" نام دارد. در این واژه نامه بجای الفبای کنونی که در واقع گونه ای از الفبای تازی می باشد، الفبای نوینی به کار گرفته شده است که بر پایه الفبای لاتین است.

روش به کار بردن این الفبای نو و سیستم آن، در پیشگفتار واژه نامه توضیح داده شده است. با این الفبا می توان همه واژه های پارسی را، چه کهنه و چه نو به آسانی نوشت. با این روش می توان نوشته های پارسی را، از شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ گرفته تا داستانهای کودکان، از کتابهای درسی گرفته تا روزنامه ها و مجلات، از برنامه های کامپیوتری گرفته تا وبلاگ ها، از نام کوچه و خیابان ها گرفته تا ماشین های خود پرداز را به الفبای نو در آورد.


این کار شدنی است و دردسر چندانی ندارد. بیش از دو سال است که هر شب چند سطر با این الفبا یادداشت برمی دارم و کاربرد آن را در عمل می سنجم. پس از دو سال به این نتیجه رسیده ام که این کار به آسانی قابل پیاده شدن در سطح گسترده است. از نظر مالی نیز ارزانترین روش برای تبدیل نگارش تازی به لاتین است.
برگی از واژه نامه پارسی، نگارش نو
شاید بپرسید با این کار چه بهره ای می بریم و اصلا چرا باید روش نگارشمان را تغییر دهیم.

پاسخ این پرسش که در پیشگفتار توضیح و شرح داده شده است، بطور خلاصه این است: پیشرفت ایران و نسل آینده این کشور، شکوفایی دوباره این سرزمین، رها شدن از خرافات و بدبختی هایی که میهنمان به آن دچار شده است، یکپارچه شدن سرزمین های پارسی زبان که در درازای تاریخ پاره پاره شده اند، پیشرفت تکنولوژیکی کشورمان، بکارگیری نیروهای جوان و هم میهنان خارج از کشور، تنها از راه بازبینی اندیشه و روشمان در زندگی و نگرشمان به دنیای پیرامون میسر و شدنی است.

تنها زمانی که خود را شناخته و جایگاهمان را در تاریخ دانستیم می توانیم دید درستی نسبت به آینده داشته باشیم. تنها زمانی که شهامت انتقاد از خود و نسل پیش از خود را داشته باشیم می توانیم از تکرار اشتباهات و کجروی ها جلوگیری کنیم. تنها زمانی که تاریخ درخشان این سرزمین را دانسته، فرهنگ نیاکانمان را شناخته، به آنها افتخار کرده و کارهای خوب آنها را سرمشق خود قرار دادیم می توانیم به آینده این سرزمین امیدوار باشیم. تنها زمانی که خرد را به کار گرفته و آنچه را که خرد به ما می گوید به کار بردیم می توانیم پیشرفت کنیم. تبها زمانی که بدون هراس و تنبلی آستین ها را بالا زده و برای تغییر شرایط ناگوار کنونی دست به کار شده و با پشتکار گام برداشتیم، می توانیم دنیایی بهتر برای خود و نسل آینده مان بسازیم.

تغییر الفبای کنونی که جلوی پیشرفت ما را گرفته است یکی از این گامها است

برگی از واژه نامه پارسی، نگارش نو
می دانم شما هم در اندیشه آینده ایران و پیشرفت آن هستید و یقین دارم که شما نیز خواهان ایرانی پیشرفته، آباد و آزاد هستید. به همین دلیل از شما خواهش می کنم نگاهی به این پیشگفتار بیاندازید و مرا از دیدگاه و راهنمایی تان آگاه سازید. این یک کار ملی است که به همه پارسی زبانان بستگی و تعلق دارد و همه آنها در آن سهم و حق نظر دارند. بسیار خوشحال خواهم شد اگر دیدگاه و نظرتان را گفته و مرا راهنمایی کنید.

تصمیم دارم پیشگفتار و روش کاربرد الفبای نو را در این وبلاگ گذاشته و نظر شما پارسی زبانان گرامی را در هر کجا که هستید از دوشنبه گرفته تا تبریز، از سمرقند و بخارا گرفته تا اهواز پرسیده و از شما بخواهم که مرا در این کار راهنمایی و یاری کنید.

این کتاب مراحل چاپ آزمایشی را پشت سر گذاشته و قرار است که بصورت رایگان در دسترس هم میهنان بویژه جوانان پارسی زبان خارج از کشور و سازمان های مربوطه قرار گیرد.

چنانچه خواهان اطلاعات بیشتری در این باره باشید، با کمال میل تقدیم خواهد شد.
اهورامزد ایرانزمین را از دشمن، دروغ و خشکسالی نگاه دارد.
با امید به ایرانی آزاد و آباد،
سپاسگزار،

زاگرس آریان

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

مجله تایم و رهایی ایران


چند هفته گذاشته بسیاری از هم میهنان تلاش کردند با رای دادن به سایت تایم، عکس موسوی را به روی این مجله بیاورند...
هم میهنان گرامی،
اینقدر به این حرکت های بی فایده که تنها سبب سرگرم شدن ملت به کارهای بی نتیجه می شود ارزش ندهیم. گیریم که همه مجله تایم، از جلد مجله گرفته تا آخرین برگ آن در مورد ایران و موسوی نوشته شده است. که چی؟ چه چیزی را تغییر خواهد داد؟ ما را به کجا خواهد رساند؟ واقعیت این است که ما با این کارها تنها انرژی و توانایی خود را نابود می کنیم و بس. همین ها ما را به این بدبختی و بیچارگی انداختند و هنوز هم همه تلاش خود را به کار می گیرند تا این آفت را بر سر ملت ایران نگهدارند، آنوقت ما می خواهیم با امضای سایت آنها، توجه اشان را جلب کرده و با یاری آنها، خود و کشورمان را نجات دهیم؟ آخر ساده لوحی تا کجا؟
هم میهنان!
سوراخ دعا را گم کرده ایم! ما داریم روزبه روز از اهداف اصلی مان فاصله می گیریم و در یک سردرگمی گیج کننده گیر کرده ایم. دلمان را هم به این خوش کرده ایم که در رسانه هایی مانند بی بی سی و صدای آمریکا از جنش سبز سخن گفته شده و در اخبار کم و بیش چیزهایی از آن شنیده می شود.
دلیل این گمراهی روز افزون، دور شدن از اهداف ملی، دل بستن به نتیجه های کوتاه مدت، به کارگیری احساسات به جای خرد و دچار شدن به احساسات دروغین است.
تنها زمانی از این سردرگمی بیرون می آییم:
- که بدانیم چه می خواهیم.
-که بدانیم حکومت دینی از هر گونه اش، تنها بدبختی برایمان به ارمغان آورده و خواهد آورد.
-که بدانیم تنها باید روی پاهای خودمان بایستیم.
-که بدانیم چشمداشت از دیگران هم بی فایده و هم بیجا است.
-که بدانیم نه چپها، نه راستها، نه مجاهدین و نه کمونیستها، نه سلطنت طلب ها و نه جهان وطن ها هیچکدام نمی توانند میهن مان را آزاد کنند، بلکه سبب به هدر رفتن انرژی جوانان این کشور میشود.
-که بدانیم تنها راه رهایی، آگاهی دادن به ملت و آشنا کردن آنها به اهداف و اندیشه های گذشتگان و نیاکان این مرز و بوم و ایجاد حس میهن پرستی در آنها است.
- که بدانیم دین نیاکانمان، دین زرتشتی که بر پایه راستی گذشته شده است می تواند ما را از این منجلاب دروغ و ناراستی که میهن را فرا گرفته نجات دهد.
-که با تنبلی و دست روی دست گذاشتن هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.
-که بدانیم تنها برانداختن رژیم اسلامی کافی نیست، بلکه باید از هم اکنون بدانیم چه جایگزینی برای آن می خواهیم داشته باشیم.
-که بدانیم تنها یک حکومت غیر دینی که بر پایه دو اصل میهن پرستی و دمکراسی باشد می تواند ایران را از این بدبختی و پسماندگی نجات دهد.
تنها آن زمان است که می توانیم نیروهایمان را همسو کرده و با امید، انرژی و شادابی برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم.

به امید آن روز.
اهورامزدا ایرانزمین را از دشمن، دروغ و خشکسالی نگاه دارد