۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

چه کسی توهم دارد؟

مهرداد خوانساری
وابسته مطبوعاتی سفارت شاهنشاهی در لندن
نمی دانم تا کنون نیز برای شما پیش آمده است که از خود بپرسید چرا حکومت شاه با وجود آن همه امکاناتی که داشت، به این آسانی از میان رفت؟

سران و مدیران کشور که در آن زمان همه میهن پرست و میهن دوست بودند یا دستکم ادعای آن را داشتند، پس چرا این گونه میدان را خالی کرده و میهن را با مشکلاتش تنها گذاشتند؟ آیا این بدین معنی است که میهن پرستی و میهن دوستی هم نمی تواند درد این کشور را چاره کند؟ یا آنها آنگونه که ادعا می کردند میهن پرست و ملی گرا نبودند؟

اگر شما نیز دچار این گونه پرسشها شده اید سری به این لینک بزنید تا بیشتر دستگیرتان شود. مهرداد خوانساری وابسته مطبوعاتی سفارت شاهنشاهی در لندن در این نوشته، ضمن تعریف و تمجید از بی بی سی به عنوان یکی از معتبرترین شبکه های خبری جهان، زور میزند تا ثابت کند که این دستگاه سخن پراکنی دارای استقلال عملی بی نظیری است و دولت انگلستان قادر به دخالت در امور روزمره آن نبوده و نیست. ایشان به هر چیزی، از شاکی بودن مقامات انگلیسی گرفته تا گزارش درگیری های ایرلند چنگ زده اند، تا به ما بباورانند که بی بی سی استقلال کاری بی نظیری دارد و در مورد ایران و شورش ۲۲ بهمن بیطرفانه عمل کرده است.

وی در این نوشته شورش را در آورده و کسانی را که به " استقلال کاری بی نظیر" بی بی سی تردید دارند متوهم خوانده و دچار پارانویا می داند. جالب اینست که در همین نوشته می بینیم که جان دان، رئیس وقت بخش فارسی بی بی سی، نقش این دستگاه سخن پراکنی را در دو رویداد تاریخی مهم ایران معاصر، که هرکدام منجر به سقوط حکومت های رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی گردیده بودند، را برجسته و کارساز می خواند. یک زبانزد معروف است که می گوید: شاه می بخشد شاه قلی نمی بخشد!

کسی نیست به این آقا بگوید مگر انگلیسها دیوانه اند که بودجه هنگفتی را صرف یک بنگاه رادیو و تلویزیونی کنند و هیچ چشمداشتی هم از آن نداشته باشند. این که برخی از مقامات انگلیسی از بی بی سی شاکی بوده اند که دلیل نمی شود این بنگاه بیطرف است. هر کس نداند شما دیگر باید به خوبی از این آگاه باشید که در ساختار حکومتی بسیاری از کشورها، بویژه کشورهای غربی، سازمانهایی هستند که فرادولتی می باشند و آمدن و رفتن دولتها تاثیر چندانی بر شیوه کارکرد آنها ندارد. بی بی سی نمونه خوبی از این گونه سازمانها است. البته از دید یک انگلیسی، این که انگلستان این ابزار را برای پیشبرد اهدافش به کار می گیرد نه تنها هیچ ایرادی ندارد که نشانگر بالیاقت بودن سردمداران این کشور می باشد. این گونه ابتکارات را دیگر کشورها نیز انجام می دهند. سخن در این نیست.

سخن در این است که زمانی که حکومت ایران و شخص شاه از تبلیغات هدفدار بی بی سی ناخشنود بوده و تصمیم گرفته می شود که در برابر آن کاری انجام دهند، شخصی را مامور این کار می کنند که تا پیش از آن در انستيتوی بين المللی امور استراتژیکی لندن ( IISS ) به تحقيق پيرامون مسائل امنيتی در منطقه خليج فارس مشغول بوده است. یعنی همانجایی که بخشی از برنامه ایجاد انقلاب در ایران و چگونگی پیشبرد و هدایت آن ریخته می شد! برای آگاهی بیشتر پیرامون IISS می توانید در اینترنت جستجو کنید ولی بطور کوتاه IISS یک مرکز پژوهشی در زمينه مسائل جهانی است که به کشمکشھای نظامی-سياسی می بردازد و وابسته به سرویسھای اطلاعاتی امنيتی انگلستان می باشد.

یک لحظه پیش خود تصور کنید، کسی را برای کنترل بی بی سی برگزیده بودند که حتی پس از سی سال و این همه نوشته در مورد نقش بی بی سی در انقلاب ایران، هنوز بر این باور است که این بنگاه سخن پراکنی " استقلال کاری بی نظیر" دارد و بیطرفانه گزارش می دهد. چنین کسی شایستگی چنان پستی را نداشت و ندارد. نه او و نه کسی که او را انتخاب کرد. این دیگر اشتباه نیست، خیانت است. خیانتی که سبب بدبختی و سیاهروزی ملت ایران گشت. تازه این بخش آشکار ماجراست. خدا می داند در پنهان چه خیانتهایی به کشور کرده اند. شگفت آور نیست که حکومت شاه این گونه آسان از هم پاشید. حکومتی که بدنه اش را کسانی تشکیل دهند که هیچ بویی از میهن پرستی نبرده باشند سرانجامی بهتر از این نخواهد داشت.

آقای خوانساری، زمانی که در روزنامه ها، عکسهای ایران ویران شده را می بینید، زمانی که در اخبار، پناهندگان آواره ایرانی را با لبهای دوخته تماشا می کنید، زمانی که پیکر خون آلود جوانان ایرانی را در اینترنت نگاه می کنید، زمانی که از رادیو اخبار ناگوار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از ایران می شنوید، برای یک لحظه هم که شده به دستهایتان بنگرید و با خود بیاندیشید که این دستها چقدر خطا کردند.

آقای خوانساری، نسل جوان ایران نسل سی سال پیش نیست که شما بخواهید به سادگی آنها را به توهم متهم کنید. بهتر است از شجاعت کسانی مانند اردشیر زاهدی و مهدی خانبابا تهرانی یاد گرفته و از ملت ایران پوزش بخواهید. وگرنه نامتان در تاریخ ایران همردیف کسانی خواهد شد که در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ شاه را به دستور بیگانگان درون هواپیما نشاندند و اکنون در اروپا سرگرم نوشتن خاطرات ساختگی خود هستند. آنها نمی دانند که حقیقت برای همیشه پنهان نخواهد ماند. سرانجام روزی اسناد خیانت ننگین خائنین به ملت ایران رو خواهند شد. چه بهتر که همین امروز حساب خود را پاک کنید.

آقای خوانساری، سی سال پیش به ما نگفتید چه باید بکنیم، دستکم امروز صادقانه بنویسید چه کرده اید، تا بدانیم چه نباید بکنیم!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Che kasi tavahhom dārad?

Mehrdād Khānsāri, vābasteye
matbuātiye sefārate Shāhanshāhi dar Landan
Namidānam tā konun niz barāye shomā pish āmade ast ke az khod beporsid cherā hokumate Shāh bā vojude ān hame emkānāti ke dāsht, be in āsāni az miān raft.

Sarān va modirāne keshvar ke dar ān zamān hame mihanparast va mihandust budand yā dastekam eddaāye ān rādāshtand, pas cherā in gune meydān rā khāli karde va mihan rā bā moshkelātash tanhā gozāshtand? Āyā in bedin maani ast ke mihanparasti va mihandusti ham namitavānad darde in keshvar rā chāre konad? Yā ānhā ān gune ke eddaā mikardand mihanparast va melligarā nabudand?

Agar shomā niz dochāre in gune porseshhā shodeid sari be in link bezanid tā bishtar dastgiretān shavad. Mehrdād Khānsāri vābasteye matbuātiye sefārate Shāhanshāhi dar Landan, dar in neveshte, zemne taarif va tamjid az BBC be onvāne yeki az motabartarin shabakehāye khabariye jahān, zur mizand tā sābet konad ke in dastgāhe sokhanparākani dārāye estqlāle amaliye binaziri ast va doulate Engelestān qāder be dekhālat dar omure ruzmarreye ān nabude va nist. Ishān be har chizi, az shāki budane maqāmāte Engelisi gerefte tā gozāreshe dargirihāye Irland chang zadeand, tā be mā bebāvarānand ke BBC estqlāle kāriye binaziri dārad va dar mourede Irān va shureshe 22 Bahman bitarafāne amal karde ast.

Vey dar in neveshte shurash rā darāvarde va kasāni rā ke be "esteqlāle kāriye binazire" BBC tardid dārand motavahhem khānde va dochāre pārānoyā midānad. Jāleb in ast ke dar hamin neveshte mibinim ke raise vaqte bakhshe fārsiye BBC, naqshe in dastgāhe sokhanparākani rā dar do ruydāde tārikhiye moheme Irāne moāser, ke har kodām monjar be soqute hokumathāye Rezā Shāh va Mohammadrezā Shāh Pahlavi gardide budand, rā barjaste va kārsāz mikhānad. Yek zabānzade maaruf ast ke miguyad: Shāh mibakhshad, Shāhqoli namibakhshad!

Kasi nist be in āqā beguyad magar Engelisihā divāneand ke budjeye hangofti rā sarfe yek bongāhe rādio va televizioni konand va hich chashmdāshti ham az ān nadāshte bāshand. In ke barkhi az maqāmāte Engelisi az BBC shāki budeand ke dalil namishavad in bongāh bitaraf ast. Har kas nadānad shomā digar bāyad be khubi az in āgāh bāshid ke dar sākhtāre hokumatiye besyāri az keshvarhā, beviĵe keshvarhāye gharbi, sāzmānhāyi hastand ke farādoulati mibāshand va āmadan va raftane doulathā taasire chandāni bar shiveye kārkarde ānhā nadārad. BBC nemuneye khubi az in gune sāzmānhā ast. Albatte az dide yek Engelisi, in ke Engelestān in abzār rā barāye pishborde ahdāfash be kār migirad na tanhā hich irādi nadārad ke neshāngare bāliāqat budane sardamdārāne in keshvar mibāshad. In gune ebtekārāt rā digar keshvarhā niz anjām dādeand. Sokhan dar in nist.

Sokhan dar in ast ke zamāni ke hokumate Irān va shakhse Shāh az tablighāte hadafdāre BBC nākhoshnud bude va tasmim gerefte mishavad ke dar barābare ān kāri anjām dahand, shakhsi rā maamure in kār mikonand ke tā pish az ān dar anestituye beynalmelaliye omure estrātĵikiye Landan (IISS) be tahqiq pirāmune masāele amniyati dar Khalije Fārs mashghul bude ast. Yaani hamān jāyi ke bakhshi az barnāmeye ijāde enqelāb dar Irān va chegunegiye pishbord va hedāyate ān rikhte mishod! Barāye āgāhiye bishtar pirāmune IISS mitavānid dar internet jostoju konid vali betoure kutāh IISS yek markaze peĵuheshi dar zamineye masāele jahāni ast ke be keshmakeshhāye nezāmi-siāsi mipardāzad va vābaste be servishāye ettelaati amniyatiye Engelestān mibāshad.

Yek lahze pishe khod tasawor konid, kasi rā barāye kontorole BBC brgozide budand ke hattā pas az si sāl va in hame neveshte dar mourede naqshe BBC dar enqelābe Irān, hanuz bar in bāvar ast ke in bongāhe sokhanparākani "estqlāle kāriye binazir" dārad va bitarafāne gozāresh midahad! Chonin kasi shāyestegiye chonān posti rā nadāsht va nadārad. Na u va na kasi ke u rā entekhāb kard. In digar eshtebāh nist, khiānat ast. Khiānati ke sababe badbakhti va siāhruziye mellate Irān gasht. Tāze in bakhshe āshkāre mājarāst. Khodā midānad dar penhān che khiānathāyi be keshvar kardeand. Shegeftāvar nist ke hokumate Shāh in gune āsān az ham pāshid. Hokumati ke badaneash rā kasāni tashkil dahand ke hich buyi az mihanparasti nabrde bāshand, saranjāmi behtar az in nakhāhad dāsht.

Āqāye Khānsāri, zamāni ke dar ruznāmehā, akshāye Irāne virān shode rā mibinid, zamāni ke dar akhbār, panāhandegāne āvāreye Irāni rā bā labhāye dukhte tamāshā mikonid, zamāni ke peykare khunālude javānāne Irāni rā dar internet negāh mikonid, zamāni ke az rādio, akhbāre nāgovāre siāsi, eqtesādi va ejtemāyi az Irān mishenavid, barāye yek lahze ham ke shode be dasthāyetān bengarid va bā khod biandishid ke in dasthā cheqadr khatā kardand.

Aqāye Khānsāri, nasle javāne Irān, nasle si sāle pish nist ke shomā bekhāhid be sādegi ānhā rā be tavahhom mottaham konid.

Behtar ast az shojāate kasāni mānande Ardeshir Zāhedi va Mehdi Khānbābā Tehrāni yād gerefte va az mellate Irān puzesh bekhāhid. Vagarna nāmetān dar tārikhe Irān hamradife kasāni khāhad shod ke dar 26 Deymāhe 1357 Shāh rā be dasture bigānegān darune havāpeymā neshāndand va aknun dar Urupā sargarme neveshtane khāterāte sākhtegiye khod hastand. Ānhā namidānand ke haqiqat barāye hamishe penhān nakhāhad mānd. Saranjām ruzi asnāde khiānate nangine khāenine be mellate Irān ru khāhand shod. Che behtare ke hamin emruz hesābe khod rā pāk konid.

Āqāye Khānsāri, si sāle pish be mā nagoftid che BĀYAD bekonim, dastekam emruz sādeqāne benevisid che kardeid, tā bedānim che NABĀYAD bekonim!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

آخرین کسی که می رود، چراغ را نیز خاموش کند

شاه و شهبانو به هنگام رفتن از ایران
در ۲۶ دی ۱۳۵۷
می گویند در ترمینال خروجی فرودگاهی در اسرائیل تابلوی بزرگی آویزان کرده بودند که این جمله بر آن نقش بسته بود: " آخرین کسی که می رود، چراغ را نیز خاموش کند! "

با این کار مسولان اسرائیلی می خواستند شهروندانی را که در آن سالها، کشور را به قصد مهاجرت ترک می کردند مخاطب قرار دهند.

این نوشته، شرایط کنونی میهنمان، ایران را نیز به بهترین شکل بیان می کند.

بدون تردید کوچ میلیونی ایرانیان و موج مهاجرت پس از انقلاب یکی از شوم ترین پیامدهای این رویداد ناگوار در تاریخ این سرزمین بوده است.

سرآغاز بدبختی و سیاهروزی ایرانیان نه ۱۵ خرداد ۱۳۴۱ و نه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ بلکه ۲۶ دی ۱۳۵۷ بود که شاه میهن پرست ولی بیمار ایران، پای بر پلکان هواپیما گذاشتند تا برای "چند ماه" از ایران خارج شوند.

هرچند که بیماری شاه در تصمیم گیری های او در این دوران حساس تاریخی تاثیر بسیاری داشته است، ولی بدون تردید مزدوران و کارگزاران کشورهای بیگانه که تا درونی ترین هسته های دستگاه حکومت راه یافته بودند نقش اصلی را در این اشتباه بزرگ تاریخی بازی کردند. آنها بخوبی می دانستند که رفتن شاه از ایران سبب از هم پاشیدگی سیستم خواهد شد، با این وجود بر این کار پافشاری کرده و شاه را زیر فشار گذاشتند. انگار که مقدمات و زمینه این کار را از پیش چیده بودند و همه چیز را برای دوران پس از خروج شاه از ایران، آماده کرده بودند.

در این سوی مرز، آخوندهای تازه به دوران رسیده، نخبگان و سرمایه داران دردسر ساز را فراری می دادند و در آن سوی مرزها، کشورهای میزبان، از این که یک شبه به این همه نیروی کارآزموده و سرمایه های باد آورده دست یافته اند در پوست خود نمی گنجیدند. به همین دلیل نیز بود که حاضر بودند هر گونه همکاری و کمکی را نسبت به تشکیلات تازه به قدرت رسیده انجام دهند. گویی که هر دو سوی این داستان، سناریویی از پیش آماده داشتند و آن را ماهرانه بازی می کردند!

همان گروهی که در برابر رضا شاه بزرگ ایستادند و نگذاشتند که او سیستم حکومتی ایران را به جمهوری تغییر دهد و با ادامه سیستم سلطنتی، کشور را آسیب پذیر نمودند، اینک دو پا را در یک کفش کرده و می گفتند که تنها چاره کار، رفتن شاه از ایران است. همان چیزی که بیگانگان به آنها دیکته کرده بودند.

شواهد بسیاری نشان می دهند که شاه میهن پرست، هیچ گونه تمایلی به رفتن از ایران نداشتند و در واقع این نیروهای فشار بودند که او را مجبور به خروج از کشور نمودند. (+ ،+) سرانجام روزی اسناد این خیانتها رو خواهند شد و ملت ایران خواهد دید که چگونه پیرامونیان شاه، به او و به ملت ایران خیانت کرده و سبب ویرانی و سیاهروزی ایران گشتند.

رفتن شاه از ایران، سراغاز یکی ازتاریکترین بخش های تاریخ این کشور است. تاریک از این جهت که نخبگان و سرمایه داران ایرانی، گروه گروه، کشور خود را ترک کرده و مام میهن را در برابر مشکلات تنها گذاشتند. در فرودگاهها، بنادر و مرزهای زمینی هزاران ایرانی دیده می شدند که تنها یک هدف داشتند و آن فرار از ایران بود.

در میان آنها از هر طبقه ای دیده می شد: مهندس، دکتر، استاد دانشگاه، روزنامه نگار، نقشه بردار، متخصص الکترونیک هواپیما ، هنرمند، پژوهشگر، کارشناس کشاورزی، چترباز هوابرد، هنر پیشه، تکاور نیروی دریایی، خواننده، خلبان نیروی هوایی، کارخانه دار، همافر، کارشناس نیروگاه اتمی، جراح، کاردان شیلات، استاندار، کارشناس برنامه و بودجه، دندانپزشک، گوینده رادیو، شهردار، رییس فردگاه، کارشانس نفت، نویسنده کتابهای کودکان، غواص، کارشناس کشت و صنعت، مترجم، فیلمبردار، پژوهشگر صنعت گاز، مدیر اداره، کارشناس سازمان آب، ورزشکار، وکیل دادگاه، متخصص پرورش اسب، نماینده مجلس، رئیس دبیرستان، کارشناس پرورش گل و گیاه، رییس چاپخانه، فرمانده ارتش، پلیس، وزیر، وکیل و ... و به بیان دیگر، همه آنهایی که یک کشور را سرپا نگاه می دارند!

براستی که زمانه ای غریب و شگفت انگیز بود. گویی که اهریمن ناپاک، خرد را از ایرانیان گرفته و آنها را با دست خود خوار کرده بود.

در این سوی مرز، آخوندهای تازه به دوران رسیده، نخبگان و سرمایه داران دردسر ساز را فراری می دادند و در آن سوی مرزها، کشورهای میزبان، از این که یک شبه به این همه نیروی کارآزموده و سرمایه های باد آورده دست یافته اند در پوست خود نمی گنجیدند. به همین دلیل نیز بود که حاضر بودند هر گونه همکاری و کمکی را نسبت به تشکیلات تازه به قدرت رسیده انجام دهند. گویی که هر دو سوی این داستان، سناریویی از پیش آماده داشتند و آن را ماهرانه بازی می کردند!

در کمتر نمونه ای از تاریخ می توان یافت که کشوری این گونه ناگهانی و به یکباره، بخش بزرگی از نخبگان خود را از دست دهد.

از آن روزهای سخت، سالهاست که می گذرد ولی نتایج این اشتباه تاریخی هنوز بر دوش میهنمان سنگینی می کند. ایرانیان خارج از کشور، اینک پس از سی سال تجربه زندگی در بهشت دروغین، اندک اندک به این نتجه می رسند که این "بهشت"، نه از آن آنهاست و نه روزی از آن آنها خواهد شد.

آنها در یافته اند که همه آن بازیها، دروغی بزرگ، بیش نبودند. همه آن دعواها، در واقع بر سر لحاف ملا نصرالدینی بود که سرانجام از آنها گرفتند و آنها را آواره این کشور و آن کشور کردند.

هم میهن گرامی،
زمان آن رسیده است که بدانیم تنها زمانی می توانیم در آینده کشورمان نقشی داشته باشیم که در درون کشور زندگی کنیم. زمانی می توانیم به آینده میهنمان امیدوار باشیم که خود نخستین گام را برداشته و به کشور برگردیم.

نزدیک به پنج میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی می کنند. تنها، همین بودن این هم میهنان در کشور می تواند فضای سیاسی و اجتماعی ایران را به یکباره دگرگون سازد. این نخستین گام، هرچند بزرگ و سخت به نظر می رسد ولی اگر بخواهیم می توانیم آن را عملی کنیم. باید همین امروز دست به کار شد و با هماندیشی دیگر اعضای خانواده برای بازگشت به میهن برنامه ریخت.

وگر نه با ادامه روند کنونی باید گفت: آخرین کسی که می رود، چراغ را نیز خاموش کند!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

__________________
____________________________________________________

Ākherin kasi ke miravad,
cherāgh rā niz khāmush konad!

Shāh va Shahbānu be hangāme raftan
az Irān dar 26 Dey 1357
Miguyand dar termināle khorujiye forudgāhi dar Esrāil tāblouye bozorgi āvizān karde budand ke in jomle bar ān naqsh baste bud: “Ākherin kasi ke miravad, cherāgh rā niz khāmush konad!”

Bā in kār masuulāne Esrāili mikhāstand shahrvandāni rā ke dar ān sālhā, keshvar rā be qasde mohājerat tark mikardand, mokhātab qarār dahand.

In neveshte, sharāyete konuniye mihanemān, Irān rā niz be behtarin shekl bayān mikonad.

Bedune tardid kuche milioniye Irāniān va mouje mohājerat pas az enqelāb, yeki az shumtarin peyāmadhāye in ruydāde nāgovār dar tārikhe in sarzamin bude ast.

Sarāghāze badbakhti va siāhruziye Irāniān na 15 Khordād 1341 va na 17 Shahrivar 1357 balke 26 Dey 1357 bud ke Shāhe mihanparast vali bimāre Irān, pāy bar pellekāne havāpeymā gozāshtand tā barāye "chand māh" az Irān khārej shavand.

Harchand ke bimāriye Shāh dar tasmimgirihāye u dar in dourāne hassāse tārikhi taasire besyāri dāshte ast, vali bedune tardid mozdurān va kārgozārāne keshvarhāye bigāne ke tā darunitarin hastehāye dastgāhe hokumat rāh yāfte budand, naqshe asli rā dar in eshtebāhe bozorge tārikhi bāzi kardand. Ānhā be khubi midānestand ke raftane Shāh az Irān sababe az ham pāshidegiye sistem khāhad shod, bā in vojud bar in kār pāfeshāri karde va Shāh rā zire feshār gozāshtand. Engār ke moqaddamāt va zamineye in kār rā az pish chide budand va hame chiz rā barāye dourāne pas az khoruje Shāh az Irān , āmāde karde budand.

Dar in suye marz, ākhundhāye tāze be dourān reside, nokhbegān va sarmāyedārāne dardesarsāz rā farāri midādand va dar ān suye marzhā, keshvarhāye mizbānān, az in ke yekshabe be inhame niruye kār āzmude va sarmāyehāye bād āvarde dast yāfteand dar puste khod namigonjidand. Be hamin dalil niz buda ke hāzer budand har gune hamkāri va komaki rā nesbat be tashkilāte tāze be qodrat reside anjām dahand. Guyi ke har do suye in dāstān, senārioyi az pish āmāde dāshtand va ān rā māherāne bāzi mikardand!

Hamān goruhi ke dar barābare RezāShāhe bozorg istādand va nagozāshtand ke u sisteme hokumatiye Irān rā be jomhuri taghyir dahad va bā edāmeye sisteme saltanati, keshvar rā āsibpazir nemudand, inak do pā rā dar yek kafsh karde va migoftand ke tanhā chāreye kār, raftane Shāh az Irān ast. Hamān chizi ke bigānegān be ānhā dikte karde budand.

Shavāhede besyāri neshān midahand ke Shāhe mihanparast, hich gune tamāyoli be raftan az Irān nadāshtand va dar vāqe in niruhāye feshār budand ke u rā majbur be khoruj az keshvar nemudand. (+، +) Saranjām ruzi asnāde in khiānathā ru khāhand shod va mellate Irān khāhad did ke chegune pirāmuniāne Shāh, be u va mellate Irān khiānat karde va sababe virāni va siāhruziye Irān gashtand.

Raftane shāh az Irān, sarāghāze yeki az tāriktarin bakhshhāye tārikhe in keshvar ast. Tārik az in jahat ke nokhbegān va sarmāyedārāne Irāni, goruh goruh, keshvare khod rā tark karde va māme mihan rā dar barābare moshkelāt tanhā gozāshtand. Dar forudgāhhā, banāder va marzhāye zamini hezārān Irāni dide mishodand ke tanhā yek hadaf dāshtand va ān farār az Irān bud.

Dar miāne ānhā az har tabaqeyi dide mishod: mohandes, doktor, ostāde dāneshgāh, ruznāmenegār, naqshebardār, motakhassese elektronike havāpeymā, honarmand, peĵuheshgar, kārshenāse keshāvarzi, chatrbāze havābord, honarpishe, takāvare niruye daryāyi, khānande, khalabāne niruye havāyi, kārkhānedār, homāfar, kārshenāse nirugāhe atomi, jarrāh, kārdāne shilāt, ostāndār, kārshenāse barnāme va budje, dandānpezeshk, guyandeye rādio, shahrdār, raise forudgāh, kārshenāse naft, nevisandeye ketābhāye kudakān, ghawās, kārshenāse kesht va sanaat, motarjem, filmbardār, peĵuheshgare sanaate gāz, modire edāre, kārshenāse sāzmāne āb, varzeshkār, vakile dādgāh, motakhassese parvareshe asb, namāyandeye majles, raise dabirestān, kārshenāse parvareshe gol va giāh, raise chāpkhāne, farmāndehe artesh, polis, vazir, vakil va … va be bayāne digar, hameye ānhāyi ke yek keshvar rā sare pā negāh midārand!

Be rāsti ke zamāneyi gharib va shegeftangiz bud. Guyi ke ahrimane nāpāk, kherad rā az Irāniān gerefte va ānhā rā bā daste khod khār karde bud.

Dar in suye marz, ākhundhāye tāze be dourān reside, nokhbegān va sarmāyedārāne dardesarsāz rā farāri midādand va dar ān suye marzhā, keshvarhāye mizbānān, az in ke yekshabe be inhame niruye kār āzmude va sarmāyehāye bād āvarde dast yāfteand dar puste khod namigonjidand. Be hamin dalil niz buda ke hāzer budand har gune hamkāri va komaki rā nesbat be tashkilāte tāze be qodrat reside anjām dahand. Guyi ke har do suye in dāstān, senārioyi az pish āmāde dāshtand va ān rā māherāne bāzi mikardand!

Dar kamtar nemuneyi az tārikh mitavān yāft ke keshvari in gune nāgahāni va be yekbāre, bakhshe bozorgi az nokhbegāne khod rā az dast dahad.

Az ān ruzhāye skakht, sālhāst ke migozarad vali natāyeje in eshtebāhe tārikhi hanuz bar dushe mihanemān sangini mikonad. Irāniāne khārej az keshvar, inak pas az si sāl tajrobeye zendegi dar beheshte dorughin, andak andak be in natije mirasand ke in "behesht", na az āne ānhāst va na ruzi az āne ānhā khāhad shod.

Ānhā daryāfteand ke hameye ān bāzihā, dorughi bozorg bish nabudand. Hameye ān daavāhā dar vāqe bar sare lehāfe Mollā Nasroddini bud ke saranjām az ānhāgereftand va ānhā rā āvāreye in keshvar va ān keshvar kardand. yek dorugh bozorg bude ast.

Hammihane gerāmi,
Zamāne ān raside ast ke bedānim tanhā zamāni mitavānim dar āyandeye keshvaremān naghshi dāshte bāshim ke dar darune keshvar zendegi konim. Zamāni mitavānim be āyandeye mihanemān omidvār bāshim ke khod nokhostin gām rā bardāshte va be keshvar bargardim.

Nazdik be panj milion Irāni dar khārej az keshvar zendegi mikonand. Tanhā, hamin budane in hammihanān dar keshvar mitavānad fazāye siāsi va ejtemāyiye Irān rā be yekbāre degargun sāzad. In nokhostin gām harchand bozorg va sakht be nazar mirasad vali agar bekhāhim mitavānim ān rā amali konim. Bāyad hamin emruz dast be kār shod va bā hamandishiye digar aazāye khānevāde barāye bargasht be mihan barnāme rikht.

Vagarna bā edāmeye ravande konuni bāyad goft: Ākherin kasi ke miravad, cherāgh rā niz khāmush konad!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

______________________________

۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

تیشه به ریشه خود نزنیم

صحنه دلخراش کشته شدن
مردی به دست همسرش در خیابان
چندی پیش در اخبار آمده بود که جوانی در یکی از کشورهای اروپایی، مادرش را به گونه ای دلخراش کشته و پوست او را با حوصله و دقت بسیار از بدنش جدا کرده بود. این جوان که گویا از بیماری روانی رنج می برده پوست مادرش را به گونه ای ناخوشایند در خیابان به دنبال خود می کشیده است. این خبر بسیار کوتاه نوشته شده و هیچگونه عکسی، نه از آن که کشته شده بود و نه از آن که کشته بود، آن را همراهی نمی کرد

چندی پیش زنی در یکی از شهرهای ایران، شوهرش را به گونه ای دلخراش در خیابان کشت. فیلم این خبر که در یوتیوب گذاشته شده بود بینندگان بسیاری از درون و بیرون از کشور داشت. هیچ توضیحی در باره انگیزه این زن و یا این که این مرد معتاد بوده یا نه، و حتی زمان و مکان رویداد داده نشده بود. در بخشی از فیلم به روشنی دیده می شد که زن پس از هر بار نفس کشیدن شوهرش، با کارد ضربه ای به قلب یا گردن او می زد. نخستین احساسی که پس از دیدن این فیلم به آدمی دست می دهد آمیزه ای است از احساس چندش آور بی ارزش بودن جان آدمی و احساس بی امنیتی و ناامیدی نسبت به دیگر آدمها. بویژه اینکه حاضرین در صحنه به گونه ای شگفت انگیز، خونسردانه مرگ آدمی دیگر را نگاه کرده و کاری انجام نمی دهند. چندش آور ترین بخش فیلم، زمانی است که نیروهای پلیس با دیدن کارد در دست زن، پس رفته و تنها به نگاه کردن اکتفا می کنند

با گذاشتن این دو خبر در کنار یکدیگر، به آسانی می توان تفاوت برخورد ما و دیگران، با پدیده هایی از این دست را دید. در حالی که دیگران می کوشند با ریشه یابی ناهنجاریها و بکار گیری آن در حل این گونه مشکلات با دیدی سازنده رویدادها را تجزیه و تحلیل کنند، ما بدون اینکه به نتایج کارمان بیاندیشیم، این گونه اخبار را با آب و تاب فراوان در رسانه های همگانی قرار داده و دلمان خوش است که داریم افشاگری می کنیم. بدون آنکه حتی از خود بپرسیم چه چیزی و چه کسی را می خواهیم افشا کنیم

مگر نه این است که با پخش این گونه فیلمها، اندک آبرویی که برای ایران و ایرانی به جا مانده است نیز از دست می رود؟ یا فکر می کنید که حکومت اسلامی با این "افشگریها" خجالت کشیده و دست از جنایت بر می دارد؟ آیا می پندارید کسانی مانند خامنه ای، رفسنجانی، یزدی، جنتی و آخوندهایی از این دست، از این که مردم دنیا، ملت ایران را به چشم وحشی و جنایتکار نگاه کنند نگران می شوند؟ کدام یک از این گونه فیلمها تا کنون توانسته است مشکلات ما را برطرف کند؟

با این گونه فیلمها، تنها چهره زشت و نادرستی از میهن وملتمان به دنیا نشان داده و نام ایران و ایرانی را در ذهن آنها با خشونت، جنایت و وحشیگری مترادف می سازیم. چیزی که دشمنان ما سالانه میلیونها ریال و درهم هزینه آن می کنند

هم میهنان گرامی،
هیچ به این اندیشیده اید که این گونه فیلمها چه اثرات بدی بر جای خواهند گذاشت؟ هیچ به این اندیشیده اید که در آینده چقدر باید وقت و هزینه بگذاریم تا بتوانیم این برداشت بد را از ذهن مردم دنیا پاک کنیم؟

این گونه فیلم ها تنها نتایج منفی در بر دارند و نه تنها نام ایران و ایرانی را در دنیا خرابتر می کنند بلکه ملت را نیز افسرده کرده و ناامیدتر می سازند.

هر چند در ایران اسلام زده، این گونه جنایات فراگیر شده و همه روزه رخ می دهد ولی در دیگر کشور ها نیز این گونه ناهنجاریها پیش می آید. تفاوت اینجاست که آنها هوشمندانه با آن برخورد کرده و از آن درس می گیرند ولی ما با پخش سراسری آن نه تنها نتیجه مثبتی از آن نمی گیریم بلکه ملتمان را نیز با این گونه فیلمهای ناگوار ناامید تر کرده و از نظر روانی فلج می سازیم.

این درست همان چیزی است که حکومت پلید اسلامی می خواهد. این یکی از ترفندهای اسلام است که با جلوگیری از شادی و خنده ملت، آنها را ناامید کرده و از نظر روانی به زیر سلطه خود می گیرد. هیچ به این اندیشیده اید که چرا در اسلام اینهمه روز عزا و سوگواری وجود دارد؟ هم میهنان گرامی بیایید از گذاشتن این گونه فیلمها در اینترنت خودداری کرده و بیش از این تیشه به ریشه خود نزنیم

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

TISHE BE RISHEYE KHOD NAZANIM!

Sahneye delkharāshe koshte shodane
mardi be daste hamsarash dar khiābān
Chandi pish dar akhbār āmade bud ke javāni dar yeki az keshvarhāye Urupāyi, mādarash rā be guneyi delkharāsh koshte va puste u rā bā housale va deqqate besyār az badanash jodā karde bud. In javān ke guyā az bimāriye ravāni ranj miborde, puste mādarash rā be guneyi nākhoshāyand dar khiābān be donbāle khod mikeshide ast. In khabar besyār kutāh neveshte shode va hich gune aksi, na az ān ke koshte shode bud va na az ān ke koshte bud, ān rā hamrāhi namikard.

Chandi pish zani dar yeki az shahrhāye Irān, shouharash rā be guneyi delkharāsh dar khiābān kosht. Filme in khabar ke dar YouTube gozāshte shode bud, binandegāne besyāri az darun va birun az keshvar dāsht. Hich touzihi dar bāreye angizeye in zan va yā in ke in mard motād bude yā na, va hattā zamān va makāne ruydād dāde nashode bud. Dar bakhshi az film be roushani dide mishod ke zan pas az har bār nafas keshidane shouharash, bā kārd zarbeyi be qalb yā gardane u mizad.

Nokhostin ehsāsi ke pas az didane in film be ādami dast midahad, āmizeyi ast az ehsāse chendeshāvare biarzesh budane jāne ādami va ehsāse biamniyati va nāomidi nesbat be digar ādamhā. Beviĵe in ke hāzerin dar sahne be guneyi shegeftangiz, khunsardāne marge ādami digar rā negāh karde va kāri anjām namidahand. Chendeshāvartarin bakhshe film zamāni ast ke niruhāye polis bā didane kārd dar daste zan, pas rafte va tanhā be negāh kardan ektefā mikonand.

Bā gozāshtane in do khabar dar kenāre yekdigar, be āsāni mitavān tafāvote barkhorde mā va digarān, bā padidehāyi az in dast rā did. Dar hāli ke digarān mikushand bā risheyābiye nāhanjārijā va bekārgiriye ān dar halle in gune moshkelāt, bā didi sāzande ruydādhā rā tajziye va tahlil konand, mā bedune in ke be natāyeje kāremān biandishim, in gune akhbār rā bā ābotābe farāvān dar resānehāye hamegāni qarār dāde va delemān khosh ast ke dārim efshāgari mikonim. Bedune ān ke hattā az khod beporsim che chizi va che kasi rā mikhāhim efshā konim!

Magar na in ast ke bā pakhshe in gune filmhā, andak āberuyi ke barāye Irān va Irāni bejā mānde ast niz az dast miravad? Yā fekr mikonid ke hokumate Eslāmi bā in gune "efshāgarihā" khejālat keshide va dast az jenāyat barmidārad? Āyā mipendārid kasāni mānande Khāmeneyi, Rafsanjāni, Yazdi, Jannati va ākhundhāyi az in dast, az in ke mardome donyā mellate Irān rā be chashme vahshi va jenāyatkār negāh konand negarān mishavand? Kodām yel az in gune filmhā tā konun tavāneste ast moshkelāte mā rā bartaraf kond?

Bā in gune filmhā tanhā chehreye zesht va nādorosti az mihan va mellatemān be donyā neshān dāde va nāme Irān va Irāni rā dar zehne ānhā bā khoshunat, jenāyat va vahshigari motarādef misāzim. Chizi ke doshmanāne mā sālāne milionhā Riāl va Derham hazineye ān mikonand.

Hammihanāne gerāmi, hich be in andishideid ke in gune filmhā che asarāte badi bar jāy khāhand gozāsht? Hich be in andishideid ke dar āyande cheqadr bāyad vaqt va hazine begozārim tā betavānim in bardāshte bad rā az zehne mardome donyā pāk konim?

In gune filmhā tanhā natāyeje manfi dar bar dārand va na tanhā nāme Irān va Irāni rā dar donyā kharābtar mikonand balke mellat rā niz afsorde karde va nāomidtar misāzand.

Harchand dar Irāne Eslām zade, in gune jenāyāt farāgir shode va hameruze rokh midahad vali dar digar keshvarhā niz in gune nāhanjārihā pish miāyad. Tafāvot injāst ke ānhā hushmandāne bā ān barkhord karde va az ān dars migirand, vali mā bā pakhshe sarāsariye ān, na tanhā natijeye mosbati az ān namigirim balke mellatemān rā niz bā in gune filmhāye nāgovār, nāomidtar karde va az nazare ravāni falaj misāzim.

In dorost hamān chizi ast ke hokumate palide Eslāmi mikhāhad. In yeki az tarfandhāye Eslām ast ke bā jelougiri az shādi va khandeye mellat, ānhā rā nāomid karde va az nazare ravāni be zire solteye khod migirad. Hich be in andishideid ke cherā dar Eslām inhame ruze azā va sugvāri vojud dārad?

Hammihanāne gerāmi, biāyid az gozāshtane in gune filmhā dar internet khoddāri karde va bish az in tishe be risheye khod nazanim!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

دریافت اسناد ویکی لیکس - کیبل گیت

ویکی لیکس
افشای اسناد سفارتخانه های آمریکا توسط ویکی لیکس به هر هدف و منظوری هم که انجام گرفته باشد دستکم یک چیز را برای ما ایرانیان روشن می کند و آن اینکه حکومت ضد ایرانی جمهوری اسلامی پر از جاسوسان ریز و درشتی است که هر کدام سر در آخور کشوری بیگانه دارد. خیانتکارانی که به دلیل نداشتن کوچکترین احساسی به ایران و ایرانی حاضرند برای بیگانگان مزدوری کرده و زیر پوشش وزیر و وکیل، هستی و نیستی این مملکت را بر باد دهند.

این هشداری است به ما، تا به خود آییم و بدانیم که جهان وطنی به هر شکل و گونه اش تنها بدبختی و بیچارگی برای ما به ارمغان آورده و می آورد.

براستی که میان جهان وطنی اسلامی و جهان وطنی مارکسیستی هیچ تفاوتی نیست. اگر خوب نگاه کنیم می بینیم که مجاهدین خلق و فدائیان اسلام با حزب توده و فدائیان خلق هیچ تفاوت بنیادی ندارند. یکی جهان وطنی اسلامی را تبلیغ می کند و دیگری جهان وطنی مارکسیستی را. دلیل این که حزب توده رشیدترین فرزندان این کشور را شستشوی مغزی داده و آنها را به جاسوسان بیگانه تبدیل می کرد را باید در همین جهان وطنی آنها جستجو کرد.
همان عاملی که سبب شد مجاهدین خلق با صدام پلید متحد شده و به کشتن سربازان ایرانی دست بزنند. همان عاملی که سبب می شود جمهوری ضد ایرانی اسلامی، پول و دارایی این مملکت را صرف ساختن مسجد در لبنان و طلا گرفتن گنبدها در عراق کند، در حالی که دختران و پسران ایرانی انگشتانشان را به دلیل نداشتن پل و گذرگاه مناسب از دست می دهند. همان عاملی که در آینده نیز سبب خواهد شد آنهایی که از شعار "جمهوری ایرانی" می هراسند، تن به خواسته های ضد ایرانی بدهند

تاریخ این کشور پر از خیانت جهان وطنان است. دیگر نباید گول این شعار فریبنده را خورد. جهان وطنی یک دروغ بزرگ است!

دریافت اسناد ویکی لیکس - کیبل گیت - ۲/۶۶ مگابایت:
Mediafire
4shared

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Daryāfte asnāde Wikileaks - Cablegate

Wikileaks
Efshāye asnāde sefāratkhānehāye Āmrikā tavassote Wikileaks be har hadaf va manzuri ham ke anjām gerefte bāshad, dastekam yek chiz rā barāye mā Irāniān roushan mikonad va ān inke hokumate zedde Irāniye Jomhuriye Eslāmi por az jāsusāne riz va doroshti ast ke har kodām sar dar ākhore keshvari bigāne dārad. Khiānatkārāni ke be dalile nadāshtane kuchektarin ehsāsi be Irān va Irāni, hāzerand barāye bigānegān mozduri karde va zire pusheshe vazir va vakil, hasti va nistiye in mamlekat rā bar bād dahand.

In hoshdāri ast be mā, tā be khod āyim va bedānim ke jahānvatani be har shekl va guneash tanhā badbakhti va bichāregi barāye mā be armaghān āvarde va miāvarad.

Berāsti ke miāne jahānvataniye Eslāmi va jahānvataniye Mārxisti hich tafāvoti nist. Agar khub negāh konim mibinim ke Mojāhedine Khalq va Fedāyiāne Eslām bā hezbe Tude va Fedāyiāne Khalq hich tafāvoto bonyādi nadārand. Yeki jahānvataniye Eslāmi rā tabligh mikonad va digari jahānvataniye Mārxisti rā. Dalile in ke hezbe Tude, rashidtarin farzandāne in keshvar rā shostoshuye maghzi dāde va ānhā rā be jāsusāne bigāne tabdil mikarad rā bāyad dar hamin jahānvataniye ānhā jostoju kard.
Hamān āmeli ke sabab shod Mojāhedine Khalq bā Saddāme palid mottahed shode va be koshtane sarbāzāne Irāni dast bezanand. Hamān āmeli ke sabab mishavad Jomhuriye zedde Irāniye Eslāmi, pul va dārāyiye in mamlekat rā sarfe sākhtane masjed dar Lobnān va talā gereftane gonbad dar Erāq konad, dar hāli ke dokhtarān va pesarāne Irāni angoshtāneshān rā be dalile nadāshtane pol va gozargāhe monāseb az dast midahand. Hamān āmeli ke dar āyande niz sabab khāhad shod ānhāyi ke az shoāre "Jomhuriye Irāni" miharāsand, tan be khāstehāye zedde Irāni bedahand.

Tārikhe in keshvar por az khiānate jahānvatanān ast. Digar nabāyad gule in shoāre faribande rā khord. Jahānvatani yek dorughe bozorg ast!

Daryāfte asnāde Wikileaks - Cablegate - 2.66 MB:
Mediafire
4shared

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

آیا الفبای لاتین پیوند ما را با گنجینه ادب پارسی از میان می برد؟

نقد کتاب "واژه نامه پارسی، نگارش نو"
در کیهان لندن نهم سپتامبر ٢٠١٠
هفته نامه وزین "کیهان لندن" در شماره ۱۳۲۳ خود به تاریخ ۹ سپتامبر ۲۰۱۰ نقدی بر کتاب "واژه نامه پارسی، نگارش نو" نوشته است که در اینجا می بینید.

آنگونه که پیداست نقد کننده گرامی، چندان با ایده تغییر الفبای کنونی موافق نیست. با این وجود بیطرفی حرفه ای، که نشانه ای از روزنامه نگاری مدرن و بدون تعصب است، در جای جای این نقد به چشم می خورد. کار پسندیده ایشان درخور ستایش و تقدیر است. امیدوارم که اینگونه برخورد با دیگراندیشان، در میان ما ایرانیها گسترش یافته و به یک رسم فراگیر تبدیل شود. در مورد دلایلی که این هم میهن گرامی آورده است چند نکته نیاز به توضیح دارد.

به طور کلی، مخالفان به کارگیری الفبای لاتین را می توان به دو دسته تقسیم کرد: گروه اول مذهبی های سنت گرائی هستند که با هر اندیشه نو مخالفت کرده وآن را نادرست می خوانند. برای این دسته، پیشرفت اسلام مهمتر از پیشرفت ایران است. این دسته از تغییر الفبای کنونی می ترسند چون آن را الفبای قران می دانند و به باور آنان تغییر این الفبا، مردم ایران را از اسلام دور کرده و به دین ضربه می زند. به همین دلیل هر جا که پیشنهادی در مورد تغییر این الفبای نارسا و خراب می بینند به شیوه های گوناگون، از تهدید و دشنام گرفته تا خود را اقلیت قومی جا زدن، متوسل می شوند و هر جا هم که بتوانند این اندیشه را کودکانه و خنده آور معرفی کرده و به مسخره کردن آن می پردازند.

گروه دوم اما، هم میهنانی هستند که در میهن دوستی آنان کمتر تردیدی نمی توان داشت و مخالفت آنان با تغییر الفبای کنونی، از روی دلسوزی و نگرانی است. دلسوزی و نگرانی نسبت به از میان رفتن پیوند مردم با گنجینه ادب پارسی. نقد کننده گرامی "کیهان لندن" را باید از این دسته دانست. فراموش نکنیم که "کیهان لندن" یکی از آن دسته رسانه هایی است که از همان فردای انقلاب شوم ۵۷، همواره کوشیده است چهره دشمنان میهن و آخوندهای دروغگو را آشکار ساخته، و به ملت، بویژه هم میهنان خارج از کشور راه را از چاه نشان بدهد.

ما را با گروه نخست، کاری نیست و نخواهد بود. ولی در پاسخ به گروه دوم باید گفت که به کارگیری الفبای لاتین نه تنها پیوند پارسی زبانان را با آثار فرهنگی گذشته از میان نمی برد که آن را محکمتر نیز کرده و گسترش می دهد.

هم میهنان گرامی، بیایید به جای احساساتی برخورد کردن، کمی ژرفتر بیاندیشیم. الفبا و نگارش، تنها وسیله ای برای جابجایی و انتقال اندیشه ها است، همین و بس. زمانی که می گوییم شاهنامه یک اثر بزرگ فرهنگی است، منظورمان پیامی است که فردوسی در سروده هایش به ما داده است و نه دست خط و چگونگی نگارش این سروده ها. این که این پیام چگونه جابجا شود ربطی به خود پیام ندارد. تازه در آینده روش های دیگری مانند کتابهای گفتاری برای جابجایی اندیشه و پیام به کار برده خواهد شد و انتقال اندیشه منحصر به کتاب و نوشته نخواهد بود. مهم این است که اندیشه و پیام نهفته در یک نوشته را بتوانیم به بهترین روش انتقال دهیم. هرچه این روش آسانتر و فراگیرتر باشد بهتر است.

برای نمونه به دو نوشته زیر توجه کنید:

توانا بود هر که دانا بود - ز دانش دل پیر پرنا بود
Tavānā bovad har ke dānā bovad – ze dānesh dele pir bornā bovad

هر دو نوشته، یک پیام را می رسانند. ولی تفاوت آن ها در این است که در نگارش تازی به عنوان نمونه تلفظ درست واژه "بود" ناپیداست. در حالی که در نگارش نو به آسانی می بینیم چگونه باید این واژه را بر زبان آورد. برای شما بدون تردید خواندن درست این سروده آسان است ولی می دانید چقدر در دبستان بر روی این کار شده است تا شما یاد بگیرید این واژه را درست بر زبان برانید؟ این تنها یک نمونه است و از این دست نارسایی ها در نگارش کنونی فراوان می توان یافت.

الفبای نارسای کنونی، یادگیری زبان پارسی را بسیار دشوارتر کرده است و کودکان و نوآموزان را مجبور می سازد تا برای یادگیری آن زحمت بسیار بکشند. نه به این دلیل که زبان پارسی بسیار دشوار است، بلکه به این دلیل که الفبای تازی نارساست و به عنوان نمونه فاقد حروف آودار (صدادار) می باشد. این الفبا نه تنها هزاران جوان و نوجوان نسل دوم مهاجرین ایرانی را از دسترسی به گنجینه ادب پارسی محروم کرده است، بلکه به مردم کشورهای دیگر نیز این امکان را نمی دهد که با آثار ادبی ما آشنا شوند.

شاید از خود بپرسید اگر الفبای کنونی را تغییر دهیم دیگر کسی قادر به خواندن کتابهای قدیمی نخواهد بود. در این صورت چه کسی پیام و اندیشه های نهفته در این نوشته ها را به نسل آینده خواهد رساند؟

در پاسخ باید به این ضرورت گریز ناپذیر اشاره کرد که ما نیز همچون دیگران، دیر یا زود مجبور خواهیم شد که گنجینه ادبی خود را دیجیتال و به روز کنیم. کاری که کشورهای پیشرفته از چند سال پیش آغاز کرده و دارند با جدیت آن را دنبال می کنند. ولی شوربختانه ما همچون همیشه در خواب فراموشی به سر برده ایم.

این فرصتی است که به ما اجازه می دهد با به کار گیری الفبای لاتین، کتابهای قدیمی را دیجیتال کرده و در دسترس همه قرار دهیم. این کار بدون هیچ تردیدی شدنی است. در زمانی که فناوری آنقدر پیشرفت کرده است که یک خودکار، همزمان می تواند نوشته های شما را دیجیتال کرده و در عرض چند ثانیه آن را به زبانی دیگر برگردان کند، تبدیل چند هزار کتاب از یک الفبا به الفبای دیگر کار چندان سختی نخواهد بود. البته این را نباید تنها محدود به کتابهای قدیمی نمود، بلکه هدف باید این باشد که همه میراث فرهنگی که به صورت نوشته بدست ما رسیده است، از شاهنامه فردوسی گرفته تا مجله زن روز، از گزارش مجلس مشروطیت و اسناد ملی گرفته تا کیهان بچه ها را به الفبای نو در آورده و به گونه دیجیتال تحویل نسل آینده بدهیم.

بدون تردید نوشته های پارسی در اینترنت بخشی از این گنجینیه ادبی را تشکیل می دهد. امیدوارم روزی برسد که هم میهنان نوشته های اینترنتی خود را با الفبا و نگارش نو برای نسل آینده به ارث بگذارند.

در رابطه با ترکیه و تجربه آنها، تفاوت عمده و مهمی که در این میان وجود دارد را فراموش نکنیم:
آنها به واژه سازی گسترده و گاه بی برنامه دست زدند. در حالی که نگارش نو تنها بر روی نوشتن واژه های موجود تمرکز داشته و هیچ گونه ارتباطی با ساختن واژه ندارد.

در پایان اشاره کنم که کاری به این بزرگی، وظیفه دولت و فرهنگستان زبان است. ولی از حکومتی که طلا گرفتن گنبد امامزاده ها را بر ترمیم آرامگاه کوروش ترجیح می دهد، چنین انتظاری بیهوده است.

نه از آن حکومت، که تنها نام ایران را یدک می کشد بخاری بلند می شود و نه از آن فرهنگستان که تنها، نام زبان پارسی را بر خود گذاشته است.
باید خود آستین ها را بالا بزنیم!

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

Āyā alefbāye Lātin peyvande mā rā
bā ganjineye adabe Pārsi az miān mibarad?

Naqde ketābe “Vāĵenāmeye Pārsi, Negāreshe Nou”
dar Kayhan London 9 Septāmbre 2010
Haftenāmeye vazine “Kayhan London” dar shomāreye 1323 khod, be tārikhe 9 Septāmbre 2010 naqdi bar ketābe "Vāĵenāmeye Pārsi, Negāreshe Nou" neveshte ast ke dar injā mibinid.

Āngune ke peydāst naqd konandeye gerāmi, chandān bā ideye taghyire alefbāye konuni movāfeq nist. Bā in vojud bitarafiye herfeyi, ke neshāneyi az ruznāmenegāriye modern va bedune taassob ast, dar jāy jāye in naqd be chashm mikhorad. Kāre pasandideye ishān darkhore setāyesh va taqdir ast. Omidvāram ke ingune barkhord bā digarandishān, dar miāne mā Irānihā gostaresh yāfte va be yek rasme farāgir tabdil shavad. Dar mourede dalāyeli ke in hammihane gerāmi āvarde ast, chand nokte niāz be touzih dārad.

Betoure kolli, mokhālefāne be kārgiriye alefbāye Lātin rā mitavān be do daste taqsim kard: goruhe awal, mazhabihāye sonnatgarāyi hastand ke bā har andisheye nou mokhālefat karde va ān rā nādorost mikhānand. Barāye in daste, pishrafte Eslām mohemtar az pishrafte Irān ast. In daste az taghyire alefbāye konuni mitarsand chun ān rā alefbāye Qorān midānand va be bāvare ānān taghyire in alefbā mardome Irān rā az Eslām dur karde va be din zarbe mizanad. Be hamin dalil har ja ke pishnahādi dar mourede taghyire in alefbāye nārasā va kharāb mibinand be shivehāye gunāgun, az tahdid va doshnām gerefte tā khod rā aqlliyate qoumi jā zadan, motavassel mishavand va har jā ham ke betavānand in andishe rā kudakāne va khandeāvar moarrefi karde va be maskhare kardane ān nipardāzand.

Goruhe dowom ammā, hammihanāni hastand ke dar mihandustiye ānān hich tardidi namitavān dāsht va mokhālefate ānān bā taghyire alefbāye konuni, az ruye delsuzi va negarāni ast. delsuzi va negarāni nesbat be az miān raftane peyvande mardom bā ganjineye adabe Pārsi.

Naqd konandeye gerāmiye “Kayhan London” rā bāyad az in daste dānest. Farāmush nakonim ke “Keyhan London” yeki az ān daste resānehāyi ast ke az hamān fardāye enqelābe shume 57, hamvāre kushide ast chehreye doshmanāne mihan va ākhundhāye dorughgu rā āshkār sākhte va be mellat, beviĵe hammihanāne khārej az keshvar rāh rā az chāh neshān bedahad.

Mā rā bā goruhe nokhost, kāri nist va nakhāhad bud. Vali dar pāsokh be goruhe dowom bāyad goft ke be kārgiriye alefbāye Lātin na tanhā peyvande pārsi zabānān rā bā āsāre farhangiye gozashte az miān namibarad ke ān rā mohkamtar niz karde va gostaresh midahad.

Hammihanāne gerāmi, bāyad be jāye ehsāsāti barkhord kardan, kami ĵarftar biandishim. Alefbā va negāresh, tanhā vasileyi barāye jābejāyi va enteqāle andishehā ast. Hamin va bas. Zamāni ke miguyim Shāhnāme yek asare bozorge farhangi ast, manzuremān payāmist ke Ferdousi dar sorudehāyash be mā dāde ast va na dastkhatt va chegunegiye negāreshe in sorudehā. In ke in payām chegune jābejā shavad rabti be khode payām nadārad. Tāze dar āyande raveshhāye digari mānande ketābhāye goftāri barāye jābejāyiye andishe va payām be kār borde khāhad shod va enteqāle andishe monhaser be ketāb va neveshte nakhāhad bud.

Mohem in ast ke andishe va payāme nohofte dar yek neveshte rā betavānim be behtarin ravesh enteqāl dahim. Har che in ravesh āsāntar va farāgirtar bāshad behtar ast.
Barāye nemune be do neveshteye zir tavajjoh konid:

توانا بود هر که دانا بود - ز دانش دل پیر پرنا بود
Tavānā bovad har ke dānā bovad – ze dānesh dele pir bornā bovad

Har do neveshte yek payām rā mirasānand. Vali tafāvote ānhā dar in ast ke dar negāreshe Tāzi be onvāne nemune talaffoze doroste vāĵeye “bovad” nāpeydāst. Dar hāli ke dar negāreshe Nou, be āsāni mibinim chegune bāyad in vāĵe rā bar zabān āvard. Barāye shomā bedune tardid khāndane in sorude āsān ast vali midānid cheqadr dar dabestān bar ruye in kār shode ast tā shomā yād begirid in vāĵe rā dorost bar zabān berānid? In tanhā yek nemune ast va az in dast nārasāyihā dar negāreshe konuni farāvān mitavān yāft.

Alefbāye nārasāye konuni, yādgiriye zabāne Pārsi rā besyār doshvārtar karde ast va kudakān va nouāmuzān rā majbur misāzad tā barāye yādgiriye ān zahmate besyar bekeshand. Na be in dalil ke zabāne Pārsi besyār doshvār ast, balke be in dalil ke alefbāye Tāzi nārasāst va be onvāne nemune fāqede horufe āvādār (sedādār) mibāshad. In alefbā na tanhā hezārān javān va noujavāne nasle dowome mohājerine Irāni rā az dastrasi be ganjineye adabe Pārsi mahrum karde ast, balke be mardome keshvarhāye digar niz in emkān rā namidahad ke bā āsāre adabiye mā āshnā shavand.

Shāyad az khod beporsid agar alefbāye konuni rā taghyir dahim digar kasi qāder be khāndane ketābhāye qadimi nakhāhad bud. Dar in surat che kasi payām va andishehāye nohofte dar in neveshtehā rā be nasle āyande khāhad rasānd?

Dar pāsokh bāyad be in zarurate goriznāpazir eshāre kard ke mā niz hamchun digarān, dir yā zud majbur khāhim shod ke ganjineye adabiye khod rā dijitāl va beruz konim. Kāri ke keshvarhāye pishrafteaz az chand sāle pish āghāz karde va dārand bā jeddiyat ān rā donbāl mikonand. Vali shurbakhtāne mā hamchun hamishe dar khābe farāmushi be sar bordeim.

In forsati ast ke be mā ejāze midahad bā be kārgiriye alefbāye Lātin, ketābhāye qadimi rā dijitāl karde va dar dastrase hame qarār dahim. In kār bedune hich tardidi shodani ast. Dar zamani ke fanāvari ānqadr pishraft karde ast ke yek khodkār, hamzamān mitavānad neveshtehāye shomā rā dijitāl karde va dar arze chand sāniye ān rā be zabāni digar bargardān konad, tabdile chand hezār ketāb az yek alefbā be alefbāye digar kāre chandān sakhti nakhāhad bud. Albatte in rā nabāyad tanhā mahdud be ketābhāye qadimi nemud, balke hadaf bāyad in bāshad ke hame mirāse farhangi ke be surate neveshte be daste mā raside ast, az Shāhnāmeye Ferdousi gerefte tā majalleye “Zane ruz”, az gozāreshe majlese Mashrutiyat va asnāde melli gerefte tā “Kayhāne Bachehā” rā be alefbāye Nou darāvarde va be guneye dijitāl tahvile nasle āyande bedahim.

Bedune tardid neveshtehāye Pārsi dar internet bakhshi az in ganjineye adabi rā tashkil midahad. Omidvāram ruzi berasad ke hammihanān neveshtehāye interneti khod rā bā alefbā va negāreshe Nou barāye nasle āyande be ers begozārand.

Dar rābete bā Torkiye va tajrobeye ānhā, tafāvote omde va mohemi ke dar in miān vojud dārad rā farāmush nakonim:
Ānhā be vāĵesāziye gostarde va gāh bibarnāme dast zadand. Dar hāli ke Negāreshe Nou bar ruye neveshtane vaĵehāye moujud tamarkoz dāshte va hich ertebāti bā sākhtane vāĵe nadārad.

Dar pāyān eshāre konam ke kāri be in bozorgi, vazifeye douklat va Farhangestāne zabān ast. Vali az hokumati ke talā gereftane gonbade emāmzādehā rā bar tarmime ārāmgāhe Kurosh tarjih midahad, chonin entezāri bihude ast. Na az ān hokumat, ke tanhā nāme Irān rā yadak mikashad bokhāri boland mishavad va na az ān farhangestān ke tanhā nāme zabāne Pārsi rā bar khod gozāshte ast.
Bāyad khod āstinhā rā bālā bezanim!

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

هشدار شاملو به ما

در زیر بخشی از سخنرانی شادروان احمد شاملو در باره از میان رفتن هویت و شناسه ایرانی در نسل دوم از هم میهنان مهاجر آمده است. به این سخنان گوش دهید تا بدانید چه مشکل بزرگی ما را در آینده نزدیک تهدید می کند:

دریافت: MediaFire - 4shared

چناچه شرایط به همین گونه پیش برود، در آینده با چنان مشکل بزرگی روبرو خواهیم شد که برطرف کردن آن، اگر امکان هم داشته باشد به این آسانی ها نخواهد بود. به جای اینکه در آینده بر سر خود زده و زاری سر دهیم، باید امروز بنشینیم و با به کار گرفتن خرد، چاره ای برای این درد بیابیم. به جای اینکه یکدیگر را به مهاجرت تشویق کنیم، بیاییم و به آینده نه چندان روشن نسل دوم مهاجرین بیاندیشیم. بیاییم چشمانمان را بازتر کرده و پیرامونمان را دقیقتر بنگریم.

آیا غیر از این است که آینده این گروه از فرزندان میهن تیره و تار است؟ آیا غیر از این است که نسل دوم مهاجرین، نسلی آشفته و گرفتار در میان دو فرهنگ خواهد بود؟ آیا غیر از این است که بحران هویت و شناسه، نسل دوم مهاجرین را به سختی تهدید می کند؟ مگر این نیست که آنها در هر شرایط و جایگاه اجتماعی هم که باشند باز هم شهروندان درجه دو محسوب می شوند؟ سخنان زیبای حقوق مهاجرین و اقلیتها را فراموش کنید و به جای آن به سخنان و رفتار نه چندان زیبای مردم کوچه و بازار در این کشورها بنگرید. آنگاه خواهید دانست چه آینده ای در انتظار نسل دوم مهاجرین است

ما ایرانیها، با این که آدمهای باهوشی هستیم ولی بد دلیل داشتن یکی دو ویژگی ناپسند، سالهاست که از پیشرفت باز مانده ایم. از جمله اینکه بسیار خوش باور و ساده هستیم و به همین دلیل نیز بسیار آسان گول می خوریم. دیگر این که بیشتر از نوک بینی امان را نمی توانیم ببینیم. همین ویژگیها بود که سبب شد نسل پیشین، تنها به از میان برداشتن رژیم گذشته بیاندیشد و اینکه چه چیزی قرار است جای آن را بگیرد برایشان چندان مهم نبود. زمانی نیز که با نتیجه منطقی این انقلاب کور روبرو شدند، تنها چیزی که می دانستند این بود که ناله و زاری سر دهند. سرانجام نیز چاره را در این دیدند که دسته دسته از کشور خارج شده و میهن را با مشکلاتش تنها بگذارند.

اکنون نیز به پس انداختن بچه و تولید و تحویل شهروند درجه دو سرگرم هستند. بدون اینکه چند گام بیشتر را ببینند و آینده این نسل بیگناه را پیش بینی کنند. البته این شامل همه نمی شود. کسانی نیز مانند شادروان شاملو بودند و هستند که به جای درگیر شدن در کشمکش های بیهوده، آینده را می نگرند.

هستند کسانی که با خواندن این نوشته بر خواهند آشفت. ولی آنها باید بدانند که هدف اصلی از این نوشته، نه محکوم کردن آنها، بلکه درس گرفتن از اشتباهات گذشته وبه کار بردن آن برای ساختن آینده ای بهتر است

اگر می خواهیم نسل آینده به گونه دیگری از ما یاد کند، اگر می خواهیم در آینده مجبور به زدن بر سر خود و زاری سر دادن نشویم، اگر می خواهیم نسل آینده روزگاری بهتر از ما داشته باشد، اگر می خواهیم میهنمان آباد و سربلند باشد، اگر می خواهیم در آینده با مشکل میلیونها ایرانی بی هویت و بی شناسه روبرو نباشیم، باید همین امروز دست به کار شویم. باید به هر بهایی هم که شده، فرهنگ و شناسه ایرانی را در نسل دوم مهاجرین زنده کرده و زنده نگاه داریم. اینها همه سرمایه های ملی ما هستند که مام میهن در آینده به آنها سخت نیاز خواهد داشت. از دست دادن این سرمایه ها، آسیب بسیار بزرگی بر ایران وارد خواهد کرد. آسیبی که می تواند حتی از آسیب جنگ هشت ساله و تلفات ناشی از آن نیز سهمناکتر و بزرگتر باشد.

زنده نگاه داشتن فرهنگ و زبان پارسی در میان جوانان و نوجوانان نسل دوم، یکی از وظایف اصلی ما در شرایط کنونی است. باید از هر راهی که ممکن است، نسل دوم مهاجرین را با زبان پارسی در ارتباط پیوسته قرار داد. یکی از اهداف نگارش نو بر پایه الفبای لاتین، ایجاد همین پیوند بوده است.

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!

________________________
____________________________________________________

HOSHDĀRE SHĀMLU BE MĀ

Dar zir bakhshi az sokhanrāniye shādravān Ahmad Shāmlu dar bāreye az miān raftane hoviyt va shenāseye Irāni dar nasle dowom az hammihanāne mohājer āmade ast. Be ān gush dahid tā bedānid che moshkele bozorgi mā rā dar āyndeye nazdik tahdid mikonad:

Daryāft: MediaFire - 4shared

Chenānche sharāyet be hamin gune pish beravad, dar āyande bā chenān moshkele bozorgi ruberu khāhim shod ke bartaraf kardane ān, agar emkān ham dāshte bāshad, be in āsānihā nakhāhad bud.

Bejāye in ke dar āyande bar sare khod zade va zāri sar dahim, bāyad emruz beneshinim va bā be kār gereftane kherad, chāreyi barāye in dard biābim. Be jāye in ke yekdigar rā be mohājerat tashviq konim, biāyim va be āyandeye na chndān roushane nasle dowome mohājerin biandishim. Biāyim chashmānemān rā bāztar karde va pirāmunemān rā daqiqtar benegarim.

Āyā gheyr az in ast ke āyandeye in goruh az farzandāne mihan tire va tār ast? Āyā gheyr az in ast ke nasle dowome mohājerin, nasli āshofte va gereftār dar miāne do farhang khāhad bud? Āyā gheyr az in ast ke bohrāne hoviyat va shenāse, nasle dowome mohājerin rā be sakhti tahdid mikonad? Magar in nist ke ānhā dar har sharāyet va jāygāhe ejtemāyi ham ke bāshand, bāz ham shahrvande darajeye do mahsub mishavand? Sokhanāne zibāye hoquqe mohājerin va aqalliyathā rā farāmush konid va be jāye ān be sokhanān va raftāre na chandān zibāye mardome kuche va bāzār dar in keshvarhā benegarid. Āngāh khāhid dānest che āyandeyi dar entezāre nasle dowome mohājerin ast.

Mā Irānihā, bā inke ādamhāye bāhushi hastim vali be dalile dāshtane yeki do viĵegiye nāpasand, sālhāst ke az pishraft bāzmāndeim. Az jomle in ke besyār khoshbāvar va sāde hastim va be hamin dalil niz besyār āsān gul mikhorim. Digar in ke bishtar az nouke biniyemān rā namitavānim bebinim.

Hamin viĵegihā bud ke sabab shod nasle pishin, tanhā be az miān bardāshtane reĵime gozashte biandishad va in ke che chizi qarār ast jāye ān rā begirad barāyeshān chandān mohem nabud. Zamāni niz ke bā natijeye manteqiye in enqelābe kur ruberu shodand, tanhā chizi ke midānestand in bud ke nāle va zāri sar dahand. Saranjām niz chāre rā dar in didand ke daste daste az keshvar khārej shode va mihan rā bā moshkelātash tanhā begozārand.

Aknun niz be pas andākhtane bache va toulid va tahvile shahrvande daraje do sargarm hastand. Bedune in ke chand gāme bishtar rā bebinand va āyandeye in nasle bigonāh rā pishbini konand.

Albatte in shāmele hame namishavad. Kasāni niz mānande shādravān Shāmlu budand va hastand ke be jāye dargir shodan dar keshmakeshhāye bihude, āyande rā minegarand.

Hastand kasāni ke bā khāndane in neveshte barkhāhand āshoft. Vāli ānhā bāyad bedānand ke hadafe asli az in neveshte, na mahkum kardane ānhā, balke dars gereftan az eshtebāhāte gozashte va be kār bordane ān barāye sākhtane āyandeyi behtar ast.

Agar mikhāhim nasle āyande be guneye digari az mā yād konad, agar mikhāhim dar āyande majbur be zadan bar sare khod va zāri sar dādan nashavim, agar mikhāhim nasle āyande ruzgāri behtar az mā dāshte bāshad, agar mikhāhim mihanemān ābād va sarboland bāshad, agar mikhāhim dar āyande bā moshkele milionhā Irāniye bihoviyat va bishenāse ruberu nabāshim, bāyad hamin emruz dast be kār shavim. Bāyad be har bahāyi ham ke shode, farhang va shenāseye Irāni rā dar nasle dowome mohājerin zende karde va zende negāh dārim. Inhā hame sarmāyehāye melliye mā hastand ke māme mihan dar āyande be ānhā sakht niāz khāhad dāsht. Az dast dādane in sarmāyehā āsibe besyār bozorgi bar Irān vāred khāhad kard. Āsibi ke mitavānad hattā az āsibe jange hasht sāle va talafāte nāshi az ān niz sahmnāktar va bozorgtar bāshad!

Zende negāh dāshtane farhang va zabāne Pārsi dar miāne javānān va noujavānāne nasle dowom, yeki az vazāyefe asliye mā dar sharāyete konuni ast. Bāyad az har rāhi ke momken ast, nasle dowome mohājerin rā bā zabāne Pārsi dar ertebāte peyvaste qarār dād. Yeki az ahdāfe Negāreshe Nou bar pāyeye alefbāye Lātin, ijāde hamin peyvand bude ast.

Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

دانلود واژه نامه پارسی، نگارش نو

کتاب واژه نامه پارسی نگارش نو
بدون تردید پاسداشت فرهنگ، از وظایف هر ایرانی بشمار می رود. بویژه در این زمان که حکومتی بر میهن ما فرمان می راند که نه تنها توجهی به فرهنگ راستین ایرانی ندارد بلکه با روشهای گوناگون می کوشد فرهنگی وارداتی را جایگزین آن کند. یکی از بخش های مهم فرهنگ ایرانی، زبان پارسی است. نگهداری از این زبان، نه تنها از نظر فرهنگی اهمیت فراوان دارد بلکه از نظر سیاسی نیز نقش بسیار مهمی را بازی می کند.

در شرایط کنونی پاسداری از فرهنگ و بویژه زبان، بدون یاری گرفتن از روشهای نوین ارتباطی امکان پذیر نیست. اینجاست که پای نگارش کنونی که بر پایه الفبای تازی است می لنگد. این سبب شده است که از چندی پیش ایده تغییر الفبا، ذهن بسیاری از ما ایرانیان را به خود سرگرم کند.

البته جریانهای بسیاری از حکومتی ها گرفته تا سنتی هایی که از هر تغییری می ترسند، مخالف این ایده و حتی گفتگو در این باره هستند. ولی شرایط کنونی مملکت، ما را وادار می کند تا احساسات دروغین را به کناری زده و با به کار گیری خرد، به آینده میهنمان بیاندیشیم. درست است که این کار باید بدست سازمانهایی مانند فرهنگستان زبان انجام بگیرد. ولی کیست که نداند فرهنگستان کنونی، تنها نامی از زبان پارسی را یدک می کشد.*
بیگانگان هم که ما را در این راه یاری نخواهند کرد.



این است که ما خود باید دست به کار شویم. این یک کار گروهی است که هر ایرانی در آن حق نظر دارد. هرچند در آغاز با مشکلات فراوانی روبرو خواهیم شد ولی سرانجام به هدف خواهیم رسید. این قانون طبیعت است. آنقدر باید زمین خورد و برخاست تا سرانجام راه رفتن را آموخت.

در بخش پایانی کتاب، پیشگفتاری با الفبای کنونی آمده است. هم میهنانی که با برنامه نویسی رایانه آشنا هستند می توانند نسخه اصلی را در قالب "مایکروسافت ورد" درخواست کنند.



سخن پایان این که انگیزه اصلی برای گردآوری این کتاب، تنها میهندوستی و عشق به زبان شیرین پارسی بوده است.

این کتاب را در قالب پی دی اف می توانید از اینجا دریافت کنید (۲/۷ مگابایت) :

روش به کار بردن الفبای نو در برنامه مایکروسافت ورد و اوت لوک (۲۴۳ کیلوبایت):


توجه:
برای بازکردن این کتاب به اکروبات ریدر ۹ و یا بالاتر نیاز دارید. این برنامه رایگان رامی توانید از سایت Adobe که در زیر آمده است دریافت کنید:

_______________________________________

*توضیح:
پس از تماس هایی که با فرهنگستان زبان و بویژه بخش برون مرزی آن داشتم، دید و برداشتم نسبت به این سازمان تغییر پیدا کرد.
هر چند که بازده کار فرهنگستان زبان، آن اندازه که باید نیست، ولی بخوبی پیداست که کارکنان و دست در کاران این سازمان همه تلاش خود را بکار می گیرند تا به پیشبرد زبان و فرهنگ پارسی یاری برسانند. آنهم در شرایط پیچیده کنونی که نیروهای گوناگونی در کارکرد و تعیین اهداف این سازمان دخالت دارند.

بنابراین، فرهنگستان کنونی را این گونه معرفی کردن که "تنها نامی از زبان پارسی را یدک می کشد"، بویژه نسبت به کارکنان و دست درکاران دلسوز و زباندوست این سازمان، غیر منصفانه بوده و به معنی نادیده گرفتن تلاشهای آنها می باشد. هدف از این توضیح، اصلاح این بخش از نوشته می باشد.

باشد که به فرهنگستان زبان پارسی بیش از این اجازه و امکان داده شود تا نقش خود را به عنوان تصمیم گیرنده اصلی در پالایش و پیشبرد زبان پارسی، هر چه بیشتر به نمایش بگذارد.

یکم دیماه هزار و سیصد و نود و یک خورشیدی

اهورامزدا ایرانزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی نگاه دارد!
_____________________________


____________________________________________________

Ketābe Vāĵenāmeye Pārsi, Negāreshe Nou

Ketābe Vāĵenāmeye Pārsi, Negāreshe Nou


Bedune tardid negahdāri az farhang, az vazāyefe har Irāni be shomār miravad.

Beviĵe dar in zamān ke hokumati bar mihane mā farmān mirānad ke na tanhā tavajjohi be farhange rāstine Irāni nadārad, balke bā raveshhāye gunāgun mikushad farhangi vāredāti rā jāygozine ān konad.

Yeki az bakhshhāye mohemme farhange Irāni, zabāne Pārsi ast. Negahdāri az in zabān, na tanhā az nazare farhangi ahammiyate farāvān dārad, balke az nazare siāsi niz naqshe besyār mohemmi rā bāzi mikonad.

Dar sharāyete konuni, pāsdāri az farhang va beviĵe zabān, bedune yāri gereftan az raveshhāye novine ertebāti emkānpazir nist. Injāst ke pāye negāreshe konuni ke bar pāyeye alefbāye Tāzi ast milangad. In sabab shode ast ke az chandi pish ideye taghyire alefbā, zehne besyāri az mā Irāniān rā be khod sargarm konad. Albatte jaryānhāye besyāri az hokumatihā gerefte tā sonnatihāyi ke az har taghyiri mitarsand, mokhālefe in ide va hattā goftogu dar in bāre hastand.

Vali sharāyete konuniye mamlekat, mā rā vādār mikonad tā ehsāsāte dorughin rā be kenāri zade va bā be kārgiriye kherad, be āyandeye mihanemān biandishim. Dorost ast ke in kār bāyad bedaste sāzmānhāyi mānande Farhangestāne zabān anjām girad, vali kist ke nadānad farhangestāne konuni, tanhā nāmi az zabāne Pārsi rā yadak mikashad.*
Bigānegān ham ke mā rā dar in rāh yāri nakhāhand kard.



In ast ke mā khod bāyad dast be kār shavim. In yek kāre goruhi ast ke har Irāni dar ān haqe nazar dārad. Harchand dar āghāz bā moshkelāte farāvāni ruberu khāhim shod vali saranjām be hadf khāhim rasid. In qānune tabiat ast. Ānqadr bāyad zamin khord va barkhāst tā saranjām rāh raftan rā āmukht.

Dar bakhshe pāyāniye ketāb, pishgoftāri bā alefbāye konuni āmade ast. Hammihanāni ke bā barnāmenevisiye rāyāne āshnā hastand mitavānand noskheye asli rā dar qālebe Microsoft Word darkhāst konand.



Sokhane pāyān in ke angizeye asli dar gerdāvariye in ketāb, mihandusti va eshqe be zabāne shirine Pārsi bude ast.

In ketāb rā dar qālebe PDF mitavānid az injā daryāft konid (2.7 mb):



Raveshe be kār boradne alefbāye Nou dar Microsoft Word va Outlook (243 kb):





Tavajjoh:

Barāye bāz kardane ketāb be narmafzāre Acrobat Reader 9 va yā bālātar niāz dārid. In barnāmeye rāygān rā mitavānid az linke dar zir āmade daryāft konid:



_______________________________________


*Touzih:

Pas az tamāshāyi ke bā Farhangestāne Zabān va beviĵe bakhshe Borunmarziye ān dāshtam, did va bardāshtam nesbat be in sāzmān taghyir peydā kard.

Harchand ke bāzdehe kāre Farhangestāne Zabān, ān andāze ke bāyad nist, vali bekhubi peydāst ke kārkonān va dast dar kārāne in sāzmān hameye talāshe khod rā be kār migirand tā be pishborde zabān va farhange Pārsi yāri beresānand. Ān ham dar sharāyete pichideye konuni ke niruhāye gunāguni dar kārkard va tayine ahdāfe in sāzmān dekhālat dāand.

Banābarin, Farhangestāne konuni rā in gune moarrefi kardan ke “tanhā nāmi az zabāe Pārsi yadak mikeshad”, beviĵe nesbat be kārkonān va dast dar kārāne delsuz va zabānduste in sāzmān, gheyre monsefāne bude va be maaniye nādide gereftane talāshhāye ānhā mibāshad. Hadaf az in touzih eslāhe in bakhsh az neveshte mibāshad.

Bāshad ke be Farhangestāne Zabāne Pārsi, bish az in ejāze va emkān dāde shavad tā naqshe khod rā be onvāne tasmim girandeye asli dar pālāyesh va pishborde zabāne Pārsi, har che bishtar be namāyesh begozārad.

Yekome Deymāhe hezāro sisado navado yeke Khorshidi


Ahurāmazdā Irānzamin rā az dorugh, doshman va khoshksāli negāh dārad!


____________________________________