۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

چه کسی توهم دارد؟

مهرداد خوانساری
وابسته مطبوعاتی سفارت شاهنشاهی در لندن
نمی دانم تا کنون نیز برای شما پیش آمده است که از خود بپرسید چرا حکومت شاه با وجود آن همه امکاناتی که داشت، به این آسانی از میان رفت؟

سران و مدیران کشور که در آن زمان همه میهن پرست و میهن دوست بودند یا دستکم ادعای آن را داشتند، پس چرا این گونه میدان را خالی کرده و میهن را با مشکلاتش تنها گذاشتند؟ آیا این بدین معنی است که میهن پرستی و میهن دوستی هم نمی تواند درد این کشور را چاره کند؟ یا آنها آنگونه که ادعا می کردند میهن پرست و ملی گرا نبودند؟

اگر شما نیز دچار این گونه پرسشها شده اید سری به این لینک بزنید تا بیشتر دستگیرتان شود. مهرداد خوانساری وابسته مطبوعاتی سفارت شاهنشاهی در لندن در این نوشته، ضمن تعریف و تمجید از بی بی سی به عنوان یکی از معتبرترین شبکه های خبری جهان، زور میزند تا ثابت کند که این دستگاه سخن پراکنی دارای استقلال عملی بی نظیری است و دولت انگلستان قادر به دخالت در امور روزمره آن نبوده و نیست. ایشان به هر چیزی، از شاکی بودن مقامات انگلیسی گرفته تا گزارش درگیری های ایرلند چنگ زده اند، تا به ما بباورانند که بی بی سی استقلال کاری بی نظیری دارد و در مورد ایران و شورش ۲۲ بهمن بیطرفانه عمل کرده است.

وی در این نوشته شورش را در آورده و کسانی را که به " استقلال کاری بی نظیر" بی بی سی تردید دارند متوهم خوانده و دچار پارانویا می داند. جالب اینست که در همین نوشته می بینیم که جان دان، رئیس وقت بخش فارسی بی بی سی، نقش این دستگاه سخن پراکنی را در دو رویداد تاریخی مهم ایران معاصر، که هرکدام منجر به سقوط حکومت های رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی گردیده بودند، را برجسته و کارساز می خواند. یک زبانزد معروف است که می گوید: شاه می بخشد شاه قلی نمی بخشد!

کسی نیست به این آقا بگوید مگر انگلیسها دیوانه اند که بودجه هنگفتی را صرف یک بنگاه رادیو و تلویزیونی کنند و هیچ چشمداشتی هم از آن نداشته باشند. این که برخی از مقامات انگلیسی از بی بی سی شاکی بوده اند که دلیل نمی شود این بنگاه بیطرف است. هر کس نداند شما دیگر باید به خوبی از این آگاه باشید که در ساختار حکومتی بسیاری از کشورها، بویژه کشورهای غربی، سازمانهایی هستند که فرادولتی می باشند و آمدن و رفتن دولتها تاثیر چندانی بر شیوه کارکرد آنها ندارد. بی بی سی نمونه خوبی از این گونه سازمانها است. البته از دید یک انگلیسی، این که انگلستان این ابزار را برای پیشبرد اهدافش به کار می گیرد نه تنها هیچ ایرادی ندارد که نشانگر بالیاقت بودن سردمداران این کشور می باشد. این گونه ابتکارات را دیگر کشورها نیز انجام می دهند. سخن در این نیست.

سخن در این است که زمانی که حکومت ایران و شخص شاه از تبلیغات هدفدار بی بی سی ناخشنود بوده و تصمیم گرفته می شود که در برابر آن کاری انجام دهند، شخصی را مامور این کار می کنند که تا پیش از آن در انستيتوی بين المللی امور استراتژیکی لندن ( IISS ) به تحقيق پيرامون مسائل امنيتی در منطقه خليج فارس مشغول بوده است. یعنی همانجایی که بخشی از برنامه ایجاد انقلاب در ایران و چگونگی پیشبرد و هدایت آن ریخته می شد! برای آگاهی بیشتر پیرامون IISS می توانید در اینترنت جستجو کنید ولی بطور کوتاه IISS یک مرکز پژوهشی در زمينه مسائل جهانی است که به کشمکشھای نظامی-سياسی می بردازد و وابسته به سرویسھای اطلاعاتی امنيتی انگلستان می باشد.

یک لحظه پیش خود تصور کنید، کسی را برای کنترل بی بی سی برگزیده بودند که حتی پس از سی سال و این همه نوشته در مورد نقش بی بی سی در انقلاب ایران، هنوز بر این باور است که این بنگاه سخن پراکنی " استقلال کاری بی نظیر" دارد و بیطرفانه گزارش می دهد. چنین کسی شایستگی چنان پستی را نداشت و ندارد. نه او و نه کسی که او را انتخاب کرد. این دیگر اشتباه نیست، خیانت است. خیانتی که سبب بدبختی و سیاهروزی ملت ایران گشت. تازه این بخش آشکار ماجراست. خدا می داند در پنهان چه خیانتهایی به کشور کرده اند. شگفت آور نیست که حکومت شاه این گونه آسان از هم پاشید. حکومتی که بدنه اش را کسانی تشکیل دهند که هیچ بویی از میهن پرستی نبرده باشند سرانجامی بهتر از این نخواهد داشت.

آقای خوانساری، زمانی که در روزنامه ها، عکسهای ایران ویران شده را می بینید، زمانی که در اخبار، پناهندگان آواره ایرانی را با لبهای دوخته تماشا می کنید، زمانی که پیکر خون آلود جوانان ایرانی را در اینترنت نگاه می کنید، زمانی که از رادیو اخبار ناگوار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از ایران می شنوید، برای یک لحظه هم که شده به دستهایتان بنگرید و با خود بیاندیشید که این دستها چقدر خطا کردند.

آقای خوانساری، نسل جوان ایران نسل سی سال پیش نیست که شما بخواهید به سادگی آنها را به توهم متهم کنید. بهتر است از شجاعت کسانی مانند اردشیر زاهدی و مهدی خانبابا تهرانی یاد گرفته و از ملت ایران پوزش بخواهید. وگرنه نامتان در تاریخ ایران همردیف کسانی خواهد شد که در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ شاه را به دستور بیگانگان درون هواپیما نشاندند و اکنون در اروپا سرگرم نوشتن خاطرات ساختگی خود هستند. آنها نمی دانند که حقیقت برای همیشه پنهان نخواهد ماند. سرانجام روزی اسناد خیانت ننگین خائنین به ملت ایران رو خواهند شد. چه بهتر که همین امروز حساب خود را پاک کنید.

آقای خوانساری، سی سال پیش به ما نگفتید چه باید بکنیم، دستکم امروز صادقانه بنویسید چه کرده اید، تا بدانیم چه نباید بکنیم!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Che kasi tavahhom dārad?

Mehrdād Khānsāri, vābasteye
matbuātiye sefārate Shāhanshāhi dar Landan
Namidānam tā konun niz barāye shomā pish āmade ast ke az khod beporsid cherā hokumate Shāh bā vojude ān hame emkānāti ke dāsht, be in āsāni az miān raft.

Sarān va modirāne keshvar ke dar ān zamān hame mihanparast va mihandust budand yā dastekam eddaāye ān rādāshtand, pas cherā in gune meydān rā khāli karde va mihan rā bā moshkelātash tanhā gozāshtand? Āyā in bedin maani ast ke mihanparasti va mihandusti ham namitavānad darde in keshvar rā chāre konad? Yā ānhā ān gune ke eddaā mikardand mihanparast va melligarā nabudand?

Agar shomā niz dochāre in gune porseshhā shodeid sari be in link bezanid tā bishtar dastgiretān shavad. Mehrdād Khānsāri vābasteye matbuātiye sefārate Shāhanshāhi dar Landan, dar in neveshte, zemne taarif va tamjid az BBC be onvāne yeki az motabartarin shabakehāye khabariye jahān, zur mizand tā sābet konad ke in dastgāhe sokhanparākani dārāye estqlāle amaliye binaziri ast va doulate Engelestān qāder be dekhālat dar omure ruzmarreye ān nabude va nist. Ishān be har chizi, az shāki budane maqāmāte Engelisi gerefte tā gozāreshe dargirihāye Irland chang zadeand, tā be mā bebāvarānand ke BBC estqlāle kāriye binaziri dārad va dar mourede Irān va shureshe 22 Bahman bitarafāne amal karde ast.

Vey dar in neveshte shurash rā darāvarde va kasāni rā ke be "esteqlāle kāriye binazire" BBC tardid dārand motavahhem khānde va dochāre pārānoyā midānad. Jāleb in ast ke dar hamin neveshte mibinim ke raise vaqte bakhshe fārsiye BBC, naqshe in dastgāhe sokhanparākani rā dar do ruydāde tārikhiye moheme Irāne moāser, ke har kodām monjar be soqute hokumathāye Rezā Shāh va Mohammadrezā Shāh Pahlavi gardide budand, rā barjaste va kārsāz mikhānad. Yek zabānzade maaruf ast ke miguyad: Shāh mibakhshad, Shāhqoli namibakhshad!

Kasi nist be in āqā beguyad magar Engelisihā divāneand ke budjeye hangofti rā sarfe yek bongāhe rādio va televizioni konand va hich chashmdāshti ham az ān nadāshte bāshand. In ke barkhi az maqāmāte Engelisi az BBC shāki budeand ke dalil namishavad in bongāh bitaraf ast. Har kas nadānad shomā digar bāyad be khubi az in āgāh bāshid ke dar sākhtāre hokumatiye besyāri az keshvarhā, beviĵe keshvarhāye gharbi, sāzmānhāyi hastand ke farādoulati mibāshand va āmadan va raftane doulathā taasire chandāni bar shiveye kārkarde ānhā nadārad. BBC nemuneye khubi az in gune sāzmānhā ast. Albatte az dide yek Engelisi, in ke Engelestān in abzār rā barāye pishborde ahdāfash be kār migirad na tanhā hich irādi nadārad ke neshāngare bāliāqat budane sardamdārāne in keshvar mibāshad. In gune ebtekārāt rā digar keshvarhā niz anjām dādeand. Sokhan dar in nist.

Sokhan dar in ast ke zamāni ke hokumate Irān va shakhse Shāh az tablighāte hadafdāre BBC nākhoshnud bude va tasmim gerefte mishavad ke dar barābare ān kāri anjām dahand, shakhsi rā maamure in kār mikonand ke tā pish az ān dar anestituye beynalmelaliye omure estrātĵikiye Landan (IISS) be tahqiq pirāmune masāele amniyati dar Khalije Fārs mashghul bude ast. Yaani hamān jāyi ke bakhshi az barnāmeye ijāde enqelāb dar Irān va chegunegiye pishbord va hedāyate ān rikhte mishod! Barāye āgāhiye bishtar pirāmune IISS mitavānid dar internet jostoju konid vali betoure kutāh IISS yek markaze peĵuheshi dar zamineye masāele jahāni ast ke be keshmakeshhāye nezāmi-siāsi mipardāzad va vābaste be servishāye ettelaati amniyatiye Engelestān mibāshad.

Yek lahze pishe khod tasawor konid, kasi rā barāye kontorole BBC brgozide budand ke hattā pas az si sāl va in hame neveshte dar mourede naqshe BBC dar enqelābe Irān, hanuz bar in bāvar ast ke in bongāhe sokhanparākani "estqlāle kāriye binazir" dārad va bitarafāne gozāresh midahad! Chonin kasi shāyestegiye chonān posti rā nadāsht va nadārad. Na u va na kasi ke u rā entekhāb kard. In digar eshtebāh nist, khiānat ast. Khiānati ke sababe badbakhti va siāhruziye mellate Irān gasht. Tāze in bakhshe āshkāre mājarāst. Khodā midānad dar penhān che khiānathāyi be keshvar kardeand. Shegeftāvar nist ke hokumate Shāh in gune āsān az ham pāshid. Hokumati ke badaneash rā kasāni tashkil dahand ke hich buyi az mihanparasti nabrde bāshand, saranjāmi behtar az in nakhāhad dāsht.

Āqāye Khānsāri, zamāni ke dar ruznāmehā, akshāye Irāne virān shode rā mibinid, zamāni ke dar akhbār, panāhandegāne āvāreye Irāni rā bā labhāye dukhte tamāshā mikonid, zamāni ke peykare khunālude javānāne Irāni rā dar internet negāh mikonid, zamāni ke az rādio, akhbāre nāgovāre siāsi, eqtesādi va ejtemāyi az Irān mishenavid, barāye yek lahze ham ke shode be dasthāyetān bengarid va bā khod biandishid ke in dasthā cheqadr khatā kardand.

Aqāye Khānsāri, nasle javāne Irān, nasle si sāle pish nist ke shomā bekhāhid be sādegi ānhā rā be tavahhom mottaham konid.

Behtar ast az shojāate kasāni mānande Ardeshir Zāhedi va Mehdi Khānbābā Tehrāni yād gerefte va az mellate Irān puzesh bekhāhid. Vagarna nāmetān dar tārikhe Irān hamradife kasāni khāhad shod ke dar 26 Deymāhe 1357 Shāh rā be dasture bigānegān darune havāpeymā neshāndand va aknun dar Urupā sargarme neveshtane khāterāte sākhtegiye khod hastand. Ānhā namidānand ke haqiqat barāye hamishe penhān nakhāhad mānd. Saranjām ruzi asnāde khiānate nangine khāenine be mellate Irān ru khāhand shod. Che behtare ke hamin emruz hesābe khod rā pāk konid.

Āqāye Khānsāri, si sāle pish be mā nagoftid che BĀYAD bekonim, dastekam emruz sādeqāne benevisid che kardeid, tā bedānim che NABĀYAD bekonim!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

آخرین کسی که می رود، چراغ را نیز خاموش کند

شاه و شهبانو به هنگام رفتن از ایران
در ۲۶ دی ۱۳۵۷
می گویند در ترمینال خروجی فرودگاهی در اسرائیل تابلوی بزرگی آویزان کرده بودند که این جمله بر آن نقش بسته بود: " آخرین کسی که می رود، چراغ را نیز خاموش کند! "

با این کار مسولان اسرائیلی می خواستند شهروندانی را که در آن سالها، کشور را به قصد مهاجرت ترک می کردند مخاطب قرار دهند.

این نوشته، شرایط کنونی میهنمان، ایران را نیز به بهترین شکل بیان می کند.

بدون تردید کوچ میلیونی ایرانیان و موج مهاجرت پس از انقلاب یکی از شوم ترین پیامدهای این رویداد ناگوار در تاریخ این سرزمین بوده است.

سرآغاز بدبختی و سیاهروزی ایرانیان نه ۱۵ خرداد ۱۳۴۱ و نه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ بلکه ۲۶ دی ۱۳۵۷ بود که شاه میهن پرست ولی بیمار ایران، پای بر پلکان هواپیما گذاشتند تا برای "چند ماه" از ایران خارج شوند.

هرچند که بیماری شاه در تصمیم گیری های او در این دوران حساس تاریخی تاثیر بسیاری داشته است، ولی بدون تردید مزدوران و کارگزاران کشورهای بیگانه که تا درونی ترین هسته های دستگاه حکومت راه یافته بودند نقش اصلی را در این اشتباه بزرگ تاریخی بازی کردند. آنها بخوبی می دانستند که رفتن شاه از ایران سبب از هم پاشیدگی سیستم خواهد شد، با این وجود بر این کار پافشاری کرده و شاه را زیر فشار گذاشتند. انگار که مقدمات و زمینه این کار را از پیش چیده بودند و همه چیز را برای دوران پس از خروج شاه از ایران، آماده کرده بودند.

در این سوی مرز، آخوندهای تازه به دوران رسیده، نخبگان و سرمایه داران دردسر ساز را فراری می دادند و در آن سوی مرزها، کشورهای میزبان، از این که یک شبه به این همه نیروی کارآزموده و سرمایه های باد آورده دست یافته اند در پوست خود نمی گنجیدند. به همین دلیل نیز بود که حاضر بودند هر گونه همکاری و کمکی را نسبت به تشکیلات تازه به قدرت رسیده انجام دهند. گویی که هر دو سوی این داستان، سناریویی از پیش آماده داشتند و آن را ماهرانه بازی می کردند!

همان گروهی که در برابر رضا شاه بزرگ ایستادند و نگذاشتند که او سیستم حکومتی ایران را به جمهوری تغییر دهد و با ادامه سیستم سلطنتی، کشور را آسیب پذیر نمودند، اینک دو پا را در یک کفش کرده و می گفتند که تنها چاره کار، رفتن شاه از ایران است. همان چیزی که بیگانگان به آنها دیکته کرده بودند.

شواهد بسیاری نشان می دهند که شاه میهن پرست، هیچ گونه تمایلی به رفتن از ایران نداشتند و در واقع این نیروهای فشار بودند که او را مجبور به خروج از کشور نمودند. (+ ،+) سرانجام روزی اسناد این خیانتها رو خواهند شد و ملت ایران خواهد دید که چگونه پیرامونیان شاه، به او و به ملت ایران خیانت کرده و سبب ویرانی و سیاهروزی ایران گشتند.

رفتن شاه از ایران، سراغاز یکی ازتاریکترین بخش های تاریخ این کشور است. تاریک از این جهت که نخبگان و سرمایه داران ایرانی، گروه گروه، کشور خود را ترک کرده و مام میهن را در برابر مشکلات تنها گذاشتند. در فرودگاهها، بنادر و مرزهای زمینی هزاران ایرانی دیده می شدند که تنها یک هدف داشتند و آن فرار از ایران بود.

در میان آنها از هر طبقه ای دیده می شد: مهندس، دکتر، استاد دانشگاه، روزنامه نگار، نقشه بردار، متخصص الکترونیک هواپیما ، هنرمند، پژوهشگر، کارشناس کشاورزی، چترباز هوابرد، هنر پیشه، تکاور نیروی دریایی، خواننده، خلبان نیروی هوایی، کارخانه دار، همافر، کارشناس نیروگاه اتمی، جراح، کاردان شیلات، استاندار، کارشناس برنامه و بودجه، دندانپزشک، گوینده رادیو، شهردار، رییس فردگاه، کارشانس نفت، نویسنده کتابهای کودکان، غواص، کارشناس کشت و صنعت، مترجم، فیلمبردار، پژوهشگر صنعت گاز، مدیر اداره، کارشناس سازمان آب، ورزشکار، وکیل دادگاه، متخصص پرورش اسب، نماینده مجلس، رئیس دبیرستان، کارشناس پرورش گل و گیاه، رییس چاپخانه، فرمانده ارتش، پلیس، وزیر، وکیل و ... و به بیان دیگر، همه آنهایی که یک کشور را سرپا نگاه می دارند!

براستی که زمانه ای غریب و شگفت انگیز بود. گویی که اهریمن ناپاک، خرد را از ایرانیان گرفته و آنها را با دست خود خوار کرده بود.

در این سوی مرز، آخوندهای تازه به دوران رسیده، نخبگان و سرمایه داران دردسر ساز را فراری می دادند و در آن سوی مرزها، کشورهای میزبان، از این که یک شبه به این همه نیروی کارآزموده و سرمایه های باد آورده دست یافته اند در پوست خود نمی گنجیدند. به همین دلیل نیز بود که حاضر بودند هر گونه همکاری و کمکی را نسبت به تشکیلات تازه به قدرت رسیده انجام دهند. گویی که هر دو سوی این داستان، سناریویی از پیش آماده داشتند و آن را ماهرانه بازی می کردند!

در کمتر نمونه ای از تاریخ می توان یافت که کشوری این گونه ناگهانی و به یکباره، بخش بزرگی از نخبگان خود را از دست دهد.

از آن روزهای سخت، سالهاست که می گذرد ولی نتایج این اشتباه تاریخی هنوز بر دوش میهنمان سنگینی می کند. ایرانیان خارج از کشور، اینک پس از سی سال تجربه زندگی در بهشت دروغین، اندک اندک به این نتجه می رسند که این "بهشت"، نه از آن آنهاست و نه روزی از آن آنها خواهد شد.

آنها در یافته اند که همه آن بازیها، دروغی بزرگ، بیش نبودند. همه آن دعواها، در واقع بر سر لحاف ملا نصرالدینی بود که سرانجام از آنها گرفتند و آنها را آواره این کشور و آن کشور کردند.

هم میهن گرامی،
زمان آن رسیده است که بدانیم تنها زمانی می توانیم در آینده کشورمان نقشی داشته باشیم که در درون کشور زندگی کنیم. زمانی می توانیم به آینده میهنمان امیدوار باشیم که خود نخستین گام را برداشته و به کشور برگردیم.

نزدیک به پنج میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی می کنند. تنها، همین بودن این هم میهنان در کشور می تواند فضای سیاسی و اجتماعی ایران را به یکباره دگرگون سازد. این نخستین گام، هرچند بزرگ و سخت به نظر می رسد ولی اگر بخواهیم می توانیم آن را عملی کنیم. باید همین امروز دست به کار شد و با هماندیشی دیگر اعضای خانواده برای بازگشت به میهن برنامه ریخت.

وگر نه با ادامه روند کنونی باید گفت: آخرین کسی که می رود، چراغ را نیز خاموش کند!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

Ākherin kasi ke miravad,
cherāgh rā niz khāmush konad!

Shāh va Shahbānu be hangāme raftan
az Irān dar 26 Dey 1357
Miguyand dar termināle khorujiye forudgāhi dar Esrāil tāblouye bozorgi āvizān karde budand ke in jomle bar ān naqsh baste bud: “Ākherin kasi ke miravad, cherāgh rā niz khāmush konad!”

Bā in kār masuulāne Esrāili mikhāstand shahrvandāni rā ke dar ān sālhā, keshvar rā be qasde mohājerat tark mikardand, mokhātab qarār dahand.

In neveshte, sharāyete konuniye mihanemān, Irān rā niz be behtarin shekl bayān mikonad.

Bedune tardid kuche milioniye Irāniān va mouje mohājerat pas az enqelāb, yeki az shumtarin peyāmadhāye in ruydāde nāgovār dar tārikhe in sarzamin bude ast.

Sarāghāze badbakhti va siāhruziye Irāniān na 15 Khordād 1341 va na 17 Shahrivar 1357 balke 26 Dey 1357 bud ke Shāhe mihanparast vali bimāre Irān, pāy bar pellekāne havāpeymā gozāshtand tā barāye "chand māh" az Irān khārej shavand.

Harchand ke bimāriye Shāh dar tasmimgirihāye u dar in dourāne hassāse tārikhi taasire besyāri dāshte ast, vali bedune tardid mozdurān va kārgozārāne keshvarhāye bigāne ke tā darunitarin hastehāye dastgāhe hokumat rāh yāfte budand, naqshe asli rā dar in eshtebāhe bozorge tārikhi bāzi kardand. Ānhā be khubi midānestand ke raftane Shāh az Irān sababe az ham pāshidegiye sistem khāhad shod, bā in vojud bar in kār pāfeshāri karde va Shāh rā zire feshār gozāshtand. Engār ke moqaddamāt va zamineye in kār rā az pish chide budand va hame chiz rā barāye dourāne pas az khoruje Shāh az Irān , āmāde karde budand.

Dar in suye marz, ākhundhāye tāze be dourān reside, nokhbegān va sarmāyedārāne dardesarsāz rā farāri midādand va dar ān suye marzhā, keshvarhāye mizbānān, az in ke yekshabe be inhame niruye kār āzmude va sarmāyehāye bād āvarde dast yāfteand dar puste khod namigonjidand. Be hamin dalil niz buda ke hāzer budand har gune hamkāri va komaki rā nesbat be tashkilāte tāze be qodrat reside anjām dahand. Guyi ke har do suye in dāstān, senārioyi az pish āmāde dāshtand va ān rā māherāne bāzi mikardand!

Hamān goruhi ke dar barābare RezāShāhe bozorg istādand va nagozāshtand ke u sisteme hokumatiye Irān rā be jomhuri taghyir dahad va bā edāmeye sisteme saltanati, keshvar rā āsibpazir nemudand, inak do pā rā dar yek kafsh karde va migoftand ke tanhā chāreye kār, raftane Shāh az Irān ast. Hamān chizi ke bigānegān be ānhā dikte karde budand.

Shavāhede besyāri neshān midahand ke Shāhe mihanparast, hich gune tamāyoli be raftan az Irān nadāshtand va dar vāqe in niruhāye feshār budand ke u rā majbur be khoruj az keshvar nemudand. (+، +) Saranjām ruzi asnāde in khiānathā ru khāhand shod va mellate Irān khāhad did ke chegune pirāmuniāne Shāh, be u va mellate Irān khiānat karde va sababe virāni va siāhruziye Irān gashtand.

Raftane shāh az Irān, sarāghāze yeki az tāriktarin bakhshhāye tārikhe in keshvar ast. Tārik az in jahat ke nokhbegān va sarmāyedārāne Irāni, goruh goruh, keshvare khod rā tark karde va māme mihan rā dar barābare moshkelāt tanhā gozāshtand. Dar forudgāhhā, banāder va marzhāye zamini hezārān Irāni dide mishodand ke tanhā yek hadaf dāshtand va ān farār az Irān bud.

Dar miāne ānhā az har tabaqeyi dide mishod: mohandes, doktor, ostāde dāneshgāh, ruznāmenegār, naqshebardār, motakhassese elektronike havāpeymā, honarmand, peĵuheshgar, kārshenāse keshāvarzi, chatrbāze havābord, honarpishe, takāvare niruye daryāyi, khānande, khalabāne niruye havāyi, kārkhānedār, homāfar, kārshenāse nirugāhe atomi, jarrāh, kārdāne shilāt, ostāndār, kārshenāse barnāme va budje, dandānpezeshk, guyandeye rādio, shahrdār, raise forudgāh, kārshenāse naft, nevisandeye ketābhāye kudakān, ghawās, kārshenāse kesht va sanaat, motarjem, filmbardār, peĵuheshgare sanaate gāz, modire edāre, kārshenāse sāzmāne āb, varzeshkār, vakile dādgāh, motakhassese parvareshe asb, namāyandeye majles, raise dabirestān, kārshenāse parvareshe gol va giāh, raise chāpkhāne, farmāndehe artesh, polis, vazir, vakil va … va be bayāne digar, hameye ānhāyi ke yek keshvar rā sare pā negāh midārand!

Be rāsti ke zamāneyi gharib va shegeftangiz bud. Guyi ke ahrimane nāpāk, kherad rā az Irāniān gerefte va ānhā rā bā daste khod khār karde bud.

Dar in suye marz, ākhundhāye tāze be dourān reside, nokhbegān va sarmāyedārāne dardesarsāz rā farāri midādand va dar ān suye marzhā, keshvarhāye mizbānān, az in ke yekshabe be inhame niruye kār āzmude va sarmāyehāye bād āvarde dast yāfteand dar puste khod namigonjidand. Be hamin dalil niz buda ke hāzer budand har gune hamkāri va komaki rā nesbat be tashkilāte tāze be qodrat reside anjām dahand. Guyi ke har do suye in dāstān, senārioyi az pish āmāde dāshtand va ān rā māherāne bāzi mikardand!

Dar kamtar nemuneyi az tārikh mitavān yāft ke keshvari in gune nāgahāni va be yekbāre, bakhshe bozorgi az nokhbegāne khod rā az dast dahad.

Az ān ruzhāye skakht, sālhāst ke migozarad vali natāyeje in eshtebāhe tārikhi hanuz bar dushe mihanemān sangini mikonad. Irāniāne khārej az keshvar, inak pas az si sāl tajrobeye zendegi dar beheshte dorughin, andak andak be in natije mirasand ke in "behesht", na az āne ānhāst va na ruzi az āne ānhā khāhad shod.

Ānhā daryāfteand ke hameye ān bāzihā, dorughi bozorg bish nabudand. Hameye ān daavāhā dar vāqe bar sare lehāfe Mollā Nasroddini bud ke saranjām az ānhāgereftand va ānhā rā āvāreye in keshvar va ān keshvar kardand. yek dorugh bozorg bude ast.

Hammihane gerāmi,
Zamāne ān raside ast ke bedānim tanhā zamāni mitavānim dar āyandeye keshvaremān naghshi dāshte bāshim ke dar darune keshvar zendegi konim. Zamāni mitavānim be āyandeye mihanemān omidvār bāshim ke khod nokhostin gām rā bardāshte va be keshvar bargardim.

Nazdik be panj milion Irāni dar khārej az keshvar zendegi mikonand. Tanhā, hamin budane in hammihanān dar keshvar mitavānad fazāye siāsi va ejtemāyiye Irān rā be yekbāre degargun sāzad. In nokhostin gām harchand bozorg va sakht be nazar mirasad vali agar bekhāhim mitavānim ān rā amali konim. Bāyad hamin emruz dast be kār shod va bā hamandishiye digar aazāye khānevāde barāye bargasht be mihan barnāme rikht.

Vagarna bā edāmeye ravande konuni bāyad goft: Ākherin kasi ke miravad, cherāgh rā niz khāmush konad!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

______________________________

۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

تیشه به ریشه خود نزنیم

صحنه دلخراش کشته شدن
مردی به دست همسرش در خیابان
چندی پیش در اخبار آمده بود که جوانی در یکی از کشورهای اروپایی، مادرش را به گونه ای دلخراش کشته و پوست او را با حوصله و دقت بسیار از بدنش جدا کرده بود. این جوان که گویا از بیماری روانی رنج می برده پوست مادرش را به گونه ای ناخوشایند در خیابان به دنبال خود می کشیده است. این خبر بسیار کوتاه نوشته شده و هیچگونه عکسی، نه از آن که کشته شده بود و نه از آن که کشته بود، آن را همراهی نمی کرد

چندی پیش زنی در یکی از شهرهای ایران، شوهرش را به گونه ای دلخراش در خیابان کشت. فیلم این خبر که در یوتیوب گذاشته شده بود بینندگان بسیاری از درون و بیرون از کشور داشت. هیچ توضیحی در باره انگیزه این زن و یا این که این مرد معتاد بوده یا نه، و حتی زمان و مکان رویداد داده نشده بود. در بخشی از فیلم به روشنی دیده می شد که زن پس از هر بار نفس کشیدن شوهرش، با کارد ضربه ای به قلب یا گردن او می زد. نخستین احساسی که پس از دیدن این فیلم به آدمی دست می دهد آمیزه ای است از احساس چندش آور بی ارزش بودن جان آدمی و احساس بی امنیتی و ناامیدی نسبت به دیگر آدمها. بویژه اینکه حاضرین در صحنه به گونه ای شگفت انگیز، خونسردانه مرگ آدمی دیگر را نگاه کرده و کاری انجام نمی دهند. چندش آور ترین بخش فیلم، زمانی است که نیروهای پلیس با دیدن کارد در دست زن، پس رفته و تنها به نگاه کردن اکتفا می کنند

با گذاشتن این دو خبر در کنار یکدیگر، به آسانی می توان تفاوت برخورد ما و دیگران، با پدیده هایی از این دست را دید. در حالی که دیگران می کوشند با ریشه یابی ناهنجاریها و بکار گیری آن در حل این گونه مشکلات با دیدی سازنده رویدادها را تجزیه و تحلیل کنند، ما بدون اینکه به نتایج کارمان بیاندیشیم، این گونه اخبار را با آب و تاب فراوان در رسانه های همگانی قرار داده و دلمان خوش است که داریم افشاگری می کنیم. بدون آنکه حتی از خود بپرسیم چه چیزی و چه کسی را می خواهیم افشا کنیم

مگر نه این است که با پخش این گونه فیلمها، اندک آبرویی که برای ایران و ایرانی به جا مانده است نیز از دست می رود؟ یا فکر می کنید که حکومت اسلامی با این "افشگریها" خجالت کشیده و دست از جنایت بر می دارد؟ آیا می پندارید کسانی مانند خامنه ای، رفسنجانی، یزدی، جنتی و آخوندهایی از این دست، از این که مردم دنیا، ملت ایران را به چشم وحشی و جنایتکار نگاه کنند نگران می شوند؟ کدام یک از این گونه فیلمها تا کنون توانسته است مشکلات ما را برطرف کند؟

با این گونه فیلمها، تنها چهره زشت و نادرستی از میهن وملتمان به دنیا نشان داده و نام ایران و ایرانی را در ذهن آنها با خشونت، جنایت و وحشیگری مترادف می سازیم. چیزی که دشمنان ما سالانه میلیونها ریال و درهم هزینه آن می کنند

هم میهنان گرامی،
هیچ به این اندیشیده اید که این گونه فیلمها چه اثرات بدی بر جای خواهند گذاشت؟ هیچ به این اندیشیده اید که در آینده چقدر باید وقت و هزینه بگذاریم تا بتوانیم این برداشت بد را از ذهن مردم دنیا پاک کنیم؟

این گونه فیلم ها تنها نتایج منفی در بر دارند و نه تنها نام ایران و ایرانی را در دنیا خرابتر می کنند بلکه ملت را نیز افسرده کرده و ناامیدتر می سازند.

هر چند در ایران اسلام زده، این گونه جنایات فراگیر شده و همه روزه رخ می دهد ولی در دیگر کشور ها نیز این گونه ناهنجاریها پیش می آید. تفاوت اینجاست که آنها هوشمندانه با آن برخورد کرده و از آن درس می گیرند ولی ما با پخش سراسری آن نه تنها نتیجه مثبتی از آن نمی گیریم بلکه ملتمان را نیز با این گونه فیلمهای ناگوار ناامید تر کرده و از نظر روانی فلج می سازیم.

این درست همان چیزی است که حکومت پلید اسلامی می خواهد. این یکی از ترفندهای اسلام است که با جلوگیری از شادی و خنده ملت، آنها را ناامید کرده و از نظر روانی به زیر سلطه خود می گیرد. هیچ به این اندیشیده اید که چرا در اسلام اینهمه روز عزا و سوگواری وجود دارد؟ هم میهنان گرامی بیایید از گذاشتن این گونه فیلمها در اینترنت خودداری کرده و بیش از این تیشه به ریشه خود نزنیم

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

TISHE BE RISHEYE KHOD NAZANIM!

Sahneye delkharāshe koshte shodane
mardi be daste hamsarash dar khiābān
Chandi pish dar akhbār āmade bud ke javāni dar yeki az keshvarhāye Urupāyi, mādarash rā be guneyi delkharāsh koshte va puste u rā bā housale va deqqate besyār az badanash jodā karde bud. In javān ke guyā az bimāriye ravāni ranj miborde, puste mādarash rā be guneyi nākhoshāyand dar khiābān be donbāle khod mikeshide ast. In khabar besyār kutāh neveshte shode va hich gune aksi, na az ān ke koshte shode bud va na az ān ke koshte bud, ān rā hamrāhi namikard.

Chandi pish zani dar yeki az shahrhāye Irān, shouharash rā be guneyi delkharāsh dar khiābān kosht. Filme in khabar ke dar YouTube gozāshte shode bud, binandegāne besyāri az darun va birun az keshvar dāsht. Hich touzihi dar bāreye angizeye in zan va yā in ke in mard motād bude yā na, va hattā zamān va makāne ruydād dāde nashode bud. Dar bakhshi az film be roushani dide mishod ke zan pas az har bār nafas keshidane shouharash, bā kārd zarbeyi be qalb yā gardane u mizad.

Nokhostin ehsāsi ke pas az didane in film be ādami dast midahad, āmizeyi ast az ehsāse chendeshāvare biarzesh budane jāne ādami va ehsāse biamniyati va nāomidi nesbat be digar ādamhā. Beviĵe in ke hāzerin dar sahne be guneyi shegeftangiz, khunsardāne marge ādami digar rā negāh karde va kāri anjām namidahand. Chendeshāvartarin bakhshe film zamāni ast ke niruhāye polis bā didane kārd dar daste zan, pas rafte va tanhā be negāh kardan ektefā mikonand.

Bā gozāshtane in do khabar dar kenāre yekdigar, be āsāni mitavān tafāvote barkhorde mā va digarān, bā padidehāyi az in dast rā did. Dar hāli ke digarān mikushand bā risheyābiye nāhanjārijā va bekārgiriye ān dar halle in gune moshkelāt, bā didi sāzande ruydādhā rā tajziye va tahlil konand, mā bedune in ke be natāyeje kāremān biandishim, in gune akhbār rā bā ābotābe farāvān dar resānehāye hamegāni qarār dāde va delemān khosh ast ke dārim efshāgari mikonim. Bedune ān ke hattā az khod beporsim che chizi va che kasi rā mikhāhim efshā konim!

Magar na in ast ke bā pakhshe in gune filmhā, andak āberuyi ke barāye Irān va Irāni bejā mānde ast niz az dast miravad? Yā fekr mikonid ke hokumate Eslāmi bā in gune "efshāgarihā" khejālat keshide va dast az jenāyat barmidārad? Āyā mipendārid kasāni mānande Khāmeneyi, Rafsanjāni, Yazdi, Jannati va ākhundhāyi az in dast, az in ke mardome donyā mellate Irān rā be chashme vahshi va jenāyatkār negāh konand negarān mishavand? Kodām yel az in gune filmhā tā konun tavāneste ast moshkelāte mā rā bartaraf kond?

Bā in gune filmhā tanhā chehreye zesht va nādorosti az mihan va mellatemān be donyā neshān dāde va nāme Irān va Irāni rā dar zehne ānhā bā khoshunat, jenāyat va vahshigari motarādef misāzim. Chizi ke doshmanāne mā sālāne milionhā Riāl va Derham hazineye ān mikonand.

Hammihanāne gerāmi, hich be in andishideid ke in gune filmhā che asarāte badi bar jāy khāhand gozāsht? Hich be in andishideid ke dar āyande cheqadr bāyad vaqt va hazine begozārim tā betavānim in bardāshte bad rā az zehne mardome donyā pāk konim?

In gune filmhā tanhā natāyeje manfi dar bar dārand va na tanhā nāme Irān va Irāni rā dar donyā kharābtar mikonand balke mellat rā niz afsorde karde va nāomidtar misāzand.

Harchand dar Irāne Eslām zade, in gune jenāyāt farāgir shode va hameruze rokh midahad vali dar digar keshvarhā niz in gune nāhanjārihā pish miāyad. Tafāvot injāst ke ānhā hushmandāne bā ān barkhord karde va az ān dars migirand, vali mā bā pakhshe sarāsariye ān, na tanhā natijeye mosbati az ān namigirim balke mellatemān rā niz bā in gune filmhāye nāgovār, nāomidtar karde va az nazare ravāni falaj misāzim.

In dorost hamān chizi ast ke hokumate palide Eslāmi mikhāhad. In yeki az tarfandhāye Eslām ast ke bā jelougiri az shādi va khandeye mellat, ānhā rā nāomid karde va az nazare ravāni be zire solteye khod migirad. Hich be in andishideid ke cherā dar Eslām inhame ruze azā va sugvāri vojud dārad?

Hammihanāne gerāmi, biāyid az gozāshtane in gune filmhā dar internet khoddāri karde va bish az in tishe be risheye khod nazanim!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!